طالبان با کدام پشتگرمی، در برابر جهان ایستاده اند ؟

  • انتشار: ۹ ثور ۱۴۰۲
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 136425

از هنگام سقوط دادن جمهوریت ، افغانستان با گذشت هر روز سیر قهقرایی داشته و از صحنه بین‌المللی در حال منزوی شدن است. نقض حقوق بشری ، بخصوص ستم بر زنان در گسترده ترین وضعیت و فاجعه بار ترین شکل در قرن حاضر به نام «شریعت» ، به صورت سیستماتیک و هدفمند در قالب یک سیاست پایدار و رویکرد عادی حاکمان آن در آمده است.
نکته شگفت و از سویی دردآور، این است که نه وضعیت وخیم مردان، زنان و کودکان محنت کشیده قلب سخت تر از سنگ حاکمان را به رحم آورده است، و نه قساوت، تعقیب و کشتار هر روزه مردم بی گناه، تفنگداران طالب را خسته کرده است، و نه اعتراض ها و محکومیت های داخلی و بین المللی بر لنگی سفیدان سیاه دل ارگ نشین کابل، موثر واقع شده است.
صدور قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد ، با اکثریت قاطع در محکومیت زمامداران بدوی کابل، و رفع قوانین و دستورهای نقض کننده حقوق بشری از سوی آنان، به ویژه نسبت به زنان، در تاریخ نشست ها و صدور قطعنامه های سازمان ملل متحد و شورای امنیت بی سابقه است. اما واکنش طالبان در این مورد کاملا خونسردانه بوده و مسایل یادشده در مطالبات قطعنامه را « موضوعات داخلی» خوانده اند، و در مقابل از سازمان ملل خواسته اند که در امور داخلی آن ها مداخله نکند.
حال پرسش این است که واقعا تکیه گاه و پشتگرمی طالبان در چیست که این گونه نسبت به اعتراضات مردمی داخلی، سرنوشت تیره مردم، انتقادها و خواست های جهان اسلام و علمای دینی داخلی و جهان اسلام، و توصیه‌های سازمان ملل متحد بی پروا بوده و به آن ها هیچ ارزش و اهمیتی قایل نیستند؟ و مرغ شان هم چنان یک پای دارد؟ آیا عقل سلیم و منطق اجتماعی و سیاسی چنین رویکردی را می پذیرد و قادر به توجیه آن می باشد؟
در پاسخ به چنین پرسش هایی به باور نگارنده دو احتمال بیشتر وجود ندارد:
احتمال نخست این است که دست پنهانی و مرموز، اما پر قدرت سیاست ها و استخبارات جهانی و منطقه‌ای، همان ها که زمینه سقوط جمهوریت و برآمدن امارت را چیدند، درکار است تا این که موعد و اقتضای دیگر فرا رسد.
احتمال دوم آن است که حاکمان دستار سفید اما سیاه دل، آن چنان در جهل مرکب و مقدس نما، و خودکامگی و شوق سلطه قومی فرو رفته اند که کاملا دنیای پیرامونی و ارزش ها و واقعیت های مربوط به آن را از یاد برده اند، تا باشد که «پتکی» سنگین بر فرق شان فرود آید و خیال و خمار شان را آشفته سازد و برچیند.

عبدالشکور اخلاقی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟