جمع‌بندی یک پرونده:فاصله تنفر تا خیزش همگانی

  • انتشار: ۲۹ حمل ۱۴۰۲
  • سرویس: اجتماعیدیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 135770

دیروز پس از یک هفته انتظار، سرانجام طالبان اجسادِ جان‌باخته‌گانِ درگیری سالنگ را به خانواده‌های شان تسلیم کردند و اکمل امیر در کاپیسا به خاک سپرده شد و بصیر اندرابی در اندراب.

وقتی واکنش‌های مردم به درگیری سالنگ را در طول یک هفته‌ی گذشته می‌دیدم و رصد می‌کردم، از بس که گسترده بود این تصور برایم خلق شده بود که شاید مراسمِ تشییع جنازه قربانیانِ این درگیری به بزرگ‌ترین همایش اعتراضی در تاریخِ افغانستان مبدل شود. اما دیروز در گزارش‌ها خواندیم که اکمل امیری و بصیر اندرابی بدون نماز جنازه یا با مشارکتِ چندتن محدود و معدود در مراسم تشییع جنازه دفن شده‌اند. در گزارش‌ها علت این امر نیز ممانعت طالبان از برگزاری نماز جنازه برای قربانیانِ درگیری خوانده شده است.

اتفاقات یک هفته‌ی گذشته تا مراسم تدفین آن‌ها را اگر جمع‌بندی کنیم، به این نتیجه‌گیری می‌رسیم که مردم به شدت از سیاست تبعیض، تعصب، سرکوب و خفقانی که طالبان دنبال می‌کنند ناراضی‌اند و از این گروه نفرت دارند، اما آن‌چه باعث شده تا این نفرت به خیزش عمومی تبدیل نشود، ترس از طالب است. نفرت و نارضایتی مردم را می‌شد در گسترده‌گی واکنش‌ها و موج بزرگِ همدردی مردم با خانواده‌های قربانیان دید؛ کما این‌که ترسِ مردم از طالبان را نیز می‌شد از عدمِ شرکت آن‌ها در مراسم تشییع جنازه‌های قربانیان استنتاج کرد.

سخن از ترس رفت. باید گفت که از ویژگی‌های حکومت‌های اقتدارگرا، یکی هم مدیریت از راه ترس است. هگل در باره استبداد شرقی می‌گفت که مردم در آن‌جا یا می‌ترسند و یا از طریق ترس حکومت می‌کنند.

مدیریت از راه ترس، به دو طریق ممکن است: یکی از راه توسل به تهدید و ارعاب و میل تفنگ در برابر منتقدان؛ و دوم نیز از طریق ترساندن مردم از دشمنان موهوم و خیالی.

ترساندن مردم از دشمنانِ خیالی همان روشی است که در میان دولت‌ها در دنیای امروزی از آمریکا و اروپا شروع تا روسیه و خاورمیانه معمول و رایج است. معروف‌ترین نمونه‌ی آن رویداد آتش‌سوزی در رایشتاگ آلمان است. در ۲۷ فوریه ۱۹۳۳، حدود ساعت نه بعد از ظهر، ساختمان پارلمان آلمان آتش می‌گیرد. رویدادی مشکوکی که امروزه بسیاری از پژوهش‌گران آن را یک آتش‌سوزی مصنوعی به دست عوامل هیتلر می‌دانند. اینکه آیا واقعا عامل این رویداد عوامل هیتلر بودند یا خیر، مهم نیست؛ آن‌چه که مهم است استفاده هیتلر از این رویداد است. می‌گویند هیتلر در حالی که با لبان خندان و چهره خوش و خوش‌حال به شعله‌های سرکش آتش می‌نگریست و شور و شعف خود را از بابت این رویداد نمی توانست پنهان کند، گفت: «این آغاز کار است!». او سپس افزود که آتش‌سوزی کار دشمنان ملت آلمان است «و از این بعد هیچ رحم و شفقتی درکار نخواهد بود. و هر کس سر راه ما بایستد، قلع و قمع خواهد شد.» روز بعد، او را فرمانی صادر کرد که بر مبنای آن تمام حقوق و آزادی‌های فردی و سیاسی به‌رسمیت‌شناخته‌شده در قانون اساسی به تعلیق درآمد.

توسل به ترسِ عریان اما آن چیزی است که طالبان به آن متوسل می‌شوند. طالبان از هنگامی که به قدرت رسیده‌اند هر گونه اعتراض و انتقاد را با میل اسلحه، شکنجه و زندانی‌کردن پاسخ گفته‌اند و این رعبی در دل منتقدان و مردم ایجاد کرده است.

مردم اگرچه از سیاست‌های طالبان متنتفراند اما از ترس اعتراض نمی‌کنند. نفرت مردم هنگامی به خیزش همگانی مبدل خواهد شد که آن‌ها از ترس نیز برهند.

چندی پیش کتابی در باره تجربه جهانی جنبش‌های مقاومت علیه اقتدارگرایی می‌خواندم که در باره‌ی قواعد مبارزه علیه اقتدارگرایی نوشته شده است. در آن کتاب یکی از قواعد مبارزه علیه اقتدارگرایی، رهانیدن مردم از ترس خوانده شده است. یعنی این‌که در خیزش همگانی علیه یک گروه تمامیت‌خواه تنها تنفر عمومی کافی نیست، بلکه مردم باید بر ترس نیز غلبه کنند.

پس از به قدرت‌رسیدن طالبان تنها گروهی که نشان داده بر ترس غلبه کرده است، بانوان معترض افغانستان است. زنان افغانستان از نخستین روزهای سلطه‌ی مجدد ط.البان تا به امروز، شجاعانه در میدان ایستاده‌اند و هر از گاهی با راه‌اندازی یک حرکت خلاقانه، روایت ترس از ط.البان را به چالش می‌کشند.

سرنوشت حکومتِ طالبان به این بستگی دارد که آیا سایر مردم نیز بر ترس از طالبان غلبه خواهند کرد یا خیر. هنوز نشانه‌ای از فروپاشی ترس در میان مردم دیده نمی‌‌شود و به همین دلیل من فکر می‌کنم تا تبدیل‌شدن این نفرت عمومی به خیزش همگانی هنوز فاصله‌ی بسیاری برای پیمودن باقی مانده است.

■عبدالشهید ثاقب

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟