فقدان راهبرد
- انتشار: ۱۱ سرطان ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 25275
تحلیلهای ما، تنها مبتنی براصالت رهبران سیاسی و محوریت منافع شخصی است؛ لذا از اصالت مردم، محوریت منافع ملی و انطباق سازی کاردهای سیاسی با منافع ملی خبری نیست. به همین دلیل است که مواضع ما، به قطببندیها و مطلقنگریهای تخاصمآمیز کشیده میشود و لشکریان در دوسوی جبهه، بدون نقطه مشترک و در خطوط جدا از هم، علیه هم آتش میکنند. سخنان ما پر است از تحسینهای اغراقآمیز و نفرینهای تهمتآمیز.
قطب بندیهای اخیر، بهترین گواه بر این مدعا است. برخی، ائتلاف تازه تشکیل شده، در ترکیه را برجسته کردند و آن را مایه نجات افغانستان خواندند. گویا، منجیهای با طرحهای تازه، بکر و متناسب با واقعیتهای افغانستان، ظهور کردند تا کشور را برای همیشه از این بدبختیها برهانند و آن را به سویس ثانی تبدیل کنند. غافل از اینکه تشکیل دهندگان ائتلاف، بخشی از بدنه حکومت بودهاند و عقبه بازیگری سیاسی آنان به بیش از سیسال بر میگردد.
کارنامه آنان پر است از ائتلافهای شکننده و شکستخورده. پس اگر آنان دارای چنان طرح نجاتبخش بودهاند؛ چرا این طرح را قبل از این، در دل حکومت و در داخل کشور ارائه نکردهاند. بگذریم، از اینکه یک ضلع این ائتلاف، میلیاردری است که تنها به دالرهایش فکر میکند. او ظرف یکسال گذشته، به تمام درها کوبیده است، تا منافع شخصیاش را حفظ کند، او حتی در برههای، موضع ارگ را در به انزوا کشاندن معاون اول ریاست جمهور، ستود و کارهای او را شرم آور خواند و از او خواست استعفا بدهد.
در مقابل، برخی دیگر، انحصار و تمامیتخواهی را نادیده گرفتند، به سخنان رئیس جمهور دلخوش کردند و از عمل کرد سه ساله او غفلت ورزیدند. این عده، کشاندن تعداد جوان را به ارگ که واکنش سطحی در برابر ائتلاف بود، برجسته کردند و با ذوقزدگی از انتقال قدرت به نسل نو سخن راندند. غافل از اینکه کشاندن چندین جوان به ارگ و دمی سخنان احساسی گفتن، راه پایان دادن به انحصار نیست. این کار به منزله دادن شکلات به دست کودک، به منظور گلزدن او است که در شکل بدبینانهاش، توهین به شعور ارگ رفتگان نیز محسوب میشود. اگر واقعا هدف انتقال قدرت به نسل نو است؛ گام نخست، اصل شایستهسالاری حقوق شهروند است که کارنامه حکومت در این زمینه نزدیک به صفر است.
به این ترتیب، قطب متمایل به ارگ، ائتلاف تازه متولد شده را به مسخره گرفتند، وضعیت نامطلوب موجود را مطلوب و در حد ایدهآل دانستهاند که هر حرکت علیه آن نابجا و برخلاف خواست مردم است ودر نتیجه، انتقاد از حکومت معنا ندارد. این دسته، سخنانِ تشکیل دهندگان ائتلاف را، از اساس باطل و بیثمر توصیف کردهاند، در حالیکه پارهای از سخنان آنان، دایر بر انحصار طلبی، واقعیت غیر قابل انکار است؛ اما اینکه آنان چقدر از این سخن حق اراده باطل می کنند، بحث جدا گانه است. برخی، به این نیز اکتفا نکردند و به هر نحوی در پیتحقیر تشکیل دهندگان ائتلاف، برآمدند و سعی کردند نقطه ضعف یکایک آنان را پیدا نماید و حتا به صورت رذیلانه و فضولانه حوزه خصوصی را نیز مورد تاختوتاز قرار دادند و پای اندام خانمها را نیز به میان کشاندند.
واقعیت این است که ما در افغانستان، علاوه بر مشکلات ساختاری درحوزه تقسیم قدرت، با بحران فقدان راهبرد مواجه هستیم. اولویتها در این کشور مشخص نیست. برنامههای کارشناسی شده برای حل مشکلات وجود ندارد. برای حرکت به جلو، نقشه راه به چشم نمیخورد. تنها برنامهای که در این کشور در گستره وسیع سیطره دارد، کندن و به جیب زدن است. بنابراین، نه حکومت برنامه دارد و نه حرکتها و دستههای که میخواهند در برابر حکومت عرض اندام کنند. دست همهای ما از این جهت خالی است.
در این میان؛ اما نبود برنامه از سوی حکومت و پای فشردن بر سنتهای غلط ساختاری گذشته، تبعات ویرانگر برای مردم و آثار ناگوار برای منافع ملی به همراه دارد. واقعیت این را نشان میدهد، مشارکت در قدرت و حکومت، عادلانه نیست. اضافه براین، حکومت در قبال مشکلات متعدد جاری، برنامههای مشخص ندارد و از جمله در رابطه با مشکل حاد امنیتی، این گونه استنباط میشود که دستهای در درون حکومت، درکاراند که نمیگذارند، کاری در راستای منافع ملی و خیر همگانی انجام شود و از این جهت، گویا ضعف و کاستی سازماندهی شده در میان نیروهای امنیتی و مماشات برنامه ریزی شده در برابر مخالفان وجود دارد.
آنچه مسلم است اینکه حکومت با شعار خوب اداره نمیشود، حکومت برنامه عملی خوب و عملکرد بایسته، بر اساس آن برنامه لازم دارد.
به چالش کشیدن حکومت به دلیل نداشتن راهبرد، نیز خود راهبرد لازم دارد. تنها دور میز نشستن، قهوه خوردن و دست اتحاد فشردن حلال مشکلات نیست.
داکتر سید جواد سجادی
نظرات(۱ دیدگاه)