طالبان و سیاست تفرقهاندازی
- انتشار: ۵ میزان ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 95169
منطق طالبان زور و ابزارش دین است. در مذاکرات قطر نیز از همین منطق و ابزار استفاده کرده در مواجهه با استدلال طرف مقابل، قطع مذاکره و تهدید به ادامه جنگ را پیش میکشد و در برابر مطالبات معقول و عادلانه نمایندگان حکومت، از امارت اسلامی سخن میگوید.
منطق نمایندگان حکومت معقول، مردمی و عادلانه است. آنها از آزادی، انتخابات، مشارکت همگانی، آزادی رسانهها و عدالت اجتماعی دفاع میکنند. جامعه جهانی و کشورهای اطراف، آنها که ریگی در کفش ندارند از مطالبات نمایندگان حکومت حمایت کردهاند.
واقعیت این است که مشت طالبان در مذاکرات قطر باز شده و طشت رسواییشان از بام افتاده است. مردم افغانستان و ناظران جهانی متوجّه بیمنطقی و زورگویی طالبان شدهاند. تن ندادن به آتشبس و دست نکشیدن از کشتار مردم و تخریب کشور نهایت بیمنطقی و غیر معقول بودن طالبان را به نمایش میگذارد.
اکنون طالبان دست به ابزار کهنه سیاست زده است؛ همان ابزاری که درس اصلی استعمار انگلیس بود: «تفرقه بینداز، جدا کن و حکومت کن» هدف طالبان از نپذیرفتن مذهب جعفری ایجاد اختلاف در میان اعضای هیأت مذاکره کننده حکومت است. میخواهد هیأت حکومت را به دو دسته مذهبی تقسیم کند و این اختلاف را به جامعه نیز سرایت دهد. گام بعدی ایجاد اختلاف قومی و جدا کردن تاجیکها و هزارهها و ازبکهاست. هدف تضعیف موضع حکومت و ایجاد جنجال فرقهای است تا بیمنطقی و زورگویی خود را در تاریکی آن پنهان کند.
امّا این تیر طالبان نیز به سنگ میخورد؛ مردم افغانستان در بیست سال گذشته گامهای بلندی به سوی آگاهی و بیداری برداشته و پیروان دو مذهب و اقوام مختلف زندگی مسالمتآمیز را تجربه و مزایای آن را دریافتهاند. حالا مردم، اهداف پشت پرده این اقدامات شیطنتآمیز را به آسانی میشناسند.
زمانیکه طالبان موجودیت خود را اعلام و به سوی قندهار مارش کرد، بسیاریها فکر میکردند تحریک طالبان جمعیت طالب العلم غیرمنسجم و غیر سازمان یافته است که نابهسامانیهای گروههای جهادی آنها را به میدان آورده است. واقعیت روی پرده غیر از این هم نبود؛ امّا ارادههای قوی در پشت پرده، طالبان را سازماندهی، تقویت، تمویل و به سمت اهداف مشخصی هدایت میکردند. این دستهای پنهان بعداً از زبان بینظیر بوتو صدراعظم وقت پاکستان آشکار گردید: امریکا، انگلیس، پاکستان و عربستان. طالبان را این کشورها برای رسیدن به اهداف خاصّی ساخته بودند و حمایت میکردند.
اکنون پس از بیست سال طالبان برای همگان شناخته شده است؛ این گروه پنج سال حکومت کرده و بیست سال با مردم افغانستان جنگیده است. پشت هر شعار و دروغ و ریاکاری هم که پنهان شود مردم دیدگاهها و عملکرد آن را میشناسند. اصول اساسی طالبان که سیاست این گروه را میسازد و حکومتش نیز بر این پایهها استوار است سه چیز است: قومگرایی، افراطیت مذهبی و پیوندهای خارجی.
عبدالمنان نیازی والی بلخ و از سران طالبان در سخنرانی خود در مسجد روضه سخی در مزارشریف این اصول سه گانه را به روشنی به زبان آورد. وی گفت تاجیکها، ازبکها و هزارهها یا حکومت طالبان را بپذیرند و یا به ازبکستان و تاجیکستان و گورستان بروند. سخن نیازی را بارها اسماعیل یون و جنرال طاقت و برخی دیگر از فرهنگیان و سیاسیون وابسته به طالبان تفسیر کرده اند؛ آنها میگویند اینجا افغانستان؛ یعنی سرزمین افغانهاست. اقوام غیر پشتون در این سرزمین مهاجر اند. تاجیکها از تاجیکستان و ازبکها از ازبکستان آمده اند و اگر ادّعای مشارکت در قدرت میداشته باشند، مجبورشان میکنیم که به وطن اصلی خود باز گردند. امّا هزارهها چون سرزمینی ندارند و از طرفی به خاطر شیعه بودن جرمشان سنگین است باید قتل عام شوند و به گورستان بروند. این است منطق اصلی طالبان که پنج سال حکومت سیاهشان بر آن گواهی میدهد.
در سالهای اخیر تعدادی از طالبان نیکتایی پوش برای فریب افکار عمومی چنین وانمود میکنند که انگار طالبان تغییر کرده و دیگر طالبان بیست سال پیش نیست؛ امّا اظهارات اخیر نمایندگان این گروه در جریان مذاکرات قطر، دیدگاههای واقعی این گروه را افشا کرد. کنار گذاشتن مذهب جعفری صورت نرم و ادبیات سیاسی طالبان است. بیان نیازیوار آن این است که شیعیان کافر اند و باید به گورستان بروند تا نوبت به گروههای قومی دیگر برسد.
طالبان یک گروه قومی مذهبی افراطی خشن وابسته به کشورهای بیگانه است. لازم نیست به فجایع ناگوار پنج سال حکومت طالبان مراجعه کنیم. کافی است ببینیم که همین حالا در مناطق تحت کنترل خود چه جنایاتی غیر انسانی مرتکب میشوند. در فضای مجازی بارها دیدهاید که صدها نفر در میدانی جمع میشوند. جوانی ـ زن یا مرد ـ را لخت کرده به وسط میدان میآورند و خرمنی از سنگ بر سر او میبارانند و با ضربات سنگ جان او را میگیرند. این صحنه آنهم در قرن ۲۱ چنان غیر انسانی و زجرآور و مشمئز کننده است که از توصیف بیرون است. دیدن و شنیدن این صحنه برای هر انسانی تلخ و ناگوار و غیر قابل تحمّل است. از یاد نبریم کسانی که با فریاد الله اکبر سنگ میزنند خود در لجن فساد و قتل و جنایت غرق اند. آیا کسانی که تنها در چند سال اخیر با عملیات کور نظامی، حملات انتحاری و ترور و خشونت هزاران انسان بیگناه را کشته، هزاران زن را بیوه و هزاران طفل را یتیم و با تحریک بیگانگان کشور را ویران و زیرساختهای آن را نابود کردهاند میتوانند مجری قانون باشند؟ آیا حق دارند نام پاک و مهربان الله را به زبان بیاورند؟
واقعیت این است که طالبان در جنگ بیست ساله به نتیجه دلخواه خود نرسیدهاست. نیروهای امنیتی با قدرت در برابر طالبان ایستاده و این گروه را ناکام کردهاند. در مذاکرات قطر نیز نمایندگان حکومت با منطق قوی و موضع متحد و معقول افسون طالبان را باطل و کام شان را تلخ کردهاند. اکنون به ابزار زنگزده ایجاد اختلاف مذهبی و قومی روی آوردهاند.
طالبان گروه زمخت، متحجّر و ارتجاعی است که به گفته استاد سرور دانش خواب امارت عبدالرحمان و شاه شجاع را میبینند و میخواهند افغانستان را یک قرن عقب به عصر عبدالرحمان برگردانند. اندیشه سنگواره طالبان از درک این واقعیت عاجز است که مردم افغانستان در این نیم قرن بیش از قرنها حوادث از سر گذرانده و تجربه اندوختهاند. این مردم به حکومت قرون وسطایی قومی و قبیلهای با هر نام و شعاری که باشد گردن نمیگذارند و فریب شعارهای مذهبی یا قومی طالبان را هم نمیخورند. حتّی پشتونها نیز از چنین حکومتی میشرمند و بیزار اند.
جمهوری برخاسته از اراده مردم است و دموکراسی، آزادیهای سیاسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، کثرتگرایی و مشارکت عمومی را تمثیل میکند. بنابراین همه متحد و محکم از نظام جمهوری حمایت میکنیم.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)