یادداشت/ از شعار تا عمل “هیچ افغان از افغان دیگر برتر یا کمتر نیست”
- انتشار: ۲۸ سنبله ۱۳۹۶
- سرویس: تیتر 2سیاست
- شناسه مطلب: 30774
بعد از انتشار یک فایل اشتباهی در یک کانال تلگرامی که کارکنان اداره امور در آن عضویت داشتند، واکنش های بسیاری را در پی داشت، انتشار این فایل نشان می دهد که شعارهای رئیس جمهور مبنی بر “هیچ افغان از افغان دیگر برتر نیست” فقط در حد شعار است.
در هفته جاری فایل افشا شده که در آن سیاست های قومی تعدادی از کارکنان اداره امور ریاست جمهوری و تلاش ها برای حذف کارکنان غیر پشتون، ججال های زیادی به پا کرد، این فایل افشا شده نشان می دهد که جامعه و سیاست فعلی افغانستان تا چه حد در تعصبات قومی فرو رفته است، هر چند این تبعیض به گونه آشکارا رونما نمی شود اما نشان از نفرت میان بعضی از اقوام افغانستان دارد.
مخکش در بستر سیاستهای سراسر قومیِ افغانستان تربیت شده و رویکردِ او مُشتی از خروار است. نمونه ای از مخکش صدها تن در ادرات دولتی و غیر دولتی افغانستان فعالیت می کند این عمل مخکش نه اولین آن است و نه آخرین مورد آن خواهد بود.
در وضعیت فعلی حکومت از چنبره زدن اشرف غنی بر صلاحیت های بی شماری را در دستان خویش گرفته است تا قومیت کارمندان بالا رتبه ای که در ادارات داخلی و سفارت خانه های افغانستان مشغول فعالیت است، همه و همه نشان می دهد که مشکل افرادی چون مخکش نیست بلکه در بالاترین رده های نظامی کسانی است که مخکش ها را تربیت می کند.
اگر از تاریخ سیاسیِ پُر از تعصب و برتریطلبی قومیِ کشوری به نامِ افغانستان چشم بپوشیم، تاریخچه و کارنامۀ سهسالۀ دولتِ مسما به «وحدت ملی» که در رأس آن آقای غنی قرار دارد، مالامال از تضادهای قومی و تعصباتِ تباری است.
تأملاتی که در مورد لویهجرگه تصویب قانون اساسی و تنشهایی که میان اقوام مختلف افغانستان در مورد مادههایی از قانون اساسی شکل گرفت، نشان داد که در زیرساختها هنوز بدگمانیها، بیاعتمادیها و خصومتها میان اقوام مختلف در افغانستان به نحوی از انحا وجود دارد.
انتخابات سال ۱۳۹۳ و چالشهای انتخاباتی و به دنبال آن شکلگیری حکومتی به نام وحدت ملی بار دیگر مبحث چالشهایی که منبعث از برتری قومی است را مطرح ساخت. خیلیها فکر میکنند که حکومت وحدت ملی به نحوی وحدت میان پشتونها و تاجیکها است. آنان داکتر عبدالله را نماینده قوم تاجیک و اشرف غنی را نماینده قوم پشتون میدانند و در این میان دوستم و محقق و دانش و غیره نیز نماینده اقوام دیگر افغانستان عنوان میشوند.
این گونه است که با تمام تلاشها برای شکستن طلسم برتریبینی قومی در افغانستان این مسأله هنوز هم نقل محافل سیاسی است و با تعیین یک چهره در یک موقف نسبتاً بلند دولتی نخست نگاه میکنند که مربوط به کدام قوم است و پس از آن وابستهگیهای سیاسی او را بررسی میکنند.
براساس اطلاعات منتشر شده در این گروه، قومگرایی و نفرتپراکنی شدید بهصورت سازمانی از ادارهی امور و ارگ ریاستجمهوری در میان کارمندان دولتی تبلیغ و سازماندهی میشود. این اطلاعات نشان میدهد که عدهیی از کارمندان بلندپایهی ادارهی امور ریاستجمهوری در پی تصفیهی قومی و انحصار صلاحیتهای دولتیاند و از کارمندان برحال این اداره میخواهند که چه اقدامهایی را برای تقویت قدرت قومی و منافع شبکهییشان انجام دهند.
این افشاگریها در حالی صورت میگیرد که رییسجمهورغنی با وعدهی هیچ افغانی از افغان دیگر برتر و کمتر نیست، وارد پیکارهای انتخاباتی شد و ارگ ریاستجمهوری را بارها بهعنوان خانهی ملت یاد کرده و گفته است که ارگ متعلق به مردم افغانستان است.
حقیقت اما این است که تاریخ ارگ مملو است از درگیریها وخشونتهای قبیلهیی و قومی که نفاق و اشتقاق را در میان شهروندان از همین آدرس و از همین مکان بهشکل سازماندهیشده اجرا کرده است. اگر ارگ را مرکز ثقل قدرت در افغانستان بپنداریم، آمارهای کارمندان این نهاد با در نظرداشت مشارکت قومی نگرانکننده است. افزون بر رسم معمول و تاریخی در استخدامها که براساس قومیت و قبیله صورت میپذیرد، مورد اخیر که قومگرایی بهشکل رسمی تبلیغ و حمایت میشود، برای افغانستان نگرانکنندهتر از هر خطر دیگر است.
تاریخ این کشور صفحات زیادی از کشتارهای قبیلهیی و قومی دارد. هنوز در کابل یادگارهای کشتارهای قومی پابرجاست. انحصارگرایی قدرت در جامعهیی که در چند دههی اخیر دینامیزم منازعهی آن بر پایهی قوم و سهم اقوام در قدرت بوده است، کار اشتباه و چرخیدن در دور باطلی است که چشمانداز فردای افغانستان را تاریک و خونین مینمایاند.
بنابراین، برای ثبات افغانستان و کسب حمایت مردمی برای دولت و قدرت، تأمین مشارکت قومی و رعایت شایستهسالاری یک امر اجتنابناپذیر است. اگر ارگ خانهی همه است، هر کسی باید خودش را در آن خانه ببیند. و اگر شعار برابری و برادری افغانها از ته دل بر زبان میآید، در عمل باید به مردم افغانستان ثابت شود. آنچه مردم در عمل در طی حدود سه سال گذشته دیدهاند، حمایتهای سیاسی و قومی از افراد خاص و حلقات نزدیک به رییسجمهور است. و البته که افشای این اطلاعات نمایانگر یک استراتژی خطرناک و ناخوشایند دیگر است که هر روز در اطراف رییسجمهور ریشه میدواند و مأموران دولت با امکانات دولت در حال اجرا و تطبیق آن هستند.
براساس آنچه که در یک سند به زبان پشتو آمده، از چند کارمند پشتون نام برده شده و گفته شده که از آنها باید حمایت صورت گیرد و مجوز ورود به کاخ ریاست جمهوری تنها به کسانی داده شود که “قابل اعتماد باشند و نه مخالف ما”.
در بخشی از این سند نامهای چند کارمند غیرپشتون ذکر و تذکر داده شده که برکنار و به جای آنها افراد پشتون تعیین شوند؛ چرا که یا با “تیم” مورد نظر سند همکاری نمیکنند یا افرادی از اقوام دیگر را استخدام میکنند. اگرچه دستکم در مورد یکی از آنها گفته شده که در کارش شایستگی دارد.
در چند جای این سند از ضمیر “ما” استفاده شده که ظاهراً به گروهی از کارمندان پشتونتبار اداره ریاست جمهوری اشاره دارد. در سند تاکید شده که زمینه دستیابی این افراد و “دوستان” آنها به سمتهای “خوب” و دارای امکانات بهتر فراهم شود.
در یکی از مواد این راهنما به این موضوع اشاره شده که پشتونهای هراتی، که پشتو نمیدانند و همچنین افرادی از اقوام تاجیک و ازبک که “مطلقاً مطابق خواستها کارکنند به گونه نمونه” در دفتر اداره امور ریاست جمهوری استخدام شوند تا “مردم فکر کنند که از هر قوم کسی در این جا حضور دارند”.
نظرات(۰ دیدگاه)