عاقبت برادری با برادر

  • انتشار: ۲۱ عقرب ۱۴۰۲
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 159945

ایرانی ها با میزبانی گرمی که از ملابرادر کردند، برادری خود را با طالبان را ثابت کردند (این سخن را آقای کاظمی قمی گفته است) و اکنون منتظر هستند که برادر، برادری خود را ثابت کند.

حسابی که ایران از ابتدای سقوط، روی برخی از چهره‌های طالبان باز کرده بود، طی دو سال گذشته، آورده ای برای ایران نداشت.

نه حقابه ایران تامین شد، نه تراز تجاری رقم قابل توجهی را نشان میدهد، نه توقع ایران از بهره برداری منابع مهم معدنی همچون لیتیوم و اورانیوم براورده شد، نه امنیت مرزی محقق شد و نه مابقی منافع ایران تامین گردید.

شاید عمده ترین دلیل این ناکامی ها، به انزوا رفتن چهره های مهم طرف تعامل با ایران در حکومت طالبان بود.

افرادی همچون قیوم ذاکر، صدر ابراهیم و .‌‌… توسط جناح های رقیب، به حاشیه رفتند و افراد اثرگذار دیگری همچون داود مزمل، توسط رقبای داخلی، حذف و ترور شدند. (هرچند که به گمان من، در صداقت این افراد نسبت به ایران هم تردید آنقدر زیاد است که خلاف آن، نزدیکتر به یقین به نظر می آید)

من بعید می‌دانم که سفر یک هفته ای ملابرادر به ایران، برخلاف آنچه که رسانه ها گزارش کرده اند، یک سفر اقتصادی باشد.
در چنین سفرهایی، آنچه که پررنگ تر از متن است، حاشیه هایی است که دور از چشم دوربین ها و خبرنگاران و در قالب لابی های محرمانه انجام می‌شود.

بنابراین، باید به این مسأله به صورت جدی اندیشید که چه چیزی باعث شده کسانی همچون امیر عبداللهیان و سید رسول موسوی (که از جدی ترین مخالفان طالبان در دولت ایران هستند) هم کنار طراحان اصلی طرح تطهیر و حمایت از طالبان، پشت میز مذاکره با ملابرادر بنشینند و با او عکس یادگاری بگیرند؟؟؟

به نظر من، فقدان یک بازیگر بدیل که بتواند در برابر طالب قد علم کند، حتی مخالفان طالبان در حکومت ایران را هم مجاب کرده که علی الحساب، تلاش کنند بازی باخته با طالبان را با ضرر کمتری به پایان ببرند.

مسأله شکل گیری پشتونستان که یک طرح کاملا آمریکایی است و پاکستان هم به دلیل شرایط خاص خود، فعلا با آن همراهی می‌کند (به امید اینکه فعلا خود را از بحران برهاند و در آینده، بازی را به نفع خود تغییر دهد)، یک دغدغه جدی برای ایران و روسیه است.

از آنسو، افزایش فعالیت گروه‌های تروریستی در جغرافیای افغانستان، رفته رفته برای منطقه و از جمله ایران دردسر ساز شده است.

حضور آمریکا و برخی متحدانش در افغانستان هم آرام آرام از حالت پنهانی به وضعیت نیمه علنی رسیده و مثلا در شورابک، نشانه‌های آن را میتوان دید.

همه این دغدغه ها، ایران را وا داشته که در نبود یک اپوزیسون، مجبور باشد کماکان روی کارت باخته قبلی سرمایه گذاری کند و امیدوار باشد که با دادن وعده و وعید های بیشتر، از آسیب های احتمالی بعدی بکاهد و وعده های محقق نشده قبلی به ویژه در موضوع حقابه و مسایل امنیت مرزی و گروههای تروریستی را تحقق ببخشد.

اما اینجا یک غفلت، همچنان گریبان دولتمردان ایرانی را گرفته است. غفلت از اینکه طالبان امروز، برخلاف طالبان ۲۵ سال گذشته، یک سازمان آموزش دیده استخباراتی هستند که به خوبی یاد گرفته اند چگونه نقش بازی کنند.

ملابرادر، هرگز راه برادری با ایران را نخواهد پیمود و دست پر از عسل کاظمی قمی را در فرصت مناسب طوری خواهد جوید که دیگر فرصت بیرون کشیدن آن را هم پیدا نکند (همچنان که در دو سال گذشته این اتفاق افتاده است.).
طالبان، در شرایط فعلی، زمان را به ضرر ایران مدیریت می‌کنند.

مادامیکه طالبان بتوانند با وعده های چرب، ایران و روسیه را مشغول نگاه دارند، این کار را خواهند کرد و زمانی که زیرساخت های اجرای تحولات سیاسی و جغرافیایی در منطقه فراهم شود، آنگاه اگر ایران و روسیه، تصمیم به اقدام قاطع هم بگیرند، توان آن را نخواهند داشت.

شاید برای ایران، بهتر باشد که به جای تملق های عجیب و غریب مقابل ملابرادر و در پیش گرفتن #دیپلماسی_خفت نسبت به طالبان، تلاش کند تا سیاست سرکوب مخالفین طالبان را به راهبرد متحد ساختن آنها بدل نماید.

مخالفین طالب اگر دارای وزن قابل توجه شوند، حتی اگر نتوانند به عنوان بخشی از ساختار قدرت نقش آفرینی کنند، به عنوان یک ابزار اعمال فشار بر طالبان می‌توانند جدی گرفته شوند.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟