زیر رگبار اطلاعات و اخبار

  • انتشار: ۲۴ جدی ۱۴۰۲
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 168554

ورود تکنولوژی و فناوری در زندگی بشر را باید موهبت و هدیه انسان متفکر به هم‌نوعان خود دانست که حاصل آن دسترسی آسان به اطلاعات عمومی، اخبار و رویدادهای پیرامون ما است. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی و سایر رسانه‌های جمعی، کانالی بین ما و اصل وقایع هستند که بهره از آن‌ها یک نیاز مبرم است منتها ما در عصر ارتباطات در دام تکنولوژی و فناوری معلوماتی گرفتار شده‌ایم که هر لحظه با انبوه و رگباری از اطلاعات و اخبار روبرو هستیم.

ما برای تجزیه و تحلیل رویدادها و سپس تصمیم‌گیری بهتر، نیاز به تمرکز داریم اما خواندن و یا شنیدن مسلسل اطلاعات و اخبار شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، این اجازه را به ما نمی‌دهند که موضوعات را به درستی تجزیه و تحلیل و از آن‌ها برای بهتر زیستن استفاده کنیم. به عبارتی، در عصر فراوانی اخبار و معلومات، افکار ما بین مطالب متفرقه و گاه متضاد، سردرگم می‌شود.

هزاران هزار مطلب در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی وجود دارند که نمی‌گویم مفید نیستند بلکه مطالعه آن‌ها در اولویت ما قرار ندارند. اولویت‌های مطالعه از اهمیت خاصی برخوردارند اما رگبار اطلاعات و اخبار چنان شدید و پر سرعت است که ما را در انتخاب اولویت‌ها ناتوان کرده است. مثلاً خبر برپایی کنسرت فلان خواننده در فلان کشور شاید بی‌‌ارزش نباشد اما ما چنان غرق چنین خبرهایی می‌شویم که مطالعه چندین مطلب مفیدتر را از دست می‌دهیم. یا انتقاد از ساختن خانه‌های «ابرخشت» برای زلزله‌زدگان در هرات که انتقاد درستی هم بود اما چنان ما را یک هفته درگیر خود کرد که انگار موضوع دیگری در جهان وجود نداشت.

این در حالی است که اکثر اوقات بیشتر خبرها و مطالب شبکه‌های اجتماعی، تأثیری روی زندگی ما ندارند اما هزاران دقیقه از وقت گران‌بهای ما را می‌گیرند. این که «نجیب بروت» و یا «تتلو» را بشناسیم یا نشناسیم، اهمیتی در زندگی ما ندارند اما اگر بخواهیم اخبار آن‌ها را دنبال کنیم، باید خواندن مطالب مهم‌تر را از دست بدهیم.

اگر دقت کرده باشید، من در این یادداشت از کلمه «ما» استفاده می‌کنم که ضمیر اول شخص جمع است. یعنی نویسنده هم در دایره این بحث قرار دارد. به عبارت ساده‌تر، حال دردکشیده را دردکشیده می‌فهمد و من هم درد حضور در فضای مجازی را کشیده و می‌کشم. نمی‌گویم که حضور در فضای مجازی بد است اما گاهی نمی‌توانم از این فضا به درستی استفاده کنم و باعث ضایع شدن اوقات گران‌بها، ایجاد استرس و از دست دادن فرصت‌های مطالعه مفید می‌شود.

با وجود آن که می‌دانیم کتاب بهتر از محتوای شبکه‌های اجتماعی و کتاب‌خانه بهتر از فضای مجازی است ولی چرا بازهم هر روز بیشتر از دیروز وابسته فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌شویم؟

پاسخ این سوال چند وجهی است اما یکی از پاسخ‌های آن این است که اعتیاد به اخبار و محتوای شبکه‌های اجتماعی، به دلیل ترس «از دست دادن» و هراس «از جا ماندن» است که روان‌شناسان به آن «فومو» می‌گویند. وقتی انسان دچار پدیده فومو شد، خود را جامانده از گروه، دوستان و یا آشنایانی ببیند که تصور می‌کند در حال انجام فعالیت‌های مفید، جالب و لذت‌بخش هستند اما او از این موهبت و سرمایه، محروم است. مثلاً من اگر امروز در فضای مجازی حضور نداشته باشم، حسی به من دست می‌دهد که گویا همه فیض برده‌اند و من از کسب فیض محروم شده‌ و از زندگی عقب مانده‌ام. این حسِ خوب و مفید در وجود همه انسان‌ها قرار دارد منتها ما گاهی منبع فیض و اولویت‌ها را اشتباه می‌گیریم و من به جای این که حسرت بخورم امروز کار مهم‌تری را انجام نداده‌ام، از این ناراحتم که چرا فرصت نشد در اینستاگرام یا در سایر شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا کنم.

درست است که حضور در فضای مجازی و استفاده از ابزار هوشمند مثل گوشی مبایل اعتیادآور است اما حضور دائم در فضای مجازی و انگیزه چک کردن لحظه به لحظه گوشی، ترس از دست دادن یک امر مهم است که ممکن از آن بی‌خبر باشیم، در حالی که چنین نیست و اگر ساعت‌ها و حتی روزها به فضای مجازی سر نزنیم و گوشی خود را چک نکنیم، هیچ اتفاق مهمی رخ نمی‌دهد که در ناخبری از آن، زندگی ما مختل شود.

پدیده فومو گرچه یک واکنش طبیعی در وجود ما انسان‌ها به هدف از دست ندادن فرصت‌ها است ولی اگر درست مدیریت نشود، اولویت‌های ما را از رتبه‌بندی خارج می‌کند. مثلاً من در جمع خانواده و یا دوستانم نشسته‌ام که اولویت و نیاز من همین لحظه است اما فومو به من می‌گوید که اولویت تو، چک کردن گوشی و مرور مطالب شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها است و این‌گونه است که من خانواده، دوستان و حتی کار مهم‌تر خود را رها می‌کنم تا مبادا خبر و موضوعی را از دست بدهم.

پدیده فومو، وسوسه برانگیز است و هر وسوسه‌ای، تکرر به وجود می‌آورد و هر تکراری، خسته‌کننده است. این که ما و یا حداقل من از حضور در فضای مجازی کمتر لذت می‌برم، به خاطر تکرار، بی‌مضمونی، و وجود فراوانی خبر و در عین حال اخبار محلی و پیش‌پا افتاده مانند اعلانات فوتی در شبکه‌های اجتماعی است. از یک‌طرف دچار پدیده فومو هستم که به من می‌گوید اگر از محتوای شبکه‌های اجتماعی استفاده نکنی، موضوع مهمی را از دست خواهی داد اما وقتی وارد فضای مجازی می‌شوم و خبر مهمی دستگیرم نمی‌شود و یا خبر ناراحت‌کننده و خسته‌کننده‌ای دریافت می‌کنم، دچار تکرر، سرخوردگی و بیهودگی می‌شوم زیرا بی‌محتوایی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی چنان فراگیر است که لذت مطالعه مطالب و اخبار مفید را هم تلخ کرده است.

وقتی خوب به موضوع دقیق شویم پی خواهیم برد از جایی که ما از حضور در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بهره برده باشیم، این فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و مدیران و گردانندگان پشت صحنه آن‌ها هستند که از ما بهره برده و روح و روان ما را به چالش کشیده‌اند.

محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟