افغانستان اکنون با تصرفات طالبان بار دیگر در صدر اخبار مهم منطقهای و جهانی قرار گرفته است. در چنین شرایطی سیاست خارجی مداخلهجوی ترکیه برای ادامه حضور در افغانستان بدون افزایش تعداد نیروهای نظامی خود را باید یک رویکرد خطرناک برشمرد که پوششی برای ترانزیت و انتقال گروه های افراطی وابسته خود از لیبی و سوریه به افغانستان است.
نیروی نظامی ۵۰۰ نفره ترکیه در افغانستان در حال حاضر حتی قادر به حفظ جان خود در مقابل طالبان نیز نخواهند بود تا اینکه بخواهند اداره و امنیت میدان هوایی کابل را بر عهده بگیرند. بنابراین تنها راه دولت اردوغان برای حفظ خود در افغانستان و تحقق سیاستگذاری خارجی ستیزهجوی خود در این کشور، اعزام گروه های افراطی به افغانستان خواهد بود تا با کمک آنان بتواند به اهداف سیاست خارجی خود دست یابد.
به هر صورت آنچه که اکنون در کشور جریان دارد ممکن است در مدّت اندکی تبدیل به یک جنگ داخلی تمام عیار شود و حوادث سیاه و تلخ دهه هفتاد تکرار گردد و تر و خشک را بسوزاند. تنها راه جلوگیری از جنگهای داخلی، مهار تمامیتخواهی و غرور طالبان و چوکی پرستی هیأت حاکمه میباشد.
با توجه با تجربه که از شوروی و امریکا دو ابر قدرت شرق و غرب در تاریخ معاصر کشور ما بدست آمده است؛ برای مردم ما درسی است که باید دانست: تا ملتی افغان خود با رسیدن به اتحاد ملی، از استقلال سیاسی و حاکمیت ملی خویش دفاع نکند هیچ قدرتی استعماری و اشغالگر نسخه ای شفا بخشی برای این سرزمین نخواهد بود.
این زمان هنگامه سخت انتخاب است که مردم و دولت با ندانمکاری به دام طالبان بیفتند، یا با رشادت و قربانی دادن جان و مال، جمهوری نیم بند را به امید روزهای بهتر محافطت نمایند!؟
واقعن حکومت چه سیاستی را دنبال می کند؟ دنبال چه است؟ چراکه همه می دانیم؛ در مقابله با چهارتا کوهی آفتاب مهتاب ندیده، قطعن و بلاشک نیروی اردوی زمینی و هوایی افغانستان توان مواجهه و رویارویی را به بهترین وجه ممکن در وقت تهاجم دارند، ولی این بازی موش و گربه چه خروجی خواهد داشت؟
بازتاب انتشار فایل صوتی معاون ریاستجمهوری که در آن نمایندهی بادغیس را به اتهام خیانت، به جهنم تهدید میکند، عالی بوده است. همه آن را ستودهاند؛ گویا آن فریادِ ” خائن به جهنم روانت میکنم.” فریاد تمام مردم افغانستان بوده است. اما چرا؟