درحالی که از نظر منطق جنگ، دوردستترین ولسوالی به مثابهی نخستین خاکریز دفاع و تهاجم و مهمترین نقطهی استراتژیک شناخته میشود، ارگنشینان اما با خاطرجمع بودن از اینکه گروه تروریستی طالب براساس توافق صلح با آمریکا به کابل حمله نخواهد کرد، هیچ تدبیری برای فروپاشی دورترین ولسوالی و نخستین خاکریز نیندیشیدند و ما اینک شاهد گذار دومینوی سقوط از مرز ولسوالیها به ولایات هستیم.
مراکز ولایات مانند شهر شبرغان مرکز ولایت جوزجان، زرنج مرکز ولایت نیمروز و لشکرگاه مرکز ولایت هلمند، یکی پس از دیگری به تصرف طالبان درآمده و یا مورد تهاجم این گروه شورشی قرار میگیرند. زرنج، نخستین شهر و مرکز ولایت بود که پیش از خروج کامل نیروهای آمریکایی توسط طالبان تصرف شد.
خلیلزاد با این اظهارنظرها عملاً در نقش سخنگوی طالبان ایفای وظیفه میکند. اساساً برآیند مواضع سیاسی و ارائهی طرحهای خلیلزاد به سودِ گروه شورشی طالبان و دولت آمریکا تمام شده و هیچ دستاوردی برای دولت و ملت افغانستان نداشته است.
این دو موجود در ذهن من، یادآور اسب تراوا هستند که در خوشبینانه ترین حالت خالی است و چیزی برای زمینگیر کردن دشمن ندارد و در بدترین حالت، پر از سربازان دشمن است.
آنچه که تا این لحظه دیده میشود اینست که همه جنگجویان خارجی علی الحساب با پرچم سفید شبه طالبان مسلح فعالیت میکنند، اما معلوم نیست که این پرچم، تا چه زمانی توسط آنها در اهتزاز باقی بماند و هر آن این امکان وجود دارد که آنها، با تغییر پرچم، جریان جدیدی از فعالیت های تروریستی را کلید بزنند.
طنز و عیبِ قضیه اینجاست که آن ریشسفیدان و متنفذّن و ملایانِ صلحطلب و ضد جنگ، به جای اینکه از مهاجم و متجاوز و زورگو و جنگافروز بخواهند که دست از شرارت و بغاوت و تهاجم و تجاوز و مسلمانکشی بردارند و به نیابت از دولتهای بیگانه، امنیت و زندگی مردم خود را مختل نکنند؛ با اصرار از مدافعان و مقامات محلی و حاکمیّت قانونی کشور میخواهند که شهرها و مراکز دولتی را به ملیشههای پاکستان (گروه یاغی و باغی و ضدبشرِ طالبان) تحویل دهند؛ تا آنان آبادیها را ویران و قبرستانها را آباد کنند!
گرچه یکی از دلایل مهم نشست شورای امنیت سازمان ملل تخریب ساختمان سازمان ملل در هرات توسط طالبان بود. اما از باب اینکه «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، تخریب این بنا سبب توجه جامعهی جهانی و سازمان ملل متحد به افغانستان شد.