نوحه حضرت سکینه [مجموعه اشعار روضه حضرت سکینه سلام الله علیها]

  • انتشار: ۲۹ دلو ۱۳۹۸
  • سرویس: اطلس پلاس
  • شناسه مطلب: 78437

نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها از جمله نوحه هایی است که در ایام عزاداری ماه محرم و همچنین در ۵ ربیع الاول مصادف با سالروز وفات حضرت سکینه خوانده می شود. در این مطلب مجموعه ای از اشعار نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها را گردآوری کرده ایم.

وداع امام حسین علیه السلام با حضرت سکینه در روز عاشورا

در منابع تاریخی از جمله ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۷۹ آمده است:

هنگامی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا جهت خداحافظی با اهل بیت خود از میدان جنگ به سوی آنها بازگشت، نزد دختر خود سکینه رفت که در گوشه ای نشسته و می گریست. ابی عبدالله علیه السلام او را توصیه به صبوری کرده و در آغوش کشید، اشک از چشمان او پاک کرد و در ضمن اشعاری به سکینه سلام الله علیها فرمود:

سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی              منک البکاء اذا الحمام دهانی
لا تحرقی قلبی بدمعک حسره                 مادام منی الروح فی جثمانی
فاذا قتلت فانت اولی بالذی              تبکینه یا خیره النسوان

ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود
تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان
ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری

اشعار نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها

نوحه حضرت سکینه

نوحه حضرت سکینه:

اَبَتـا اَبَتـا شـده خـون جگرم
چادرم چادرم برده شد ز سرم
خون رود از چشم ترم بابا
گَرد صحرا شد معجـرم بـابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله

اَبَتـا اَبَتـا کوفیـان چه بـدند
عوض تسلیت عمه ام را زدند
موی من از خون تو گلگون شد
جگرم خون شد، جگرم خون شد
ابی عبدالله، ابی عبدالله

خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر
خیـز و مـا را به سـوی مدینه ببر
کـوفیان ظـالم کـودکـان تنهــا
تو و خاک و خون ما و دشمن ما
ابی عبدالله، ابی عبدالله

پیکرت مانده در دشت کرب و بلا
با سـرت می روم سـوی شـام بلا
اشکم آب غسـل تـنت بـابا
خاک صحـرا شـد کفنـت بـابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله

بر دل عالم از غم شراره زدم
بوسه بر حنجر پاره پاره زدم
وقت بوسیدنت کعب نی خوردم
دم به دم زنده گشتم و مردم
ابی عبدالله، ابی عبدالله

گریه بر این تن غـرقه خون می کنم
گیسویم را ز خون لاله گـون می کنم
می رسد بر گوشم در این صحرا
وا حسینــای مــادرت زهـــرا
ابی عبدالله، ابی عبدالله

کعب نی بر تن من نشانه زده
کی پــدر کشتـه را تازیانه زده
جان بابا من دخترت هستم
وارث زهــرا مـــادرت هستم
ابی عبدالله، ابی عبدالله

روضه حضرت سکینه

نوحه حضرت سکینه:

من سکینه دخت شاه کربلایم
همنشین محنت و رنج و بلایم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

همسفر با کاروان اشک و دردم
عمری از داغ شهیدان گریه کردم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

کِی رود از یاد من آن روز پر غم
قامت ما شد ز بار غصه ها خم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

آتش جان شعله های سوز و آه است
قاتل من روضه های قتلگاه است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

یاد آن روزی که شد آن نورِ دیده
کامِ عطشان بین مقتل سر بریده
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

یاد آن روزی که از جان ناله ها زد
پیش عمّه بین گودال دست و پا زد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

بر لبم جز ذکر یا زهرا نیامد
ذولجناح آمد ولی بابا نیامد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت…

مقتل حضرت سکینه

نوحه حضرت سکینه:

عمه جان دیشب به لب آوای دیگر داشتیم
سایه مهر پدر پیوسته بر سر داشتیم

تا که بابا بود از دشمن به دل بیمی نبود
گرچه از سوز عطش ما دیده تر داشتیم

خیمه ها راهی برای یورش دشمن نداشت
تا عموئی همچو عباس دلاور داشتیم

گیسوی ما را خبر از این پریشانی نبود
تا که دل ما را در کمند زلف اکبر داشتیم

تا که قاسم بود ما را خاطری آسوده بود
هم عنانی همچو عبدالله و جعفر داشتیم

در کنار گاهواره ذبا وجود تشنگی
ذکر با قنداقه شش ماهه اصغر داشتیم

تا که بابا بود ما را صورت نیلی نبود
گرچه داغ سیلی و رخسار مادر داشتیم

قصه میخ در و گنجینه اسرار را
نقش لوح سینه گدلهای پرپر داشتیم

تازیانه خوردن ما را کسی باور نداشت
گرچه بر بازوی مادر نقش یاور داشتیم

ژولیده

مداحی شهادت حضرت سکینه

نوحه حضرت سکینه:

بگو عمه بابا کجا می رود
که لب تشنه از پیش ما می رود

گمانم که از بهر ما کودکان
به دنبال آب بقا می رود

تو گفتی نگردم جدا از حسین
جدا از تو بابا چرا می رود

چنان گشته بیگانه از خویشتن
که با سر بر آشنا می رود

چنان می رود او که با رفتنش
بدنبال او جان ما می رود

بگفتا تو را می برم پس چرا
نبرده به همره مرا می رود

گمانم خدا گفته تنها بیا
که تنها به نزد خدا می رود

مصائب عاشورا

نوحه حضرت سکینه:

شد سکینه با دیده گریان
زائرِ روی سَروَرِ عطشان
آه و واویلا آه و واویلا…

بوده چون عُمری اهل اشک و آه
جان سِپُرده با داغ ثارُالله
آه و واویلا آه و واویلا…

آن اَدیبه با نطق خود هر جا
کرده تبلیغِ راهِ عاشورا
آه و واویلا آه و واویلا…

قلبِ ما را با مِحنت آغِشتَند
سِبطِ احمد را تشنه لب کُشتند
آه و واویلا آه و واویلا…

راه بابایم بوده تا آخر
امرِ بر معروف،نَهیِ از مُنکَر
آه و واویلا آه و واویلا…

شب عاشورا

نوحه حضرت سکینه:

پَنجِ ربیع الاول و سوزی به سینه
تسلیت بادا رحلتِ بی بی سکینه
واویلتا واویلتا آه و واویلا…

شده با کوهی از غم و رنج و ماتم ها
اَدیبه آل حسین مهمان بابا
واویلتا واویلتا آه و واویلا…

آن مظهر حِلم و صبر و ذکر و مناجات
رَوَد به پیش خواهرش رقیه سادات
واویلتا واویلتا آه و واویلا…

جان داده با یاد غمِ عُظمای دلبر
به یاد مظلومی که شد لب تشنه بی سر
واویلتا واویلتا آه و واویلا…

بابایش را در قتلگاه دیده جان بر لب
گفتا که این پیکرِ کیست عمه جان زینب
واویلتا واویلتا آه و واویلا…

کربلا

نوحه حضرت سکینه:

با کوه غم،با سوز دل،با ناله و آوا
به یادِ خاطراتِ جانگُدازِ عاشورا
سکینه ی بِنتُ الحسین شد زائرِ بابا
از داغ عاشورا،صد آه و واویلا

این دختر است و غصه بابا و غمخواری
مرثیه میخواند به آه و ناله و زاری
پیرِ غم بابای سَر بُریده شد آری
از داغ عاشورا،صد آه و واویلا

دشمن به یاسِ پیکر ما بی بهانه زد
در قتلگاهت عِترتت را ظالمانه زد
بابا کجا بودی مرا با تازیانه زد
از داغ عاشورا،صد آه و واویلا