سندی بن شاهک یهودی که بود و چگونه امام کاظم (ع) را مسموم کرد؟
- انتشار: ۲۷ دلو ۱۳۹۸
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 77880
سندی بن شاهک و ظلم و ستمی که وی بر امام کاظم(ع) روا داشت در این فراز از دعای امام به خوبی لمس می شود. آنجایی که امام می گویند:” ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات می دهی! ای خداوندی که آتش را از بین آهن و سنگ رهایی می بخشی! ای خداوندی که شیر را از بین غذاهای هضم شده و خون خلاص می کنی! ای خداوندی که بچه را از میان پرده رحم نجات می دهی! ای خداوندی که روح را از میان و درون حجاب ها خلاص می کنی! مرا از دست هارون الرشید خلاص کن!”
جملات بالا گوشه هایی از دعاهای امام موسی کاظم(ع)، امام هفتم شیعیان، در زندان هارون الرشید می باشد، آنگاه که از شدت شکنجه سندی بن شاهک یهودی به تنگ می آید و مرگ خود را از خداوند می خواهد.
سندی بن شاهک، زندان بان بی رحم
امام موسی کاظم(ع) در زندان حالات معنوی فوق العاده ای داشت و روزها و شب ها را به دعا و نیایش می پرداخت، هارون الرشید که این حالات معنوی امام موسی کاظم(ع) به تنگ آمده بود، تصمیم گرفت امام را در مخوف ترین و تاریک ترین زندان ها سخت شکنجه کند. بنابراین امام موسی کاظم(ع) را به دست یک زندان بان بی رحم به نام سندی بن شاهک یهودی سپرد.
سندی بن شاهک، در زندان آنقدر امام را شکنجه می کرد که سرانجام هفتمین اختر تابناک امامت طاقت از کف داد و گله شدت شکنجه های این یهودی دژخیم را به درگاه خداوند کشاند: فراز زیر که در زیارت نامه امام موسی کاظم(ع) نیز آمده است شدت شکنجه های سندی بن شاهک در زندان را توصیف می کند؛
“خدایا! درود فرست بر آن امام مظلومی که ساق پای نازنینش بر اثر حلقههای زنجیر کوبیده شد و پس از شهادتش جنازه پاکش را با وضع ناشایست از زندان خارج نمودند… ».
بر اساس روایات، سندی بن شاهک یهودی امام موسی بن جعفر (ع) را در زندان و در میان سیاه چالها شکنجه می دادند و غل و زنجیر آهنین به پای مبارکش بسته بود.
دو بیت زیر:
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
یا ز زندان برسان مرگ مرا یا الله!
یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
به گونه ای شدت سخت گیری های سندی بن شاهک بر امام کاظم(ع) در زندان را بیان می کند که دل هر انسانی تا انتها به درد می آید.
سندی بن شاهک یهودی
سندی بن شاهک از چهره های شناخته شده در دوران حکومت خلفای عباسی بود. وی در زندان با امام هفتم شیعیان چنان سخت و خشن رفتار می کرد که دل هر انسانی از شنیدن آن شکنجه ها به درد می آید. سندی بن شاهک از سوی هارون الرشید مأموریت داشت تا آخرین درجه امام کاظم(ع) را شکنجه کند. این ملعون در نهایت امام کاظم(ع) را به شهادت رساند.
از تاریخ تولد وی اطلاعاتی در تاریخ نیست اما گفته شده که وی از اساس مسلمان نبود و یهودی بود.
گفته شده که وی بیرحم و شریر و از تمام ارزشهای اخلاقی به دور بود و برخوردهای سختگیرانه و خشونتبار با امام داشت و در موقع خوردن و آشامیدن هفتمین امام شیعیان را آزار میداد و غل و زنجیر میکرد.
همین طور نقل شده که سندی بن شاهک به دستور هارون الرشید مأمور بود امام کاظم(ع) را به شهادت برساند که عاقبت هم این کار را کرد. وی به دستور هارون الرشید و تحریک یحیی بن خالد برمکی امام را به وسیله خرمای زهر آلود مسموم نمود. موسی بن جعفر(ع) دو روز با ناراحتی و مریضی سپری نمود و در روز سوم از دنیا رفت.
حقه سندی
زمانی که موسی بن جعفر(ع) از دنیا رفتند، سندی بن شاهک برای اینکه نشان دهد امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، به غلامش دستور داد جامه را از بدن مبارک امام موسی کاظم(ع) کنار بزند. در این هنگام سندی بن شاهک خطاب به جمعیتی که دور جنازه مبارک امام جمع شده بودند گفت:”بدن موسی بن جعفر(ع) را ببینید، آیا در بدن او آثاری از زخم و تازیانه میبینید؟» آنها گفتند: «نه، چیزی نمیبینیم، جز اینکه او وفات یافته است.”
مرگ سندی
براساس روایات، سندی بن شاهک سرانجام با غرق شدن در آب، چشم کثیفش را از دنیا فرو بسته است.
گفته شده پس از شهادت موسی بن جعفر(ع) سندی بن شاهد در میان جمعیتی که به خاطر شهادت امام روی پل بغداد جمع شده بودند، حضور داشت که اسب او رم کرد و سوار خود را به داخل رودخانه انداخت.
شیخ مفید رحمهالله علیه فرمودهاند: «در آن زمان که سندی بن شاهک جنازه حضرت را در میان مردمان روی جسر بغداد گذاشته بود و مردم اجتماع کرده بودند، ناگهان اسب او، رم کرد و سندی را در آبانداخت. سندی غرق در آب شد، و خداوند تعالی خاندان یحیی برمکی را متفرق ساخت.»
سندی بن شاهک چگونه امام را مسموم کرد
زمانی که هارون الرشید برای صرف شام رفت به یحیی برمکی دستور قتل حضرت را داد، یحیی به بغداد آمد و سندی بن شاهک را نزد خود طلبید. موسی بن جعفر(ع) در زندان سندی، حبس بودند و سندی هم زندانبان ایشان بود.
در تاریخ آمده خود یحیی برمکی چند خرما را به زهر آلوده کرد و به سندی بن شاهک داد که نزد امام موسی بن جعفر ببرد و حضرت را وادار کند تا آن را میل کنند.
سندی هم مقداری خرما برای امام فرستاد و حضرت را مجبور کرد از آن خرما ها بخورند. وقتی آمد که ببیند آیا امام موسی کاظم(ع) خرما ها را تناول کردهاند یا نه، حضرت چند دانه از آن خرما ها خورده بودند.
سندی بن شاهد خطاب به امام گفت:” باز هم میل کنید، حضرت فرمودند: در آن چه که خوردهام، مطلب تو انجام شده است.”
سندی به شاهک سپس بدن مبارک حضرت را در میان پارچهای پیچید و نزد مردم آورد تا مردم ببینند که جراحتی در او نیست و حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.
وی حتی طوماری نوشت و از چندین نفر در مورد اینکه امام به مرگ
طبیعی از دنیا رفته امضا گرفت و بعد جنازه آن امام مظلوم را برداشت و بر جسر بغداد
گذاشت و فریاد زد این امام شیعیان است. بدن نازنین امام موسی کاظم(ع) سپس در محلی
که قبور قریش بود انتقال داده و دفن شد.