داستان لقمان حکیم از زبان قرآن
- انتشار: ۱ دلو ۱۳۹۸
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 75111
لقمان حکیم را همه ما به حکمت ها و پند و اندرزهایش میشناسیم و اینکه ادب را از که آموخته؟ از بی ادبان! همین حکیم بودن لقمان باعث شده تا هر سخن حکمت آمیز را برای اینکه مستند و موجه کنیم به او نسبت میدهیم و داستان لقمان حکیم را بعنوان سند برای حرف و رفتار مان بازگو می کنیم و همیشه جمله هایمان را اینطور آغاز میکنیم که: روزی لقمان به پسرش گفت…
آیا لقمان پیامبر بود؟
در داستان لقمان حکیم جدای از حکیم بودن لقمان، در عرف مردم یک بحث دیگر هم همواره مطرح بوده است و آن دعوای همیشگی بر سر اینکه آیا لقمان پیامبر بوده یا نه؟ این دعوا که معلوم نیست ریشه پیدایشش به کی و کجا برمیگردد جزو لاینفک مباحث پیرامون لقمان حکیم بوده و احتمالا خواهد ماند.
در منابع اعم از تفاسیر و روایت ها جایی نیست که ادعا کرده باشد لقمان پیامبری از پیامبران خدا بوده اما این شبهه همیشه بین مردم باقیست. تنها احتمالی که برای این شبهه میتوان در نظر گرفت همین حکمت او و سخنان موعظه گری است که از وی نقل میشود. در قرآن دوبار نام او آمده و یک سوره مشخصا بنام سوره لقمان نامگذاری شده است. در این سوره خداوند مجموعه ای از گفتگوهای لقمان و پسرش را ذکر کرده و از آنها به عنوان سخنانی پندآموز یاد میکند. از سوی دیگر در روایت های معصومین (ع) مباحث فراوانی پیرامون شخصیت لقمان، اصل و نسبش، ماجراهای زندگی اش و همچنین پند و اندرزهایش صورت گرفته است. همین دو عامل یعنی ذکر مستقیم نام و سخنان لقمان در قرآن و روایت های زیاد از ائمه درباره او باعث شده تا این تردید بین مردم ایجاد شود که با این اوصاف حتما لقمان پیامبر بوده. در برخی احادیث نیز تصریح شده است که لقمان به نبوت نرسید ولی در امر قضاوت با داوود نبی همکاری می کرده است.
ویژگی های لقمان
و اما لقمان حکیم چه کسی بود؟ لقمان یک سیاه پوست اهل حبشه بود و از مال دنیا چیزی جز چند گوسفند و دام که چوپانشان بود، چیزی نداشت. لقمان حتی از زیبایی ظاهری هم بهره ای نبرده بود و اندامی ضعیف داشت. در اصل و نسب خانوادگیش هم نقطه درخشان و قابل استنادی دیده نمیشود و جزو فقیر ترین انسانهای شهرش محسوب میشد با این حال خدا را بسیار دوست داشت و درعین ناچیزی، در زمره مومنان دوره خودش بود. کم حرف میزد و بیشتر وقتش را در حال فکر کردن بود، اوقاتی هم که فکر نمیکرد خدا را عبادت میکرد. لقمان به شکلی وسواس گونه از شوخی و مزاح با رفقایش بیزار بود و به رفتار و سکناتش خیلی توجه میکرد به حدی که هیچکس حمام کردن او را ندید چه رسد به کارهای دیگر که آن زمان امری عادی بود! او مردی امین و درستکار بود که از گفتن ناسزا و حرف های بی مورد پرهیز می کرد و هرگز چشمانش به دیدن حرام باز نشد.
لقمان حکیم بعنوان یک شخصیت اخلاقی و دانا مور پذیرش عموم تاریخ نویسان می باشد ولی به دلیل شباهت های داستانی با برخی از شخصیت های افسانه ای وی را یکی دانسته اند از جمله برخی او را همان لقمان بن عاد اساطیری، ازوپ، بلعم باعورا و لقمان معمر می دانند. داستان لقمان حکیم نیز مانند بسیاری از داستان های قدیمی ابهامات زیادی دارد که هنوز کسی به آنها دست نیافته است
ماجرای جالب مشهور شدن لقمان
و اما اصل داستان لقمان حکیم و ماجرای مشهور شدن و در حقیقت حکیم شدن لقمان به واقعه ای جالب در یک ظهر گرم برمیگردد. یک روز ظهر هنگام خواب قیلوله لقمان نیز بخواب میرود و درخواب صدایی میشنود که به او میگوید آیا میخواهی خداوند تو را جانشین خودش روی زمین و خلیفه الهی میان مردم بگرداند؟ لقمان خوب میداند که این یعنی دعوت به پیامبری و صاحب صدا در حقیقت از او دعوت به رسالت میکند اما واقعا لقمان حکیم ویژگیهای یک نبی را دارد؟ پاسخ این سوال از سوی خودش کاملا مشخص است و او میداند کل ماجرا آزمایش و سنجش است تا یک دعوت واقعی بسوی نبوت. بهمین خاطر در جواب دعوت پاسخ منفی میدهد و میگوید من عافیت را ترجیح میدهم. فرشته میداند که در پاسخ منفی او حکمتی نهفته است، دلیلش را میپرسد و لقمان جواب میدهد که چنین مقامی مسئولیت سنگینی برایم دارد ومیترسم از عهده آن برنیایم. حالاهم اگر خداوند من را مخیر کرده که من عافیت را ترجیح میدهم اما اگر دستور است ناچارم قبول کنم و خداوند حتما خودش کمکم میکند.
بعد از این رویا بود که لقمان از خواب برخواست و چشمه های حکمت در وجودش جاری شد و هر حرف و سخنی که میزد سرتاسر موعظه و اندرز بود. همچنین بعد از این ماجرا قدرت قضاوت پیدا کرد و هرجا اختلافی میشد حکم نهایی بدست او بود و خلاصه اینطور بود که لقمان شد لقمان حکیم بدون اینکه پیامبری و رسالت درکار باشد.
غیر از این ماجرایی که نقل کردیم سخن دیگری در روایات درباره لقمان نیامده که باعث ایجاد شبهه پیامبر بودن او باشد ولی بهرحال چنین جایگاه و مقام و البته سرگذشتی اینچنین عجیب خواه ناخواه میام مردم حرف و حدیثهایی براه می اندازد.
لقمان قبل از اسلام نیز در میان اعراب مشهور و معروف بوده است و آنان بعضی از سخنان و حکمت های لقمان را بصورت مکتوب نگهداری می کرده اند چنانکه گفته اند سوید بن صامت در برابر دعوت پیامبر به اسلام به حکمت های لقمان اشاره کرده و گفته است که «آنچه نزد من است همانند آن چیزی است که نزد توست»
پس از خواندن داستان لقمان حکیم باید بگوییم که همانطور که تاکنون یاد شد لقمان حکیم را برای دانستن حکمت ها و مواعظ و سخنان حکیمانه اش می شناسیم برخی از سخنان و حکمت های او را خداوند متعال در قرآن کریم ذکر کرده است از جمله در آیات ۱۲ تا ۱۹ سوره لقمان خداوند چند توصیه از زبان وی نقل می کند که برپاداشتن نماز، امر به معروف و نهی از منکر، شریک قرار ندادن برای خدا و تواضع در برابر مردم و وقار در هنگام راه رفتن از آن دسته می باشد.
علاوه بر قرآن کریم در کتب روایی نیز پس از بیان ویژگی های شخصیتی لقمان بخشی از وصایا و نصیحت های او به فرزندش آمده است از جمله در مورد آداب سفر، و ویژگی های یک همنشین خوب مطالبی از ایشان نقل شده است و جالب است بدانید که علامه مجلسی در کتاب گرانقدر بحارالانوار فصلی را به وصایا و حکمتهای لقمان اختصاص داده است.