ما از این حسین تجلیل می کنیم (۲):

  • انتشار: ۳ اسد ۱۴۰۲
  • سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
  • شناسه مطلب: 147183

حسینی که با فردی چون یزید که نماد ظلم و کفر و طغیان بود، بیعت نکرد.
با شناسایی شخصیت و اعمال یزید است که می شود فهمید اگر امام حسین (ع) قیام نمی کرد، اصل دین اسلام از بین می رفت. حسین(ع) به گردن همه جامعه اسلامی حق دارد زیرا او با قیام خود توانست اسلام را از نابودی نجات دهد. تجلیل از حسین از این جهت بر همه مسلمین لازم است و خطاب قرآنی است که: پاداش احسان و نیکی، نیکی می باشد.


۱- خلافت یزید مشروعیت نداشت‌. در مورد اوست که برای اولین بار، شیوه سلطنت و موروثی بودن قدرت در اسلام ایجاد شد.
وقتی یزید به خلافت نصب شد، عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم گفت: اگر خلافت اسلام، به روش سلطنت بود، من سزاوارتر بودم.
براساس عهدنامه صلح امام حسن (ع)، پدر یزید بعد از خود باید امر خلافت را به کسی واگذار نمی کرد و آن را به اهل بیت پیامبر و مسلمین می سپرد. اما خلافت رسما تبدیل به سلطنت شد.

۲- یزید، معتقد به اسلام نبود‌‌ او رسول خدا(ص) را شاعر می دانست. از نظر او قرآن کریم، وحی الهی نه بلکه ابتکار یک شاعر بود.او اعتقاد داشت که اسلام، ابزاری بود که رسول خدا(ص) و بنی هاشم برای سروری بر اعراب، آن را برساختند و در اشعارش به صراحت می گفت: بنی هاشم با دنیا بازی کردند نه خبری می باشد و نه وحی نازل شده است. (معجم البلدان، ج ۲، ص ۵۳۴ و ج ۴، ص ۲۷۸؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۵)

۳- یزید شامل در مجموعه طلقا بود‌ که پیامبر به صریح حدیث، خلافت و حکمروایی آنان را بر مسلمین حرام دانسته بود. ( دینوری، اخبار الطوال، ص ۱۷۸)
حدیثی از رسول خدا(ص) روایت شده که خلافت و حکومت بر آل ابوسفیان حرام است. (ابن أعثم، الفتوح: ج۵ ص ١٧)

۴- یزید فرد هتاکی بود و علنا به اسلام بی اعتنایی می کرد. یزید میمونی داشت که کنیه او را ابو قیس گذاشته بود، میمون را لباسهای حریر و زیبا می پوشانید و در مجلس شراب خود متکائی برایش می نهاد و در پهلوی خود بالاتر از رجال کشوری و لشکری می نشاند. (مسعودی، مروج الذهب، ج ۲ ص ۷۲ همچنان بلاذری، فتوح البلدان ج ۵ ص ۲۸۷ )
عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم، دلیل عدم بیعت با یزید را نارضایتی از اعمال ناشایست وی، شکستن حریم های الهی و فاسق بودن او عنوان نموده است: «بیعت کنیم با کسی که با میمون ها و سگ ها بازی می کند و شراب می نوشد و آشکارا فسق می کند، عذر ما نزد خدا چیست» (احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۱۶۰).
او مشهور به فسق بود. آشکارا شراب می خورد و در حالت مستی، برای نماز به مسجد می آمد. (بلاذری، فتوح البلدان، ج۵،ص ۲۹۷، مسعودی، مروج الذهب، ج۳،ص۶۸ و یعقوبی، ج۲ ص۱۶۰)
کتب تاریخی از یزید به عنوان فردی خوش گذران، شراب خوار و عیاش نام برده شده است (ابن اثیر، الکامل، ج۱۱ ص ۲۲۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۶۵ ص ۴۰۶).

۵- یزید در سه سال حکومتش، سه جنایت بزرگ انجام داد. قتل امام حسین(ع) و سایرین از اهل بیت و اصحاب پیامبر در کربلا، واقعه حره در مدینه النبی و سومین جنایت وی سرکوب مردم مکه و تخریب حرم امن الهی کعبه به وسیله منجنیق بود.
واقعه حره این‌گونه بود که هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه پس از مناسک حج عازم دمشق شدند تا شخصیت یزید را بررسی کنند. بسیاری از بزرگان و اشراف مدینه از جمله عبدالله بن حنظله معروف به غسیل الملائکه و نیز عبدالله بن عمرو و منذر بن زبیر در این هیئت بودند.هیئت اعزامی مدینه در بدو ورود به دمشق، هدایای بسیاری از یزید دریافت کرد اما یزید در حضور این هیات بنا به عادت همیشگی به شراب‎خواری و لهو و لعب پرداخت. رفتار یزید در برابر اعضای هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی داشت و آنان پس از بازگشت به مدینه، آشکارا به یزید دشنام داده، معایب او را باز می‌ گفتند.
منذر بن زبیر که از یزید صد هزار درهم پاداش گرفته بود به مردم مدینه گفت: یزید اگر چه صد هزار درهم به من هدیه داده ولی این هدیه نمی‌تواند مانع گفتن حقایق شود، به خدا سوگند یزید شراب می‌نوشد و آن‌قدر در حال مستی به سر می‌برد که نماز را ترک می‌کند. ( تاریخ طبری، ج۵، ص ۴۸۱، ابن اثیر، الکامل، ج ۴، ص۴۰، ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸ ص۲۱۶)
عبدالله بن عمرو به مردم مدینه گفت: جوایز ارزنده یزید مانع از گفتن حقایق نمی‌شود، من او را دشمن خدا که همیشه در حال مستی و شرب خمر است دیدم (ابوالفرج، الاغانی، ج۱ص۵۲) تا
عبدالله فرزند حنظله غسیل الملائکه که بزرگ هیات بود، برداشت خود در مورد یزید را اینگونه به مردم مدینه گفت: به خدا قسم از نزد یزید بیرون نیامدیم مگر این‌که ترسیدیم سنگ از آسمان بر سر ما بریزد، زیرا او کسی است که در امر زناشویی حریم شرع را رعایت نمی‌کند، شراب می‌نوشد و نماز نمی‌خواند. ( ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۷ص۴۲۸،ابن اثیر، الکامل،ج۳،ص۲۰۴،سیوطی،تاریخ الخلفا، ص۱۵۸)

در پی التهاب در شهر مدینه، یزید نامه تندی خطاب به مردم مدینه نوشت اما این نامه بر آتش این التهاب دامن زد و قیام مردم را منجر گردید. یزید لشکری دوازده هزار نفری به فرماندهی مسلم بن عقبه به مدینه فرستاد. آنان به دستور یزید سه روز به مردم مدینه مهلت دادند تا به بیعت مجدد با یزید گردن نهند؛اما مردم مدینه نپذیرفتند. سرانجام جنگ آغاز شد که با شکست قیام کنندگان مدینه خاتمه یافت و باعث کشته شدن هزاران نفر از مردم مدینه و نیز اباحه جان و مال و ناموس آنان بر لشکر شام به مدت سه روز گردید. در تواریخ آمده است که لشکر یزید، به حدود هزار نفر از دختران مدینه تجاوز کردند. این واقعه در سال ۶۳ ق. رخ داد. ( بلاذری، فتوح البلدان ج ۵، ص ۳۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۵، ص ۴۹۴)
ابن قتیبه دینوری در الامامه و السیاسه مى‏نویسد: «ورود لشکر شام در بیست و هفتم ماه ذى الحجه ۶۳ هجرى (دو سال بعد از واقعه کربلا) اتفاق افتاد و تا دمیدن هلال ماه محرّم، مدینه به مدت سه روز در چنگال سپاه شام غارت شد»
مسلم بن عقبه چنان که یزید بن معاویه گفته بود به لشکر شام پس از تصرّف مدینه گفت: «دست شما باز است، هرچه مى‏ خواهید انجام دهید! سه روز مدینه را غارت کنید.
ناگوارتر از قتل و غارت شامیان نسبت به مردم مدینه و باقى مانده نسل صحابه رسول خدا (ص) و مهاجر و انصار، اقدام لشکر حریص و بى مبالات شام به هتک ناموس اهل مدینه بود. در هجوم شامیان به خانه‏هاى مدینه پیامبر (ص)، هزاران زن هتک حرمت شدند، هزاران کودک زاییده شدند که پدرانشان معلوم نبود. از این رو بعدا آنان را اولاد الحرّه مى‏ نامیدند‌
شدت کشتار به حدّى بود که از آن پس مسلم بن عقبه را به خاطر زیاده‏ روى در کشتن مردم «مُسرف بن عقبه» نامیدند. اهل مدینه از آن پس لباس سیاه پوشیدند و تا یک سال صداى گریه و ناله از خانه‏ هاى آنان قطع نشد.
ابن قتیبه نقل مى‏ کند: «در روز حرّه از اصحاب پیامبر (ص) هشتاد مرد کشته شد. و بعد از آن روز،صحابى بدرى باقى نماند. و از قریش و انصار هفتصد نفر به قتل رسیدند. و از سایر مردم از موالى و عرب و تابعین ده هزار نفر به قتل رسیدند».دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه ج ۱، ص ۲۲۹ تا ۲۴۵)
سیوطى مى‏ نویسد: «در سال ۶۳ هجرى اهل مدینه بر یزید خروج کرده و او را از خلافت خلع نمودند. یزید لشکر انبوهى را به سوى آنان فرستاد و دستور داد آن‏ ها را به قتل رسانده و پس از آن به طرف مکه حرکت کرده و ابن زبیر را به قتل برسانند. لشکر آمدند. و واقعه حرّه در مدینه طیّبه اتفاق افتاد. و نمى‏ دانى که واقعه حرّه چه بود؟ حسن یک بار نقل کرد که به خدا سوگند! هیچ کس در آن واقعه نجات نیافت. در آن واقعه، جماعت بسیارى از صحابه و از دیگران به قتل رسیدند و مدینه غارت شد و از هزار دختر باکره ازاله بکارت شد « اًّنَّا الله ِ وَ اًِّنَّا اًِّلَیْهِ راجِعُونَ».
ابن قتیبه در الامامه و السیاسه مى‏ نویسد: «مسلم بن عقبه هنگامى که از جنگ و غارت با اهل مدینه فارغ شد در نامه‏اى به یزید چنین نوشت: « السلام علیک یا امیرالمؤمنین … من نماز ظهر را نخواندم جز در مسجد آنان، بعد از کشتن فجیع و به غارت بردن عظیم … فرار کننده را دنبال کرده و مجروحان را خلاص کردیم. و سه بار خانه‏ هایشان را غارت نمودیم، همان گونه که امیرالمؤمنین دستور داده بود …» (دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه ج ۱، ص ۲۲۹ تا ۲۴۵)

  • سرکوب مکه: پس از واقعه حره در مدینه، لشکر یزید به فرماندهی حصین بن نمیر به سوی مکه که در اداره عبدالله بن زبیر بود، رفت. شهر مکه محاصره شد. کعبه شریفه توسط منجنیق کوبیده شد و آتش زده شد و زمانیکه خبر مرگ یزید به سپاهیانش رسید آنان دست از شهر مکه برداشتند. (بلاذری، فتوح البلدان، ص ۱۵۴)

واقعات مدینه و مکه پس از حادثه کربلا از یکسو یزید را رسواتر ساخت و از جانب دیگر نشان داد که او بر کفر و ظلم خود اصرار دارد و از جنایتش در کربلا پشیمان نمی باشد‌.
حسین(ع) در همان روزهای اول خلافت یزید خطر یزید برای بقای اسلام را به مسلمین گوشزد کرد و در ابتدای حرکت خود از مدینه امام حسین علیه السلام(در پاسخ به پیشنهاد مروان بن حکم که با یزید بیعت کن) فرمود: در این صـورت باید گفت: انا للّه و انا الیه راجعون و فاتحه اسلام را باید خواند زیرا امّت اسلام گرفتار حاکمی همانند یزید شده است و من خودم از رسول خدا (ص) شنیدم که مى فرمود: خـلافت بر آل ابوسـفیان حـرام است. و حسین اعلام کرد که مثل من با مثل یزید بیعت نمی کند.

شجاع حسین محسنی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟