امارت طالبان، آبستن بحران است !

  • انتشار: ۲۰ حمل ۱۴۰۳
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 177184

با کشتن اسامه و مردن ملاعمر، امریکا انگیزه بودن و جنگیدن در افغانستان را بیهوده پنداشته، برنامه خروج از افغانستان و مذاکره با طالبان را روى دست گرفت. بازگشایى دفتر سیاسى طالبان در قطر اسباب نارضایتى محور سعودى، امارات عربى و پاکستان را در قبال داشت. زیرا امریکا که پروسه جنگ طالبان را با مدیریت اسلام آباد و پشتیبانى مالى متحدان عربى اش: ریاض و ابوظبى پیشبرده بود، میخواست روند صلح را در اختیار رقیب قطرى شان بسپارد.

بر مبناى این دکترین موازى با مذاکرات دوحه توسط امیرنشین قطر، جریان پرشتاب جنگ توسط پاکستان و متحدینش ادامه داشت که هرازگاهى این دو جریان جنگ و صلح بطور متناوب بر همدیگر تأثیر میگذاشت و همدیگر را اخلال مینمود. در حالیکه محور امریکا، قطر و جناح قندهارى (درانى) طالبان در تبانى با سیاسیون درانى نظیر حامد کرزى و داکتر عبدالله مصروف سامان دادن انتقال صلح آمیز قدرت بودند، ائتلاف انگلیس، پاکستان، عربستان و جناح خوستى (غلجایى) طالبان، اشرف غنى احمدزى (غلجایى) را توسط استخبارات امارات عربى از کابل ربوده و شبکه حقانى (غلجایى) را وارد کابل نمود که به این ترتیب پروسه مذاکرات قطر عقیم مانده، به بن بست رسید.

رویهمرفته جهان و منطقه خود را در معرض عملى انجام شده یافته، به این اندیشیدند که با پدیده امارت ناخواسته طالبان چه گونه تعامل نمایند؟

امریکا سیاست معادلاتى را با طالبان در پیش گرفت و با مساعدت هاى سیاسى، نظامى و اقتصادى مقید و مشروط اش، اداره نامشروع طالبان را در قبضه اش گرفت. چین با ایجاد رابطه گرم و نزدیک در فکر ربودن طالب از پنجه امریکاست. روسیه و ایران پشتیبانى و رابطه قبلى شانرا توأم با نگرانى و دل ناخواسته دنبال میکنند. یگانه کشورى که با ناباورى نتوانست طالب را آنطور که دلخواهش بود، در اختیار داشته باشد، پاکستان است. بزرگترین معضل فى مابین طالبان و پاکستان در حال حاضر، تى تى پى است که نه تنها با حملات و انفجارات کور شان کاسه صبر اسلام آباد را لبریز نموده اند، بلکه قصد دارند به تبعیت از طالبان افغانى، حکومت خودمختار محلى شانرا در بخشى از ایالت خیبر پشتونخوا تشکیل دهند.

با انکشاف اینگونه اوضاع در دو سال اخیر، کشور هاى ذیدخل در امور افغانستان به این نتیجه و جمعبندى رسیده اند که تداوم این وضعیت در افغانستان پذیرفتنى نیست. ملاهاى بیسواد و بدوى طالب نمیتوانند افغانستان را به جزیره اى متروک و بى ارتباطى با جهان و زندان گوانتاناموى مردمش تبدیل نمایند. از اینرو نارضایتى و دیدگاه هاى شان را از کانال هاى مختلفى به طالبان منتقل و به ایشان اتمام حجت نموده و عواقبش را گوشزد کرده اند.

به اجماع اکثریت بازیگران خارجى، بزرگترین سد و مانع فراراهِ شکستن بن بست کنونى در افغانستان، شخص هیبت الله آخوند و حواریونش اش در قندهار اند که نه با نماینده گان جهان رو در رو میشود و نه قصد تعامل دارند. و با ناسپاسى از الطاف ارباب امریکایى شان، چنان وانمود میکنند که قدرت را به زور گرفته اند و هرچه بخواهند، انجام میدهند. جالبتر اینکه تیم مذاکره کنند و اداره نامشروع شان در کابل هم با همنوایى منافقانه با نماینده گان خارجى، کوزه و کاسه را بسر هیبت الله شکسته، خود را برائت میدهند.

در حال حاضر دو کشور همسایه ایران و پاکستان در دوخط موازى، در بدنه طالبان با هم رقابت دارند. نسخه سپاه پاسداران جمهورى اسلامى ایران بر این استوار است که جناح درانى و قندهارى طالبان در رأس ملا هیبت الله را که روحیه ضد امریکایى و افراطى دینى دارند، تقویت نمایند و بالوسیله نفوذ آنها، طالبان را آشتى ناپذیرتر و عرصه را براى حضور مستقیم و غیرمستقیم امریکا تنگتر سازند. هدف آنها، بى نیاز ساختن طالبان از امریکا و وابسته نمودن آنها بخود شان است. از همینروست که طرح ایجاد ارتش کوچک شبه نظامى نظیر سپاه را براى هیبت الله داده اند تا نه تنها مجرى فرامین او باشد، بلکه زهرچشمى به رقباى درونگروهى امیرالمومنین نیز باشد. بالمقابل هیبته الله آخوند موافقتش را مبنى بر استفاده ایران از جوانان شیعه و هزاره افغانستان در راستاى اهداف راهبردى اش در منازعه سوریه و لبنان و فلسطین ابراز نموده.

پاکستان روى طرح متحد نمودن تیره هاى قومى و شاخه هاى سیاسى، قوم غلجایى نظیر خلیفه سراج الدین حقانى (زدران) ، ملایعقوب (هوتک) و گلبدین حکمتیار (خروت) کار دارد تا با یک تیر چند فاخته را شکار نماید. آى اس آى سعى دارد، حکمتیار، عروسک دست آموز قبلى اش را که راز و رموز غلامى را بهتر از طالبان یاد دارد، دو باره زنده کند و دستپروده گان حزبش را در بدنه امارت تزریق نماید، طالبان مغرور و سرکش قندهارى را دو پارچه و تضعیف نموده، با آرایش جدید اوضاع افغانستان، نه تنها مشکل داخلى خود با تى تى پى را حل کند بلکه امارت طالبان را همچون مرغ سوخارى و بریان در طبق اخلاص به اربابش امریکا پیشکش نماید تا راحت تر از حلقومش فرو رود و وانمود کند که افغانستان را از عینک ما ببین.

روى همین ملحوظ است که جناح هیبت الله علیرغم مخالفت ملایعقوب، حکمتیار را با دشنام و تحقیر از محل زیستش اخراج نمود و رژیم امنیتى اورا چنان رفع نمودند که همانند میوه پخته و قابل دسترس در تیررس دشمنان و رقبایش قرار گرفته. به این بسنده نکرده، اخیراً وزیر عدلیه حکمتیار را بیشرم و دزد خطاب نموده، اضافه کرد که: چون تسلیم طالبان شده اى باید تمام قوانین امارت را مراعات کنى.

مهره محوری پاکستان در این بازی، حقانى است. اوست که ملایعقوب را از جناح قندهارى ها بسوى خود جذب نموده، حکمتیار را بعد از تحقیر تیم قندهار، به یکى از اقامتگاه هایش در وزیر اکبر خان جابجا نموده و مزیدى بر اینها مذاکره اى محرم و دور از چشم رقباى قندهارى اش با کرزى و عبدالله نیز داشته است. او که در حال حاضر متحد وفادار آى اس آى است، خود را فاتح کابل قلمداد میکند و هواى تغیر وضعیت و تعامل با جهان را در سر مى پروراند.

با شتاب گرفتن رقابت جناح هاى درانى و غلجایى طالبان، بسیار محتمل به نظر میرسد که در این گیر و دار، ملاهیبت الله بعنوان مهره اى ناکارآمد و مُخل یا توسط پهپاد هاى امریکایى هدف قرار گیرد و یا هم در یک اقدام کودتاگونه و مرموز داخلى به قتل رسانده شود. زیرا فقط با مرگ اوست که این بن بست شکسته خواهد شد. در هر صورتى، مرگ وى شاید چون اسامه و الظواهرى بزودى رسانه اى نخواهد شد، بلکه مانند خلف نابکارش ملاعمر پس از مدت زمانى، علنى خواهد شد.

رویهمرفته این گذر زمان است که مشخص خواهد نمود، آینده از آن کدام یک از این دو نحله تروریستى ساخته استخبارات خارجى خواهد بود.

محمد عارف منصوری

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟