یک شهر و چند نرخ ! یک بام و چند هوا !

  • انتشار: ۴ جدی ۱۳۹۳
  • سرویس: دیدگاه
  • شناسه مطلب: 2241

 

مسیح ارزگانی (علی نجفی) نوشت:

بر پایه ی خبرهای غیررسمی، یک هیأت از جانب ارگ، خلیلی و دانش به سرپرستی سرور جوادی (وکیل پیشین بامیان و مشاور کنونی معاون دوم) با سفر به منطقۀ بهسود، مصروف حل و فصل منازعات اخیر کوچی ها و مردم بهسود می باشد. هیأت مذکور با همکاری قوماندانی امنیۀ ولایت میدان، اموال و احشام و شتران کوچی های مسلح را از هزاره ها ستانده و صحیحاً و سالماً به برادران ناراضی تحویل داده اند.

از نیک و بد یا مثبت و منفی بودن این اقدام دولتمردان هزاره چیزی نمی دانم و نمی گویم؛ اما ذکر چند نکته و اشاره را در حاشیۀ آن خبر، خالی از فایده نمی دانم:

1. رئیس جمهور در تبلیغات انتخاباتی خود متعهد به “حل اساسی و دایمی مسألۀ کوچی ها” شده بود. اینک روشن گردید که منظور از “حل اساسی” آن معضل کهن، استرداد اموال و احشام کوچی ها و جبران خسارات آن ناراضیان ارجمند! توسط هزاره های سرکش ! با وساطت سیاست بازان هزاره در بدل چند پست معاونیت و مشاوریت بوده است.

2. استرداد اموال و جبران خسارات در منازعات و مخاصمات اجتماعی و قومی، پدیدۀ بسیار نیک و مبارک است؛ اما ایکاش شامل ما هزاره های یخن کنده و پابرهنه هم می گردید و اموال و املاک و جایدادهای غصب شدۀ مردم ما حداقل از عصر عبد الرحمان تا کنون نیز مشمول این قاعده و رویه می گردید و خساراتِ بیش از یک قرن سرکوب، کشتار، آوارگی، بردگی، بی سرنوشتی و هتک کرامت انسانی ای انسانِ هزاره نیز اندکی ترمیم و جبران می گردید. ولی صد دریغ و افسوس که حتی به باور سیاستمدارانِ جامعۀ هزاره نیز یک رأس بز یا گوسفند اوغان، بیش از تمام خسارات، ضایعات و تلفات انسانی و مادیی خلق هزاره در طول تاریخ، ارزش و احترام دارد!

3. هرگاه رقبای سیاسی حزب وحدت (مانند اکبری، کاظمی، انوری و …) به دستور یک حاکم اوغان و کوچی (اشرف غنی و حشمت غنی) آنچنان مخلصانه و صادقانه به نفع کوچیان مهاجم و زیان هزاره های مدافع، جهد و جهادِ ذلیلانه می کردند؛ آیا برچسپ هایی چون “درباری” “مرعوب و مزدور” “خائن ملی” “ستون پنجم یا قوماندان کوچی در هزاره جات” “عصای دست بیگانگان” و … به آنان چسپانده نمی شد؟

4. اگر بنا و قرار بر این بود که ما هزاره ها، تهاجم مسلحانه به زیست بوم خود و مشی “زمین سوخته”ی برادران ناراضی را اینگونه با مشی سازش، کوتاه آمدن، استرداد اموال و جبران خسارات پاسخ دهیم؛ چرا 23 سال پیش در غرب کابل از همین خط مشی “مسالمت و ملایمت” بهره نگرفتیم و به جای آن، سیاست “مشت آهنین” و مشیِ “پیکار قهرآمیز” و تز “حق گیری از لولۀ تفنگ” را در پیش گرفتیم و با برافراشتن “سنگرهای عزت و شرف” و “جبهۀ عدالتخواهی” هزاران انسان را به کشتن دادیم و کیش و کشور را تباه ساختیم و اینک پس از آنهمه زیان ها و فرصت سوزی ها تازه برگشتیم به خانه ای اول؟ تندروی آنروز ما خطا و جفا بود یا کندروی امروز ما؟ آن افراط ناشی از جهل بود یا این تفریط ناشی از عجز؟

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *