هر کسی از ظن خود شد یار او!
- انتشار: ۱۳ ثور ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 21707
نگاهی به تقویم چهار دهه زندگی سیاسی ـ مبارزاتی حکمتیار نشان میدهد که وی جز شعارهای رنگین و شکستهای سنگین و آباد کردن قبرستانها و ویران کردن شهرها، هیچ دستاوردی برای افغانستان یا قومیت پشتون نداشته است.
هماکنون نیز حزب اسلامی و شخص حکمتیار، نه وزنهی سیاسی یا نظامی به شمار میرود و نه از اقبال مردمی و پایگاه اجتماعی برخوردار است و نه در پیشگاه حامیان خارجی، اجر و قرب پیشن را دارد.
با این اوصاف، چه نیازی به آشتی و مصالحه با چنین فرد و سازمانِ مطرود و مفلوک وجود داشت؟ چرا احزاب و دستهجات مختلف در استقبال از یک فسیل سیاسی از همدیگر سبقت میگیرند؟
دلیلِ آن مصالحهی نالازم و این استقبال ناجایز را نه در توانایی نظامی یا مهارت سیاسی حکمتیار، بل در رقابتها و کشمکشهای سیاسی و قومی در درون نظام حاکم و جامعهی سیاسی چند قطبی افغانستان باید جستجو کرد:
ـ رهبران و احزاب جهادی (جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی و …) گمان میبرند که با رسیدن موکب حکمتیار به کابل، جبهه و مجموعهی جهادیها و مجاهدین در مقابل سکولارها و غربگرایان تقویت میشود؛
ـ قبیلهاندیشان (غنی، کرزی، اتمر، احدی و …) گمان میبرند با فرود آمدن حکمتیار از کوه به شهر، جبههی پشتونگرایان در تقابل با مطالبات اقوام محروم و معادلاتِ قدرت، تقویت خواهد شد؛
ـ جناحهای مختلف حزب وحدت و جنبش ملی ـ اسلامی شمال نیز بر این باورند که متحد دیرین و پیشینشان از انزوا و در به دری 25 ساله بیرون میآید و این یعنی تقویت جایگاه سیاسی ما!
بر پایهی همین اوهام و پندارها، یک اجماع مرکب و ائتلاف ناموزون در جهت استقبال از یک مردۀ سیاسی و احیای مجدد او پدیده آمده است؛ در حالی که این وهم و زعمِ آنان سخت بیبنیان است! حکمتیار، تکروتر و ناسازگارتر و انحصارطلبتر از آن است که در چارچوب یک ائتلاف یا جبههی سیاسی یا مجموعهی قومی قرار گیرد و موجب تقویت آنان گردد. بیگمان استقبالکنندگان از حکمتیار، به زودی از کردۀ خود پیشمان خواهند شد!
علی نجفی
نظرات(۱ دیدگاه)