نگرانی اصلی بعد از سقوط قندوز…
- انتشار: ۱۳ میزان ۱۳۹۴
- سرویس: تیتر 2سیاست
- شناسه مطلب: 10391

اطلاعات روز به نقل از دیپلمات نوشت:
سقوط اخیر شهر شمالی قندوز به دست طالبان – که از آن زمان تاکنون بخشهای زیاد آن توسط نیروهای حکومت افغانستان پس گرفته شده است – بعضی از تحولات نگران کننده در اوضاع امنیتی کشور را برجسته کرد. دو موضوعی که بیشترین اهمیت را دارند با یکدیگر ارتباط نیز دارند: سربالا کردن طالبان در شمال افغانستان و فراتر رفتن این جنبش از پایگاه قومی پشتون آن در جنوب افغانستان و شمال غرب پاکستان.
نظر به گفته فوزیه کوفی، عضو مجلس نمایندگان، باوجود از دست دادن قندوز، طالبان روز پنجشنبه ولسوالی وردوج بدخشان را تصرف کردند. این مهم است؛ چون بدخشان یکی از ولایتهای افغانستان است که قبل از سال ۲۰۰۱ کاملا از وجود طالبان پاک و سنگر اتحاد شمال بود. این ولسوالی بهویژه سنگر جمعیت اسلامی، به رهبری برهان الدین ربانی، رییس جمهور تاجیکتبار قبل از طالبان (۱۹۹۲ – ۱۹۹۶) بود. پس از رفتن نیروهای ناتو از این منطقه در سال ۲۰۱۳، طالبان در شمال قویتر شدند.
[قویتر شدن طالبان در شمال] سه دلیل دارد. دلیل نخست کاملا کاربردی است. از آنجایی که اکثریت عملیاتهای ناتو و حکومت افغانستان روی جنوب و شرق متمرکز بودند، سازماندهی دوباره و تصرف مناطق در شمال برای نیروهای طالبان آسانتر بود.دوم این که تصرف شمال برای طالبان اهمیت استراتژیک یافت، چون موقف نظامی آنها بدون داشتن کنترل بر شمال همیشه شکننده بود؛ شمالی که میدان سربازگیری سربازان افغانستان و سنگر نیروهای وفادار به حکومت افغانستان بوده است. سرانجام این که طالبان به سربازگیری در میان گروههای شمال که عمدتا غیرپشتونها هستند، آغاز کرده است.
دلیل سوم – پیوستن غیرپشتونها به صفوف طالبان به صورت گسترده –بیشترین اهمیت را دارد؛ چون تغییر عمده در استراتژی کلی طالبان را نشان میدهد. مشخصه حملات پیشین طالبان در شمال، در جریان تسلط آنها بر افغانستان در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، اکثرا واحدهای پشتون بودند که بر جمعیتهای تاجیک، هزاره و ازبک مسلط میشدند. نداشتن حمایت مردمی در میان گروههای قومی در شمال یکی از عوامل سقوط آنها در آنجا و آرامش نسبی شمال در یک دهه بعدی بود. با این حال، طالبان با سرباز گیری در میان شمالیها، اکنون در آنجا عمیقتر ریشه میدوانند که ریشه کن ساختن آنها را در آینده به مراتب دشوارتر خواهد ساخت.
بسیاری از چهرههای برجسته حکومت، شمالی اند؛ چهرههایی چون عبدالرشید دوستم، معاون رییس جمهور که یک ازبک است و عبدالله عبدالله، رییس اجراییه که پدرش پشتون و مادرش تاجیک است. بسیاری از شمالیها، باوجود قومیت مختلف شان، از بیتوجهی و فساد حکومت و عدم ارائه خدمات همگانی توسط حکومت شکایت کرده اند.
قاری فصیح الدین که قرار ادعاها از سال ۲۰۱۳ بدینسو والی نام نهاد طالبان در بدخشان بود، به دلیل آزار و اذیت توسط نیروهای امنیتی افغانستان اسلحه به دست گرفت. بسیاری از پایین رتبههای نیروهای پولیس نیز به همین دلایل علیه فرماندهان شان ایستادند. نظر به گزارش نیویارک تایمز، طالبان اغلب با حمایت از رهبران قومی ناراضی، حمایت تاجیکها و ازبکها را جلب کرده اند. آنها با ستیزهجویان ازبک (که در کشور همسایه ازبکستان به شدت سرکوب شده اند) همدست شدند و به آنها اجازه دادند که در شمال افغانستان فعالیت داشته باشند. شگفت انگیزتر این که آنها حتا توانستند برخی از هزارهها را استخدام کنند. هزارهها یک گروه شیعه از نقاط مرکزی افغانستان هستند که تاریخ طولانی دشمنی با طالبان و پشتونها دارند. هم طالبان و هم سلطنتهای پیشین پشتون هزارهها را قتل عام کرده اند.
نظر به گفته برخی از اعضای گروه طالبان، آنها عمدا موقفهای اجتماعی شان را معتدل ساخته اند تا شانس حفظ حاکمیت شان بر مناطق تصرف شده را بالا ببرند. این کار آنها، همراه با یک ائتلاف قومی گستردهتر، شاید ماهیت این جنبش را برای همیشه تغییر بدهد و [افکار] این گروه را، با حمایت قابل توجه مردمی، در سرتاسر افغانستان چنان چیره کند که غیرقابل تغییر باشد، به جای اینکه یک گروه افراطی اکثرا پشتون و تاحدودی مدیون سازمان استخبارات پاکستان باشد. هرچند طالبان به سرعت قندوز را از دست دادند؛ اما قدرت ماندن آنها در شمال قوی است. همراه با قدرتی آنها در سنگرهای سنتی شان در جنوب دارند، خطری وجود دارد که سرانجام کابل خودش را در محاصره خواهد یافت و از چندینسو مورد حمله قرار خواهد گرفت.
همانطور که از عراق آموختهایم، صرف با داشتن سربازانی که بهتر و بیشتر تجهیز شده باشند نمیتوانیم جنگ را برای حکومتهای ملیای که روحیه ضعیف داشته و به اولویتهای شان نسبت وفاداری به حکومت امتیاز بدهند، ببریم. طالبان جدید ممکن است خیلی بد نباشند؛ چون بعید است که آنها اشتباهات ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ را تکرار کنند (حتا در آن زمان، طالبان به دنبال عادی سازی [روابط] با دیگر کشورهای جهان بودند). این گروه حمایت تمام گروههای قومی را بدست خواهد آورد و احتمالا ثبات را در کشوری تامین خواهند کرد که از سقوط رژیم سلطنتی در سال ۱۹۷۳ بدینسو، به استثنای مناطق تحت کنترل طالبان در سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، حکومت باثبات نداشته است.
با این حال، این حالت، حالت مطلوب نیست. حکومت فعلی نیات نیک دارد و از حمایت گسترده بین المللی برخوردار است و باید هرکاری را که برای بهبود [اوضاع] انجام داده میتواند، انجام بدهد و قلمروش را برای مدت طولانی تحت کنترلش نگهدارد تا نهادهایش رشد کنند. اما برای این که این اتفاق بیافتد، حکومت باید پایگاه مستحکم قبلی حمایتیاش در میان گروههای قومی شمال را از خود بیگانه نکند و اگر امریکایی و متحدانش نمیخواهند شاید سقوط یا ضعف شدید حکومت افغانستان باشند، باید به حمایت شان از افغانستان ادامه بدهند.
نظرات(۰ دیدگاه)