ناکامی امریکا در افغانستان/ عهد شکنی واشنگتن دلیل ادامه جنگ می باشد

  • انتشار: ۸ ثور ۱۴۰۰
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 111636
آمریکا

در چهار دهه اخیر، تاریخ شاهد دومین خروج افتضاح آمیز یک ابر قدرت جهان از افغانستان می باشد. اوایل ماه جاری میلادی زمانیکه جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده امریکا اعلام کرد زمان پایان جنگ های بی ثمر فرا رسیده است، درست در همان «اتاق معاهده» ای ایستاد که قبلا جورج دبلیو بوش از حمله تلافی جویانه امریکا به افغانستان پس از حادثه تروریستی یازده سپتامبر به مردم این کشور خبر داده بود.

سخنان بایدن در مکان هایی نامشخص بود: وی با مقدمه اصلی جنگ شروع کرد و گفت:«ما به افغانستان رفتیم تا القاعده را ریشه کن کنیم و از حملات تروریستی آینده به امریکا که ممکن بود از افغانستان برنامه ریزی شود جلوگیری نماییم.» بایدن در ادامه تاکید کرد: ایالات متحده امریکا یک دهه پیش عدالت را در مورد بن لادن اجرا نمود، اکنون دلایل ماندن امریکا در افغانستان به طور روز افزونی نامشخص است و تهدید تروریستی که ما به خاطرش به افغانستان حمله کردیم اکنون رفع شده است. وی افزود امریکا دیگر نمی تواند حضور نظامی خود در افغانستان را گسترش دهد و امیدوار است شرایط برای خروج از این کشور فراهم گردد.

حملات تروریستی یازده سپتامبر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا را تغییر داد. رئیس جمهور جرج دبلیو بوش که در آن زمان سکان رهبری امریکا را به دست داشت در تلاشش برای شکست دادن دشمن قدرت زیادی به دست آورد. جرج دبلیو بوش اما در عمل شرایط مهمی چون پروسه آشتی در افغانستان، منافع متحدین اصلی و کلید موفقیت امریکا در افغانستان را نادیده گرفت. پاکستان به نوبه خود نه تنها با فراهم کردن کمک های لوجستیکی چون دسترسی به حریم هوایی و پایگاه های نظامی و شریک ساختن اطلاعات استخباراتی با امریکا همکاری می کند که برای پایان جنگ در افغانستان که همچنان ادامه دارد نیز تلاش می کند.

در شکست امریکا در افغانستان فاکتورهای زیادی نقش داشته است. از میان این فاکتور ها اما دو فاکتور از همه مهم تر است که اگر امریکا به آنها توجه می کرد، فصل اتمام جنگ امریکا در افغانستان به صورت موثری اتفاق می افتاد.

اولین دلیل شکست

این درست که پاکستان بزرگترین متحد امریکا در جنگ با تروریزم است اما واشنگتن به دفعات احساسات این کشور را خدچه دارد نمود و در طی پروسه پاکستان را رنجاند. این رویه بلافاصله پس از حملات یازده سپتامبر زمانی کلیک خود که بوش از پاکستان خواست به هفت خواسته امریکا از جمله «القاعده را در نقاط مرزی متوقف نماید، به امریکا حق فرود جهت انجام عملیات برای نابودی پناهگاه های تروریستان بدهد، اطلاعات استخباراتی را با امریکا شریک بسازد، به امریکا برای کشتن بن لادن کمک نماید و ارتباط با طالبان را قطع کند» تن در دهد. پاکستان چاره ای جز اطاعت نداشت چون می ترسید خنثی بودن ممکن است به هند این فرصت را بدهد که خلأ ایجاد شده را پر کند.

از سویی هم جنرال پرویز مشرف سه نگرانی مهم پاکستان را به امریکا گوشزد نمود: تخلیه عوامل پاکستان از افغانستان، جلوگیری از نفوذ هند در افغانستان و قائل نشدن هیچ نقشی برای ائتلاف شمال در دولت کابل. جورج دبلیو بوش با شرایط و خواسته های پاکستان موافقت نمود و همکاری شروع شد. پاکستان در زمان کمی عوامل خود را از افغانستان خارج ساخت اما دو شرط دیگر اسلام آباد هرگز محقق نشد. متاسفانه، دولت بوش نقش اصلی را در افغانستان به هند داد و اعضای ائتلاف شمال با حمایت امریکا در حکومت کابل حضور پر رنگ یافتند. وزارت های کلیدی به دست اعضای ائتلاف شمال که پاکستان از زمان امارت اسلامی طالبان در افغانستان(۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱) تاکنون دشمن می پندارد، افتاد.

تمام این موارد سبب نگرانی پالسی سازان در پاکستان بود و اسلام آباد مجبور بود روی عناصر هندی و ضد پاکستانی در کابل تمرکز نماید. موقعیت استراتژیک افغانستان و نقاط مرزی فاقد حاکمیت قانون به طالبان این امکان را داد تا دوباره خود را سازماندهی کند. اگر پاکستان محصور نمی شد و اگر این کشور در پاسخ به بی توجهی امریکا از طالبان حمایت نمی کرد، اکنون وضعیت امریکا در افغانستان از آنچه هست متفاوت می بود. آنچه امریکا برخورد دوگانه می خواند در حقیقت چیزی جز یک اقدام امنیتی نبود.

دومین دلیل شکست

دومین دلیل شکست امریکا در افغانستان محاسبات غلط این کشور از طالبان بود. جورج دبلیو بوش برای نابودی طالبان از حداکثر قدرت نظامی استفاده نمود در حالیکه نقش رهبری پیشین طالبان در بدنه مجاهدین در زمان تجاوز ارتش سرخ شوروی سابق را نادیده گرفته بود. طالبان قبل از اینکه درگیر جنگ داخلی شوند بخشی از مجاهدین بودند که علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق می جنگیدند.

رئیس جمهور اوباما به لزوم صلح و آشتی به عنوان یک راه حل دیپلماتیک روی آورد. دولت دونالد ترامپ هم پس از چندین دور مذاکره مستقیم با طالبان در نهایت توافق نامه صلح را با این گروه در دوحه قطر به امضاء رساند. دولت ترامپ برای کشاندن حکومت کابل و طالبان به پای میز مذاکره مستقیم فعال عمل نمود و این سبب شد طالبان اینک به عنوان یک نیروی سیاسی و نظامی در افغانستان مطرح باشد اگرچه مدت زمان زیادی روی مذاکرات بین الافغانی هدر رفت. ترامپ و بایدن هر دو به مذاکرات بین الافغانی بهای لازم را نداده اند. اگر این افقاق می افتاد، خروج کامل و بدون قید و شرط امریکا از افغانستان در اول می ممکن می شد.

به هر صورت اینک تمام گزینه ها از بین نرفته است: اگر بایدن به توافق صلح دوحه پایبند باشد، به زمان اعلام شده برای خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان متعهد بماند و نشست استانبول به دلیل بی میلی طالبان بار دیگر به تاخیر نیفتد، شانس صلح ممکن است وجود داشته باشد.

منبع

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟