معامله قرن یا ابتذال سیاسی قرن؟!
- انتشار: ۱۱ دلو ۱۳۹۸
- سرویس: بین المللدیدگاه
- شناسه مطلب: 76124
در اینکه هر یک از حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی دارای متغیرهای مستقل و غیر مستقل خویش اند شکی نیست؛ مثلا در حوزه سیاست آنچه به عنوان متغیرهای مستقل مطرح میباشد نهادهای سیاسی است و در حوزه فرهنگ نهادهای فرهنگی و در حوزه اقتصاد نهادهای اقتصادی. هیچ حوزهای جز نهادهای خودش، نهادهای دیگر را به عنوان متغیرهای مستقل نمیشناسد و نهادهای دیگر را به عنوان متغیرهای غیر مستقل و تابع میپذیرد. ثبات یک کشور و جامعه نیز در این است که در هر حوزه، این متغیرهای مستقل و غیر مستقل لحاظ و مراعات شود. اگر در هر حوزهای جایگاه متغیرهای مستقل و غیر مستقل جا به جا شود، نظم کشور و جامعه، با رویکرد ناهمگون و ورود ادبیات نامناسب در حوزهها، مختل میشود.
راه حفظ جایگاه متغیرها و به تبع آن راه حفظ نظم یک کشور، در این است که متخصصین هر حوزه وارد آن شود. نه اینکه سیاست دان وارد اقتصاد، تاجر وارد سیاست و… شوند؛ چون با ورود متخصصین یک حوزه در حوزه دیگر، به اثر رویکردها، متغیرهای مستقل و غیر مستقل در آن حوزه جا به جا شده و آن حوزه را و در نهایت کل کشور را به فساد میکشاند.
امروز یکی از علل گرفتاریهای آمریکا روی کار آمدن و قرار گرفتن ترامپ تاجر پیشه در سکوی قدرت سیاسی است و حماقت ترامپ همواره در این است که با رویکرد تجاری، به نهادهای اقتصادی در حوزه سیاست نقش متغیرهای مستقل را داده است و نهادهای سیاسی به متغیرهای پیرامونی تقلیل یافتهاند؛ لذا ترامپ همواره از جایگاه قدرت سیاسی با ادبیات تجاری با واحدهای سیاسی همپیمان و نیز واحدهای سیاسی مخالف خویش سخن میگوید. با این رویکرد و ادبیات از پیمانها خارج میشود از دوستانش تعریف میکند و با دوستانش پیمان میبندد و در نهایت به دشمنانش میتازد.
بنابراین، ترامپ بایستی به عربستان نگاهی صرفا اقتصادی داشته گاو شیر ده خطابش نماید و از طرح مفتضح صلحش با عنوان معامله قرن یاد نماید و در قبال خروج از عراق پول و قیمت پایگاه عین الاسد را مطالبه نماید و هزینههای دیوار کشی را از مکزیک بخواهد و در کل سیاست را به ابتذال بکشاند و هر روز چهرهای اصیل استعماری و استثماری آمریکا را بیش از پیش به نمایش بگذارد. تفاوت سیاست ورزی ترامپ و باراک اوباما را نیز تا حدودی میتوان در همین موضوع دید.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)