ماجرای تاریخی تشکیل گروه خودسر در هرات
- انتشار: ۲ عقرب ۱۳۹۶
- سرویس: اجتماعیدیدگاه
- شناسه مطلب: 32350

یکی از مناطق خراسان قدیم که در حمله مغول در نیمه اول قرن هفتم هجری آسیب شدید دید، هرات بود. بخش بیشتر سکنه این شهر به دستور چنگیز قتلعام شدند و قسمتهای زیادی از شهر نیز به ویرانه تبدیل شد. این کشتار و ویرانی چنان مهیب بود که هرات تا یک قرن کمر راست نکرد.
فقر، تنگدستی، ناامنی، بیکاری و وضعیت فلاکتبار اقتصادی، از جمله فشارهای طاقتفرسایی بود که کمر هراتیان را خم کرده بود. در همین ایام که مصادف با دهه 30 قرن هشتم هجری بود، یک گروه خودسر در هرات پیدا شد که به خیال خودشان، مردم را باید به زور به بهشت ببرند و به خدا نزدیک کنند. آنان بهجای این که برای آبادانی سرزمین هرات کمر همت ببندد و مردم را از شر رهزنان، قاتلان و اراذل و اوباش نجات دهند، به جان مردم افتادند تا به فکر خودشان، گمراهان را هدایت کنند. در حقیقت این گروه از بیبصیرتی، سوراخ دعا را گم کرده و بین اهم و مهم، به خطا رفته بودند.
این گروه را یک ملا به اسم «نظامالدین» رهبری میکرد. نظامالدین روزها در بازارها و اماکن عمومی شهر هرات به وعظ میپرداخت و از بین مدرسههای دینی، طلبههای نوجوان و کمسن را پیدا میکرد. آنان در مدت کمی چنان قدرت گرفتند که علاوه بر مزاحمت برای مردم در بازار و کوچه، شبها نیز جلو خانههای مردم میآمدند و گوش شان را روی دیوارها و دروازههای منازل میگذاشتند تا بینند که کسی مرتکب منکر نشود.
در همین ایام، شخصی به اسم «ملک حسین» بر هرات فرمانروایی میکرد. ملک حسین، یک خطیب به اسم مولانا «ورنا» داشت که پسر عموی او نیز بود. ملا نظامالدین رهبر جمعیت به اصطلاح نهی از منکر، مدتی با مولانا ورنا نشست و خاست داشت تا سرانجام او را نیز با خود همراه کرد. وقتی ملا و خطیب با هم متحد شدند، مهار آنان از توان ملک حسین نیز خارج شد.
نوچههای ملا نظامالدین و مولانا ورنا، در حالی مشغول یکهتازی در شهر هرات بودند که اطراف این شهر، از دشمن موج میزد. این دشمنان، ترکان صحرانشینی بودند که از اسفزار/ سبزوار یا «شیندند» فعلی تا بادغیس را در اختیار داشتند. رهبر این صحراگردان، شخصی به اسم «طغاتمور» بود که یکی از امیران او، «تیمور آلطی»، نام داشت. این ترکها غالباً برای خرید و دیدوبازدید خویشاوندان خود به شهر هرات میآمدند اما از آنجا که سر و وضع آنان با شریعت ملا نظامالدین برابر نبود، مورد اذیت و آزار گروه خودسر امربهمعروف قرار میگرفتند. مدتی به این منوال گذشت تا گستاخی نظامالدین به جایی رسید که همسر تیمور آلطی را به بهانه این که شوهرش شراب مینوشد، از او به زور گرفت. این کار بر ترکان چنان گران تمام شد که هرات را محاصره کردند و هر آنچه مواشی و چهارپایان هراتیان بود، به گروگان گرفتند.
ملک حسین نمایندگان خود را پیش ترکها فرستاد و از آنان تقاضا کرد که چهارپایان هراتیان را آزاد کنند. ترکها در پاسخ گفتند که باید ملا نظامالدین خودش پیش ما بیاید. ملا نظامالدین که سخت به خود مغرور شده بود، با گروهی از هواخواهان خود در بیرون از شهر هرات به دیدار سران ترک رفت. تیمور الطی به مجرد دیدن نظامالدین، به پا خواست و گفت که تو بودی زن مرا ربودی؟ در یک لحظه با چماقی که در دست داشت، چنان بر سر نظامالدین کوبید که در برابر دهها تن از هوادارانش نقش زمین شد و در دَم جان داد. ترکها پس از این حادثه، به محاصره شهر هرات پایان دادند و مواشی و چهارپایان هراتیان را نیز به آنان برگرداندند. اینگونه بود که مردم هرات از شر یک گروه خودسر که زندگی را بر آنان به جهنم تبدیل کرده بود، نجات پیدا کردند. ابنبطوطه سیاح و جهانگرد معروف که در همین ایام به هرات آمده بود، در صفحه 466 جلد اول سفرنامهاش از گروه خودسر نهی از منکر و ماجراجوییهای اعضای آن یاد کرده است.
مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)