دیپلومات: داعش برای دامن زدن به جنگ های فرقه ای به عنوان مدافع سنی ها در افغانستان ایجاد شد
- انتشار: ۲۱ دلو ۱۳۹۵
- سرویس: اجتماعیتیتر 2
- شناسه مطلب: 17870

دیپلومات در گزاشی در دومین سال ظهور داعش در افغانستان نوشته است؛ یکی از تغییراتی که داعش در جنگ افغانستان آورده است تلاش آشکار برای دامن زدن به جنگ فرقهیی به هدف جازدن خودش بهعنوان مدافع سنیها در جهان در برابر تهاجم شیعهها است. [داعش] این هدفش را با هدف قراردادن هزارههای اکثرا شیعه، در بمبگذاریهای تظاهرات و مراسم مذهبی، دنبال کرده است.
دیپلومات در گزارش مفصلی را با قلم “میلو کومرفورد” در مورد ظهور داعش در افغانستان که ترجمه آن توسط حمید مهدوی در روزنامه اطاعات روز به نشر رسیده است به وضعیت این گروه پرداخته است، در این گزارش که مورد ایجاد گروه تروریستی داعش در افغانستان با عنوان “امروز دومین سالروز [ظهور] جبههی جدید داعش در افغانستان است. آیا این گروه میتواند سرگذشتاش را یک پیروزی بداند؟” تحلیل و ارزیابی شده است.
سال ۲۰۱۴ برای افغانستان سال نویدها بود. گفتوگوهای صلح بین طالبان و پاکستان در جریان بود، ائتلاف بهرهبری ایالات متحده به ماموریت جنگی رسمیاش در اواخر این سال پایان داد و این کشور اولین انتقال دیپلوماتیک قدرت را تجربه کرد. هرچند روند حکومتسازی پر هرجومرج و دنبالهدار بود، یک حس خوشبینی در داخل و در جامعهی جهانی در مورد آیندهی این کشور وجود داشت.
سپس در ۲۶ جنوری ۲۰۱۵، پس از ماهها شایعات در مورد حضور این گروه در افغانستان، ابومحمدالعدنانی، سخنگوی داعش که اکنون مرده است، «توسعهی» «خلافت» ابوبکر البغدادی در «سرزمین خراسان» را اعلان کرد. «ولایت خراسان»، اصطلاحی از تاریخ اسلامی که بخشهایی از آسیای جنوبی و مرکزی را شامل میشود، اشارهیی است به عملیاتهای داعش در افغانستان و پاکستان. سال ۲۰۱۵ برعکس سال گذشتهاش بود. خشونت ستیزهجویان بهسرعت افزایش یافت؛ افغانستان در سال ۲۰۱۵ بیش از هر زمان دیگری در گذشتهی این کشور، شاهد مرگومیر بیشترِ ناشی از تروریسم بود و تعداد تلفات تقریبا ۸۰۰ تن بیشتر از سال گذشتهی آن بود.
کارشناسان استدلال میکنند که آیا «اثر داعش» نشانه یا دلیل خشونتِ به سرعت در حال بدترشدن بود یا خیر. در یک سطح، داعش یک تهدید حاشیهیی باقی ماند و ستیزهجویی در افغانستان هنوز تحت سلطهی طالبان است. گزارش سال ۲۰۱۵ دفتر سازمان ملل متحد [در افغانستان] تلفات ۸۲ غیرنظامی را به داعش و فرماندهان وابستهاش نسبت داد، اما تلفات بیش از ۴۰۰۰ غیرنظامی را به طالبان نسبت داد. با اینحال، ظهور داعش بدون شک بهعنوان یک کتلست برای شروع یک «مسابقه تا پایان کار» بین ستیزهجویان بهعنوان نقش ایفا کرد، چون انحصار طالبان در در خشونت ضددولتی از بین رفت. احتمالا طالبان میتوانست یک جایگزین «میانهرو» برای بیرحمی داعش باشد. در عوض، آنها مصممتر شدند و حملات تازهیی را تحت فشار مداوم راهاندازی کردند که در تصرف موقت شهر کندز در ماه سپتامبر ۲۰۱۵ به اوجش رسیده بود.
تهدید فعلی
رییسجمهور اشرف غنی گفته است که افغانستان «قبرستان» داعش خواهد بود و مذبوحانه این گروه را به فهرست طولانی سرگذشتهای ناکام تجاوزگران خارجی اضافه کرده است. اما دو سال بعد، این گروه در کجا ایستاده است؟ دادههایی از مرکز دینی و جیوپولیتیکی نظارت بر بنیادگرایی جهانی برای سه ماه اخیر سال ۲۰۱۶ نشان میدهد که نتیجهی حملات تحریکشده توسط داعش حداقل ۹۴ مرگ، با اکثریت قاطع غیرنظامیان، بوده است. اما این گروه نیز خسارات سنگینی را متحمل شدند – گزارشها نشان میدهند که اقدامات متقابل دولت در این دوره حداقل ۴۹۷ ستیزهجوی وابسته به داعش را کشته است. عملیاتی توسط نیروهای مسلح افغانستان، هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی و واحدهای «عملیات ویژه» طالبان علیه این گروه راهاندازی شده است. اما این گروه در سنگرهایش در ولایت ننگرهار، در شرق افغانستان، انعطافپذیر باقی مانده است؛ چون از یکطرف جغرافیای کوهستانی این منطقه مناسب است و هم با حمایت مداوم از داعش در میان برخی از گروههای اقلیت سلفی در این ولایت، زمینهی مذهبی برای این گروه وجود دارد.
سال ۲۰۱۶، تحت فشار مجدد، شاهد توسعهی قلمرو دسترسی این گروه بود، چون این گروه به تاکتیکهای ستیزهجویانه رو آورد تا جنگ تمامعیار. هم چنین عملیاتهایی در سراسر کشور، بسیار دور از سرزمین اصلی این گروه در مرز پاکستان، گزارش شدهاند. یک حجرهی فعال آن در کابل مسئولیت بیش از ده حمله را برعهده گرفته است، در حالیکه مقامهای محلی حتا مدعی فعالیتهای داعش در صحرای ولایت غور، در غرب افغانستان، شدهاند.
یکی از تغییراتی که داعش در جنگ افغانستان آورده است تلاش آشکار برای دامن زدن به جنگ فرقهیی به هدف جازدن خودش بهعنوان مدافع سنیها در جهان در برابر تهاجم شیعهها است. [داعش] این هدفش را با هدف قراردادن هزارههای اکثرا شیعه، در بمبگذاریهای تظاهرات و مراسم مذهبی، دنبال کرده است. به گفتهی روحالله یعقوبی، از مرکز امنیت بشری رویکرد فرقهیی داعش نسبت به این جنگ تاکنون ناکام بوده است و دلیل آن تاحدودی این است که هزارهها به خشونت داعش پاسخ مشابه نمیدهند. با اینحال، او ابراز نگرانی میکند که با حملات فزاینده بر هزارهها، خشم بر کابل بهخاطر ناکامی در محافظت از اقلیتهای در حال افزایش و تهدید خشونت متقابل، بهویژه با بازگشت احتمالی جنگجویان هزاره در خارج که در کنار نیروهای ایرانی در سوریه میجنگند، در حال رشد است. تاثیر زیاد جیوپولیتیکی ظهور این گروه در افغانستان را نمیتوان دستکم گرفت. داوود اعظمی که برای بی بی سی مینویسد شباهتهای یک «بازی بزرگ» را مطرح میکند، چون ظهور داعش با طوفان کاملِ افزایش تنشها میان ایالات متحده و بازیگران منطقهیی مانند روسیه، چین، ایران و پاکستان همزمان واقع شده است.
داعش در افغانستان متحدان اندکی دارد و یک تهدید متحدکنندهیی بوده است و شرکای مخالف و رقیبان سنتی را گردهم آورده است. بهصورت مشخص، با افزایش روابط سیاسی ایران و روسیه با طالبان، علیه داعش بهعنوان دشمن مشترکشان، چشمانداز تغییر کرده است. روسیه بهصورت مشخص از یک پایگاه حمایتی رو به رشد برای این گروه در آسیای مرکزی ترس دارد، منطقهیی که در حوزهی نفوذی مسکو است و شاهد سفر هزاران جنگجو به عراق و سوریه بوده است.
جنگ افکار
هرچند داعش در تلاشهای نظامی و ادارهی قلمروش موفقیت محدودی داشته است، برخی از کارشناسان گفتهاند که بزرگترین تایری و اولویت آن جنگ تبلیغاتی برای قلب و ذهن افغانها است. چنانچه برهان عثمان، از شبکهی تحلیلگران افغانستان اشاره میکند، «در حالیکه ظاهرا نفوذ ولایت خراسان دولت اسلامی در میدان نبرد – حداقل در حال حاضر – رو به افول است، به نظر نمیرسد پتانسیل ایدیولوژیک آن در یک حالت زوال قرار داشته باشد».
عثمان در مورد تبلیغات متمرکز به افغانستانِ داعش مطالعات مفصل انجام داده است. او در مییابد که کیفیت، تنوع و شبکهی توزیع آنچه که داعش عرضه میکند، هرچند از لحاظ اندازه بسیار کوچکتر است، آنچه که طالبان عرضه میکند را تحتالشعاع قرار میدهد. چهار موضوع اصلی از طریق برنامههای رادیویی و مطالب نوشتهشدهی آن پخش و نشر میشود: وظیفهی جهاد خشونتآمیز، مشروعیت خودِ داعش در اولویت دادن به این علت، فراملیگرایی جنبش آن و بیاعتبار ساختن «انحراف» رقبای جهادیاش.
عثمان، هرچند به این نتیجه میرسد که ایدیولوژی داعش برای اکثریت افغانها جذابیت اندک دارد، زمینههای بالقوهیی برای رشد این گروه – از جمله در میان جوان تحصیلکردهیی که جذب دیدگاه آخرالزمانی داعش هستند؛ افراد متمایل به جهادیها که تحت تاثیر «خلوص» ماموریت آن قرار گرفتهاند و در میان خارجیها، بهصورت مشخص آنهایی که طالبان را ملیگرا میدانند – تشخیص میدهد. کیسی جانسون، کارشناس مسایل افغانستان که بهصورت عمیق در مورد داعش تحقیق کرده است، چگونگی «جنگ افکار» این گروه با طالبان در سال آینده را بهصورت خلاصه بیان کرد. داعش قصد دارد برای اثبات مشروعیتاش و در نتیجه «مالکیت» جهاد افغانستان، بر یک بحث مذهبی تاکید کند و ادعا میکند که امارت اسلامی افغانستانِ طالبان لزوما تابع خلافت داعش است. جانسون اشاره میکند که داعش تلاش دارد «بر مبنای دین در رسانههای «رسمی» تبلیغاتیاش مانند دابق و همچنین در برنامههای رادیوییاش در شرق افغانستان طالبان را بیاعتبار سازد»، تاکتیکی که از زمان شکلگیری داعش در این کشور در سال ۲۰۱۵ تاکنون دنبال شده است.
اما داعش در تبلیغاتش بحثهای غیردینی را نیز مطرح ساخته است تا جذبهاش را در سرتاسر افغانستان گسترش بدهد. داعش ماموریت طالبان را باریک و ملیگرا به تصویر میکشد و این گروه با «تاکید بر ماهیت پشتون-محور طالبان» در راستای جذب دیگر گروههای قومی رقیب کار کرده است که در سربازگیریاش از جنبش اسلامی ازبکستان بهمشاهده رسیده است. شاید مهمترین بحثی که برای بهدست آوردن دل و ذهن مردم بهراه انداخته شده است و به – داعش یا طالبان – ارتباط دارد، «افغان» اصیلتر است. طالبان، با تاکید بر بیگانه/خارجی بودن گروه بغدادی، تا اینجای کار در بهنمایش گذاشتن اعتبارش موثرتر عمل کرده است. اما این استراتژی میتواند نتیجهی معکوس داشته باشد. جانسون با توجه به ساختار حمایتی بینالمللی طالبان از پاکستان و خلیج، میگوید: «طالبان با برجسته ساختن روابط داعش با پاکستان، حقیقتی که بسیاری از افغانها را خشمگین میسازد، خطر یک موردِ «دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه» را میپذیرد».
پیامدها برای حکومت جدید ایالات متحده
بنیادگرایی خشونتآمیز در موجودیت خلاها و عدم اطمینان جیوپولیتیکی رشد میکند. رییسجمهور جدید ایالات متحده مفیدیت دخالت این کشور در افغانستان را با شک و تردید مواجه ساخته است، ابهامی که بهصورت آشکار طالبان از آن بهرهبرداری کردهاند. پیش از این، هدف حملات ایالات متحده بهصورت مشخص زیرساختهای سربازگیری داعش در افغانستان، از جمله ایستگاه رادیویی «صدای خلافت»، بوده است. اظهارِ خروج قبل از وقت ظاهرا وعدهی آرمانگرای دونالد ترامپ در «از بین بردن تروریسم اسلامی رادیکال از روی زمین» تضاد دارد.
تبلیغات داعش مهارت قابلتوجهی در تغییر شعارهایش برای سرمایهگذاری روی تحولات جیوپولیتیکی سودمند بالقوه بهنمایش گذاشته است. در حالیکه حضور داعش در افغانستان کوچک است، باید به درسهای [آموخته] انعطافپذیری القاعده در این کشور باوجود عملیات ضدشورش بینالمللی، توجه شود. این حقیقت که داعش در افغانستان تا حد زیادی به فرماندهی مرکزی ارتباط ندارد، چون موفقیت آن به سرنوشت «خلافت» در عراق و سوریه منوط نیست، عملیاتها و بازده داعش در افغانستان را تقویت کرده است. شعار داعش «بقا و گسترش» است. دو سال بعد [پس از ظهورش]، این گروه میتواند بگوید، باوجود مشکلات، در دستیابی به یکی از این اهداف موفق بوده است. جامعهی جهانی باید برای حصول اطمینان از اینکه این گروه به هدف دیگرش در سال آینده نخواهد رسید، در حمایتش از دولت افغانستان تزلزلناپذیر باقی بماند.
نظرات(۰ دیدگاه)