در سوگ تقوای علمی
- انتشار: ۲۷ عقرب ۱۳۹۳
- سرویس: اجتماعی
- شناسه مطلب: 834
خبرگزاری جمهور نوشت: رییس کمیسیون امور زنان مجلس می گوید که استادان دانشگاه غزنی در برابر نمره کامیابی از دانشجویان دختر، تقاضای «ازداوج» می کنند.
نفیسه عظیمی؛ رییس کمیسیون امور زنان مجلس گفت:”برخی محصلین طبقه اناث پوهنتون(دانشگاه) از دست استادان خیلی به تکلیف هستند. آنان را قصدا به چانس دو و چانس سه می کشند و حتی بعضا از آنها تقاضا می کنند که باید همراه ما عروسی بکنید. وزارت تحصیلات عالی نیز در این گونه قضایا خاموش است و صدای دانشجویان را نمی شنود”.
صدیق احمد عثمانی؛ معاون اول مجلس نیز گفت:«اگر استادان دانشگاه غزنی در برابر نمره کامیابی از دانشجویان دختر تقضای عروسی کرده باشند، ما این تقاضا را به شدت محکوم می کنیم. این مساله سوءاستفاده از صلاحیت های وظیفوی است.»
او افزود: این رسم ناپسند است نه تنها در دانشگاه غزنی؛ بلکه از وزارت تحصیلات عالی می خواهیم که به این مساله در تمام دانشگاه های کشور جدا توجه نموده، استادانی را که چنین تقاضاهایی را مطرح می کنند، باید از وظیفه سبکدوش کند؛ تا از این قضایا جلوگیری شود. صرف نظر از اینکه مجلس در برابر این گزارش چه اقدامات دیگری انجام خواهد داد و بدون توجه به این مساله که وزارت تحصیلات عالی آیا مانند همیشه با اغماض از کنار این موضوع خواهد گذشت یا آن را جدی گرفته و در برابر عوامل این اقدام نفرت انگیز و منزجرکننده خواهد ایستاد؛ صرف طرح این بحث، یکبار دیگر، سوگمندانه فقدان تقوای علمی و فقدان اخلاق معلمی در کشور ما را مطرح می کند.
افغانستان و به ویژه غزنی روزگاری در گذشته ای دور، مهد فرهنگ و تمدن و دانش و معرفت بود، همه اینها را داشت و در عین حال، تقوا نیز بود، قداست علم نیز وجود داشت، اخلاق معلمی نیز پایه و پایگاهی ارجمند و عالی داشت.
در گذشته، علم را در کنار تقوا معنا می کردند. علم، مقدس دانسته می شد و به همین دلیل، گفتار و کردار و رفتار علما، برای همگان حجت بود و علما مورد احترام آحاد جامعه بودند. علما به راستی وارثان انبیا بودند. علما به معنای کلی کلمه اعم از عالم دینی و ریاضی دان و منجم و طبیب و…
هریک از بزرگان ما که در این رشته ها تخصص و تبحر علمی داشته اند، همزمان در عرصه تقوا و عزت نفس و پاکی و تواضع و انسانیت و احترام به حقوق دیگران و اخلاق و اخلاص نیز زبانزد عموم بوده اند. بنابراین، علم و تقوا و معلمی و اخلاق، همسنگ و همتراز بوده است.
پس عصر ما باید دستخوش یک دگردیسی، یک از خودبیگانگی و یک الیناسیون بنیادین شده باشد که میان علم و تقوا و اخلاق و آموزگاری تا این مایه، میانه و فاصله افتاده است.
یا علم نیست؛ تا عالم و معلمی با آن شاخصه ها و ویژگی هایی که می شناسیم و گفتیم وجود ندارد و علوم را آلوده دامنان و نالایقان و هرزگان بازاری دزدیده و به میراث برده و وارثان علم مقدس و اخلاق مدار دیگر مرده اند!
در هرحال، آنچه عینیت یافته و واقع شده این است که در دانشگاه های ما نه تنها اخلاق همسنگ علم نیست و معلمی و اخلاق مداری در کنار هم معنا نمی شود؛ بلکه درست عکس این مساله، معلمی مبنا و ابزاری برای ضد اخلاقی ترین رفتار اجتماعی می شود و کرسی استادی دانشگاه، محملی برای کامجویی هرزگان و آلوده دامنانی می گردد که این عنوان و جایگاه مقدس را به غصب و غدر، تصاحب کرده اند و از آن، کام خویش می گیرند و نفسانیات خود را ارضا و اشباع می نمایند و این خطری است که آینده تحصیلات عالی و بنیادهای علم آموزی و دانش اندوزی در کشور ما را نشانه رفته و در معرض آسیب های بنیان براندازی قرار داده است.
شاید با سیستم تحصیلی قرن نوزدهمی، با کتاب های کهنه، با نظریه های منسوخ شده و غیر علمی کلاسیک و با فضای بسته و مسموم پر از عصبیت و بداندیشی و تضاد و تبعیض و تنگ اندیشی، بتوان تا چندسال دیگر نیز این سیستم را به صورت کژ دار و مریز، زنده نگه داشت و راه برد؛ اما با بی اخلاقی، بی تربیتی، فساد اخلاقی و سوء استفاده غیر انسانی و بی رحمانه از عصمت و عسر و حرج دختران بی دفاعی که از یکسو مجبور به سکوت به خاطر آبرو و شأن اجتماعی و شرف خاندانی شان می شوند و از سوی دیگر، نمی توانند انتخابی غیر از پیشرفت و دانش اندوزی داشته باشند و در سیاهچال سنت زندگی کنند نمی توان حیات این سیستم معلول و مریض را تضمین کرد.
از شنیدم این خبرها متاسف شدم. برای همین است که از افغانستان رفتن میترسم و همینجا ایران مانده ام