خر، همان خر قبلیست

  • انتشار: ۱۰ حوت ۱۴۰۳
  • سرویس: تیتر 2دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 215944

ملابرادر در اولین اقدام خود پس از بازگشت از قطر، در یک کمپاین تبلیغاتی حضور یافت و سخنرانی کرد.

او که در سفرش به تهران، مدعی بود فارسی نمی‌فهمد و قادر به سخن گفتن با زبان فارسی نیست (و به همین دلیل برای اولین بار در تاریخ مناسبات ایران و افغانستان از مترجم استفاده شد) در محفلی که که عده ای از شیعیان وابسته به استخبارات طالبان با عنوان «کمیسیون عالی شیعیان» در تالار لوی جرگه برگزار کرده بودند، هم به فارسی سخنرانی کرد و هم  به سخنان شیعیان فارسی زبان بدون نیاز به مترجم، گوش فرا داد.

این اقدام ملابرادر نشان می دهد که که معلمین ملا برادر در قطر، به خوبی او را آپدیت کرده و آموزشهای لازم برای ادامه راه را به او داده اند.

دنیا و جامعه جهانی، دیر بازیست که با جنایات طالبان در حق شیعیان مواجه شده و ملت ها، بر مظلومیت انسان شیعه و هزاره افغانستانی گریسته اند و سازمانهای حقوق بشری، نسل کشی آنها در افغانستان را به رسمیت شناخته اند.

بازی با کارت شیعیان، علاوه بر اینکه ملابرادر را در کشمکش های اختلافات درون سازمانی طالبان یاری می رساند، پیام روشنی هم به جامعه جهانی دارد. این پیام معنایش این است که این شخص، امادگی دارد تا نسبت به مطالبات جامعه جهانی، تمکین کند. بدیهیست که  چنین سیگنالی، به تثبیت موقعیت او در تحولات آتی منطقه و افغانستان کمک خواهد کرد.

از این رو بعید نیست که بازی با کارت حقوق زنان و تحصیل دختران هم در دستور کار بعدی او یا افراد دیگری از طالبان باشد.

تا اینجای کار، حضور ملابرادر در محفل کمیسون مذکور، از منظر منافعی که او برای خود تعریف کرده، اوج عقلانیت اوست، اما آیا این محفل، برای شیعیان هم مفید است و تامین کننده منافغ آنهاست؟ یا حماقتی است که در تداوم کج فهمی ها و ندانم کاری های پیشین، توسط عده ای مزدور پروژه بگیر  روی داده است؟

به نظر من، با ایتکه استیفای حقوق شیعیان از حاکمیت های افغانستان یک مساله بسیار مهم و حیاتی است، اما در شرایط کنونی، مشکل اصلی ما با طالبان، نه تامین حقوق شیعیان و نه موضوع تحصیل دختران و نه حقوق ضایع شده زنان است، بلکه مشکل اصلی ما با طالبان، نامشروع بودن کلیت این ساختار و حاکمیت است.

اداره طالبان نه به لحاظ شرعی مشروع است (نصاب های فقهی مشروعیت حکومت را بر اساس فقه حنفی دارا نیستند) و نه از منظر حقوقی توانسته مشروعیتی ولو نسبی برای خود کسب کند و حاکمیتی که اساسأ مشروعیت ندارد، نمی‌تواند محل مراجعه برای استیفای حقوق، واقع شود.

خود طالب، برای کسب مشروعیت، دربدر به دنبال آمریکا و سایر کشورها می دود و بعد عده ای در پی آن هستند که از جریانی که مشروعیت خودش زیر سوال است، کسب مشروعیت کنند.

در بدترین حالت، ایا عاقلانه تر نیست که برا ی تضمن تامین حقوق، به جای گدایی حق از طالب، به سراغ همان کسانی رفت که طالب برای مشروعیت یافتن، اویزان آنهاست؟

البته آنچه که بایسته است مطالبه اصلی باشد، شکل گیری یک حکومت مشروع، مبتنی بر اراده مردم افغانستان است که اگر چنین شود، مابقی مطالبات، در ضمن آنها خواهد آمد.

با این حساب، محفلی که برای ملابرادر دایر شد، صرف نظر از اینکه چون در مسیر مقبولیت بخشیدن به حکومت ظلمه است، مشروعیت دارد یا نه؟ قطعا از حکمت و عقل دور است.

ملابرادر، به عنوان یکی از مدعیان قدرت در درون طالبان، پس از مدتی سکوت و تحمل فشار، شرکت کنندگان در محفل فوق را در قدرتنمایی درون گروهی طالبان، چوب سوخت یارکشی خود و نیز جلب نظر خارجی ها کرد بی آنکه همچون سه و سال نیم گذشته، به اندازه ارزنی برای شیعیان، گشایش حاصل شود.

تجریه سه دهه چالش شیعیان با طالبان که از کشتار غیرنظامیان در مزار شریف و یکاولنگ تا سربریدن های جلریز و غور و زابل و حمله به زایشگاه و دانشگاه و مکتب و سالن عروسی و باشگاه ورزشی و مراکز فرهنگی را در دل دارد نشان میدهد که این جماعت، دل شان با شیعه و هزاره صاف نیست و نخواهد شد. اکنون هم هرمقدار که طالبان تظاهر کنند که با شیعه مشکلی ندارد، ما میدانیم که خر، همان خر قبلیست حتی اگر پالانش عوض شود.

واقعیت اینست که آزموده را آزمودن خطاست. اعضای کمیسیون عالی شیعیان و دهها مجموعه دیگر که مدعی استیفای حقوق شیعیان در سه سال و نیم گذشته بودند، آنچه که از عرض ارادت و نوکری به طالب امکان پذیر بود را به جای اوردند و برگردن آویختن طوق بردگی و رعیت شدن برای طالبان را موجب مباهات خود دانستند و  علیرغم آن، به جای استیفای حقوق، بارها مورد توهین و تحقیقر قرار گرفته و تمسخر شدند.

طالبان بار دیگر به راحتی، جماعتی ابن الوقت از شیعیان را در مسیر تامین اهداف خود را استحمار کرد بی انکه حتی چشم اندازی ولو اندک برای تامین حقوق شیعیان فراهم شده باشد.

برگزار کنندگان مجلس یاد شده گویا فراموش کرده اند که قاضی القضات طالبان و مولوی اسلام جار در کتابهای خود که توسط اداره طالبان منتشر شده،  شیعیان را اهل بدعت و اقلیت دینی میدانند (نه اقلیت مذهبی).

این کتابها در تمام چند سال گذشته، به عنوان مانیفیست این گروه، مبنای رویکرد خصمانه و خشن آنها با شیعیان بوده و همه مصیبت هایی که در ظل حاکمیت این گروه بر شیعیان تحمیل شده از کوچ اجباری گرفته تا تعطیلی مراکز علمی و آموزشی، جمع آوری کتاب های مذهبی، منع آموزش فقه جعفری در مکاتب و دانشگاه ها، اخراج کارمندان شیعه از ادارات دولتی، اجبار شیعیان در برخی از مناطق به تغییر مذهب، تصاحب مساجد شیعیان و تغییر نام ان مساجد از نامهای اهلبیت به نامهای دیگر، کج دهنی و اهانت به شخصیتهای محترم شیعیان، هتک حرمت شورای علمای شیعه، تعیین شورای علمای سنی مذهب در تمام ولایات شیعه نشین و دهها مورد دیگر، نتیجه نوع نگاهیست که طالب عمیقا به آن باور دارد و قصد عقب نشینی از آن را هم ندارد و به همین دلیل، اعتماد به طالب، دیگر یک اشتباه نیست، بلکه یک حماقت است.

در شرایط کنونی، دریوزگی بر دروازه طالب، راه درست استیفای حقوق شیعیان نیست. مادامیکه شیعیان عناصر قدرت را نادیده بگیرند و علاو بر اینکه هزار راه جدا از یکدیگر را میپیمایند، با جامعه جهانی ارتباط مستقیم نداشته باشد، هرگز نمی‌توانند که حقوق خود را تأمین کنند.

سید احمد موسوی مبلغ

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *