عاملان تکوین تفکر تجزیهطلبی در افغانستان
عامل اصلی تکوین تفکر تجزیهطلبی در افغانستان ناسیونالیسم قومی افغانی است. ناسیونالیسمی که مبتنی بر حذف و طرد اقوام و درجهبندی آنها به شهروندان درجه اول و دوم میباشد.
عامل اصلی تکوین تفکر تجزیهطلبی در افغانستان ناسیونالیسم قومی افغانی است. ناسیونالیسمی که مبتنی بر حذف و طرد اقوام و درجهبندی آنها به شهروندان درجه اول و دوم میباشد.
موضوع عبدالرووف نباید باعث انحراف افکار عامه از قضیه نسلکشی برادران اهل تشیع و هزاره مان گردد.
اگر در کفش ط.الب ریگ نیست، بیاید معلومات بدهد که ضمیمههای پنهانی توافقات دوحه در باره چه چیزی است؟
می گویند بریتانیا برای حذف زبان فارسی از هند، مستقیم با این زبان طرف نشد. تلاش کرد زبان های محلی هندی را علیه زبان فارسی که نقش اساسی در دربار و در میان نخبگان داشت بشوراند.
نگرانی تیم تطهیر اینست که در سایه کج اندیشی ها و کج رفتاری های مکرر طالبان با مردم، اقوام غیر پشتون به تنگ آمده و با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، عرصه را بر حاکمیت کنونی تنک کنند.
برای نجات و از چاه درآوردن آن کودک زابلی، کلیدیترین مهرهها و مقدسترین چهرهها(به روایت برخی عاشقان این چهرهها) از کابل به زابل میشتابند، چون همخون اند و همتبار، اما به صورت خسته و آشفتهی پدر کودک در خون خفتهی برچی سیلی میزنند.
تا زمانی که کشتن شیعه/هزاره در این کشور بدون مجازات و مکافات و بدون تحمل هرگونه هزینه و پیامد باشد، کشتارها و نسلهازداییها ادامه خواهد یافت! جمهوریت و امارت هم فرقی نمیکند!
اینک طالبان عناصرترکیبی از مزدوری استخباراتی و جهل و تعصب مذهبی و سلطه قومی با به کاربستن مجموع روش های گذشته( جنگ با علم و دانش، ترویج دین و مذهب خرافه، کشتار مردم، تبعیض آشکار، کشتن روشن اندیشان و…) در یک تعامل کثیف و ضدانسانی استخباراتی و سیاسی با استخبارات منطقه و جهان، راه عبدالرحمان جابر و نادرغدار را ادامه می دهند.
حکومتهای ایدئولوژیک و قومگرای افغانستان با هر رنگی که آمدهاند و در هر چارچوبی که قرار گرفتهاند، در یک نقطه مشترک بودهاند و آن انکار هزارهها و شیعههای افغانستان و تلاش برای حذف آن بوده است.
کدام منطقی میتواند قبول کند که تروریستها (فارغ از اینکه از کدام گروه یا جریان باشند) بدون هماهنگی با اداره کابل، بتوانند مهمات و مواد منفجره به غرب کابل منتقل و فاجعه ای در این حجم ایجاد کنند؟؟