من فکر میکنم که خط برق 500 کیلوولت از مسیر بامیان نخواهد گذشت. نمیگویم خدا کند نگذرد. نمیگویم امیدوارم نگذرد ( بعضی خود-برتر-پنداران اخلاقی به همین متهمم میکنند). میگویم «نخواهد گذشت» و برای این پیشبینی ناخوشایند دلیل دارم.
در حالیکه افغانستان در این روزها در یکی از دشوارترین وضعیت ها قرار دارد، ولسوالی ها پی در پی سقوط می کند و انتحاری ها هر روز جان تعداد زیادی از مردم افغانستان را می گیرد، رئیس اجرایی از مردم خواسته است تا برای بهبود وضعیت امنیتی، فرصت بدهد، اما گویا آقای عبدالله فراموش کرده است که دو و نیم سال گذشته فرصت برای بهبود وضعیت در اختیار نداشته است؟
پیش از این نیز٬ عرض کرده ام که منافع شخصی و قوم گرایی٬ جلو هرگونه پیشرفت را در کشور٬ سد نموده و سبب شده که ما در عصر مشعشع و طلایی که جهان در آن قرار دارد٬ از کم ترین امکانات زندگی برخوردار باشیم٬ اکنون چند مورد از این شکاف های قومی را بر می شمارم تا این ادعا شاهد هم داشته باشد .
در طول تاریخ همینکه هزاره ها از خر شیطان پایین نشدند؛ تاوان دادند کشتار هزاره ها از زمان عبدالرحمن تا دیشب و حتی حادثه امروز ریشه در خر شیطان سواری ما دارد.
شایعهسازی یک موضوع جهانی است و مختص افغانستان هم نیست اما این کشور زمینه مساعدی برای گسترش و انتشار شایعات دارد. فقط کافی است یک نفر خبر غیر موثقی را پخش کند تا به پیروی از آن، هزاران نفر دیگر نیز در کمتر از یک ساعت همان خبر را مثل قارچ تکثیر کنند.
افغانستان درطول تاریخ خود کمتر چنین روزهای خفت باری را تجربه کرده است. بدنبال سقوط ولسوالی کوهستان در ولایت فاریاب و ولسوالی تیوره در ولایت غور بدست طالبان، و بدنبال آن ارتکاب جنایت های تکان دهنده ضدبشری توسط طالبان؛ سخنگوی وزارت دفاع درتوجیه این ناکامی و شکست مفتضحانه مسئولان امنیتی و دفاعی اظهاراتی را در رسانه ها برزبان آورد که حتا یک کودک هم از بیان آن شرم دارد.
روانشناسها هر رفتار بچهگانه انسانها را به بیداری «کودک درون» انسان تعبیر میکنند. به عبارت سادهتر، هر انسانی حتی اگر سن زیادی نیز از او گذشته باشد، بازهم برخی مواقع کارهای کودکانه از او سر میزند.
بیش از سه دهه جنگ و بی نظمی و نداشتن حاکمیت قوی و نبود دولتی مقتدر در افغانستان بسیاری از فعالیتها و انجام پروژههای زیر ساختهای اساسی از جمله استفاده بهینه از آبهای قابل استفاده و در دسترس را غیر ممکن ساخته و مردم از مزایا و ارزشهای آن محروم مانده اند.
پرده اول: از اواخر سال 1360، نهضتها و گروههای متعددی در مناطق مرکزی افغانستان مثل قارچ در حال سربرآوردن بودند. چند نفر کمتر از انگشتان دست، شب با هم مینشستند و فردای آن یک حزب جدید اعلام موجودیت میکرد.