بازی سازی از نوع پاکستانی
- انتشار: ۱۴ دلو ۱۴۰۳
- سرویس: تیتر 2دیدگاه
- شناسه مطلب: 212990

سراج الدین حقانی پس از قریب به ده روز اقامت در امارات متحده عربی، در شرایطی به کابل بازگشت که گفته میشود بخش زیادی از نیروهای تحت امر او در مناطق مختلف افغانستان و از جمله در کابل، توسط نیروهای وابسته به ملاهبه الله، خلع سلاح شده اند.
پس از ترور خلیل الرحمن حقانی، علاوه بر اینکه شیب تضعیف حقانی ها بسیار تند شده، طالبان جنوبی طرفدار تعامل با آمریکا هم به شدت تحت فشار هستند.
در تقسیم بندی شبکههای درونی طالبان، اگر سراج الدین حقانی را اصلی ترین چهره طالبان مشرقی بدانیم، یقینا باید ملابرادر را اصلی ترین چهره طالبان جنوب بدانیم.
ملاهبه الله رهبر طالبان پیش از این هیچگاه راس قدرت طالبان قندهاری نبود. او به عنوان یک سدوزایی، در ذیل قندهاری هایی قرار داشت که ملابرادر، رهبر آنها به حساب می آید.
ملاهبه الله، پیش از گرفتن بیعت اعضای شورای کویته، بی آنکه در تشکیلات سیاسی و نظامی طالبان، سابقه برجسته ای داشته باشد، صرفا یک ملای قابل احترام بود که در اختلافات درونی طالبان برای رسیدن به رهبری گروه، مورد اجماع قرار گرفت.
طالبان به منظور پیشگیری از فروپاشی سازمانی خود بعد از مرگ اختر منصور، نقش مذهبی ملاهبه الله را به عنوان یک شیخ الحدیث صاحب مقام افتا، پررنگ ساختند تا بتوانند رده های میانی و پایینی نیروهای خود را با فتاوای شرعی رهبر جدید، مدیریت کنند، اما همین اتفاق به هبه الله، موقعیتی بینظیر داد که در طول چند سال، خود و جمعی از اطرافیانش را به یک جریان مستقل در درون طالبان تبدیل کند. جریانی که اکنون تشکیلات و نیروی نظامی مستقل خود را دارد.
هبه الله در سه سال و نیم حاکمیتش به عنوان امیر طالبان بر افغانستان، موفق شده بخش قابل ملاحظهای از اختیارات ادارات و نهادهای حکومتی را به قندهار و شخص خود یا آدمهای مورد اعتماد خود منتقل کند.
این روزها جایگاه مذهبی ای که بزرگان طالب برای ملاهبه الله با عنوان «اولی الامر» تراشیدند، بلای جان آنها شده و در تصفیه حساب های درون حزبی، هر مخالفتی با او، خروج از بیعت و خلاف شرع عنوان میشود.
از آنسو، با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، موضوع چگونگی مواجهه طالبان با مطالبات آمریکا، به یک دغدغه مهم در میان مقامات طالبان بدل شد. قطع کمک های مالی هفتگی آمریکا به این گروه هم که موجب کاهش قابل توجه ارزش پول افغانی شد، بر حجم این دغدغه افزود.
تقریبا تمامی رهبران دو جناح اصلی طالبان (حقانی ها و قندهاری)، در این موضوع متفق النظر هستند که باید راه تعامل با آمریکا و اجابت مطالبات ترامپ را در پیش بگیرند. اما در این میان، ظاهراً ملاهبه الله و حلقه تازه قدرتمند شده اطرافش، شدیداً مخالف رویکرد تعاملی طالبان با آمریکا هستند.
بر اساس تجربه های پیشین، گروههای سلفی به شمول طالبان، مادامیکه منافع خودشان تامین شود، هیچ مخالفت مبنایی و ایدیولوژیکی با آمریکا ندارند.
بنابراین، همانطور که جولانی در سوریه با آمریکا مشکل خاصی ندارد، ملاهبه الله هم به لحاظ مبنایی و مسایل فقهی، مشکلی با آمریکا ندارد. بنابراین، دلیل مخالفت کنونی او با آمریکا را باید در جایی غیر از مبانی فکری و فقهی طالبان جستجو نمود.
و به نظر من، باید پاسخ چرایی گارد بسته هبه الله در مسأله تعامل با آمریکا را در اتاق های فکر اسلام آباد جستجو کرد. جاییکه هماره، بیشترین تاثیر را در بازیگردانی طالبان داشته است.
پاکستان، در سه سال گذشته، دو نارضایتی مهم از طالبان داشته است.
اول، حمایت پیدا و پنهان طالبان از تی تی پی و اندیشیدن به لوی پشتونستان و دوم، ارتباط مستقیم این گروه با آمریکا بدون در نظر گرفتن نقش پدرانه پاکستان.
پاکستان هرگز تمایل ندارد که انحصار نقش آفرینی به عنوان اجاره کار طرح های آمریکا در منطقه را از دست بدهد.
ملابرادر یک بار در سالهای اولیه حکومت جمهوری، بدون کسب اجازه از پاکستان و مستقلا وارد مذاکره با آمریکا شد و تاوان آن را با گذراندن نه سال در زندانهای پاکستان پس داد.
برای پاکستان مهم است که طالبان، صرفا از دریچه آنها، وارد گفتگو و تعامل با آمریکایی ها شوند و در شرایط کنونی، تنها تیمی که در میان طالبان، ارتباط مستقیم با آمریکا ندارد، ملاهبه الله و یاران اوست.
حقانی ها به هر میزان که رابطه نیک با پاکستان داشته باشند، باز هم تا زمانی محبوب خواهند بود که پشت دست پاکستان بازی کنند.
اکنون که حقانی ها در شرایطی قرار گرفته اند که میتوانند یک بازیگر مستقل در منطقه به حساب بیایند، از دیدگاه پاکستان، تضعیف این گروه، ضروری است و لذا ترور خلیل حقانی و فشار بر سراج به منظور تمکین از دستورات ملاهبه الله، میتواند شرایط را به نفع پاکستان بالانس کند.
بزرگان جناح قندهاری طالبان( همچون ملابرادر و ملایعقوب) که احتمالا به اندازه حقانی ها با پاکستان نزدیک نیستند هم در صورت اصرار بر داشتن رابطه مستقیم با آمریکایی ها دارند، با احتمال ترور و مرگ مواجه هستند.
ملاهبه الله و حلقه اطرافش در بدل همکاری پاکستان برای سیطره کامل آنها بر قدرت، میتوانند دو خدمت به پاکستان ارایه کنند.
اول اینکه تا حد امکان، تی تی پی را مدیریت کند تا فشار از اسلام آباد کاسته شود و دوم اینکه مذاکره و تعامل با آمریکا را فقط از کانال آنها پیش ببرد تا منافع پاکستان هم تامین شود.
بنابراین، به گمان من، فهم تحولات پیدا و پنهان کنونی افغانستان، بدون فهم منطق آی اس ای در تحولات منطقه ای، ممکن نیست.
پاکستان در این مقطع تلاش دارد بار دیگر در نقش یک بازی ساز، وارد عرصه شود و به نظر میرسد که تا حدی هم موفق عمل کرده است.
سید احمد موسوی مبلغ
نظرات(۰ دیدگاه)