ویژگی های «قصه های قرآنی» (بخش چهارم)
- انتشار: ۱۹ قوس ۱۳۹۹
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 99966
و تفاوت آنها با داستان های بشری
قرآن کریم به عنوان آخرین و کامل ترین نسخه هدایت بشری توجه ویژه ای به بحث داستان و قصه داشته و از این ابزار در بالاترین درجه ممکن و اوج این فن بهره جسته است.
در بخش چهارم این نوشتار نیز به بیان یکی از مهم ترین ویژگی های داستان های قرآن کریم و تفاوت آنها با روایت های انسانی می پردازیم. همچنین برای دیدن مطالب بیشتر در این زمینه مراجعه کنید به بخش های اول و دوم و سوم این موضوع در همین سایت.
داستان های قرآنی کلی و معرفت آفرین است
بیان تاریخ و قصه ها در قرآن کریم تفاوت مهم دیگری نیز با کتب تاریخی انسانی دارد و آن این است که تاریخ نویسان معمولا به بیان جزئیات اهتمام ویژه ای دارند و بر ریز موضوعات توجه می کنند اما قصه های قران کریم اهتمام چندانی به بیان جزئیات ماجرا ندارد و تمام توجهش بر بیان نکات تربیتی و معرفتی از تاریخ است.
اگر کتب تاریخی را ورقی بزنیم خواهیم دید که تاریخ نویسان به جزئیاتی از قبیل ذکر مکان رویدادها، ذکر تاریخ دقیق اتفاقات و جزئیات دیگر ماجرا توجه می کند و معمولا هرچه بیان این جزئیات دقیق تر باشد از لحاظ اعتبار موقیعت ممتاز تری نسبت به دیگر کتب تاریخی پیدا خواهد کرد.
اما اساس هدف قرآن کریم از بیان تاریخ، ذکر جزئیات نیست؛ قرآن کریم تاریخ را با هدف ترتبیت انسان ها بیان می کند و لذا می بینیم که در برخی موارد، در خلال نقل برخی قصه ها بلافاصله آیات معرفتی بیان می شود و خداوند نتیجه گیری خود را از بیان تاریخ انجام می دهد.
قرآن کریم را نباید یک کتاب تاریخ انگاشت تا رویدادها و اتفاقات تاریخی را با تمام جزئیات آن بنگارد و به آوردن جزئیات دقیق اجرا همت داشته باشد، بلکه خداوند متعال در قرآن کریم تنها به بیان قسمت هایی از داستان می پردازد که با هدف هدایت گری هماهنگ باشد و آن اتفاقات و بخش هایی که دخلی در هدایت انسان ها ندارد و نفعی به حال بشریت نمی رساند را حذف کرده و به آنها اشاره ای نداشته است.
به عنوان مثال در داستان حضرت یوسف علیه السلام، ذکر نام ها و تاریخ رویدادها هیچ بیان نشده است. در قرآن کریم نامی از زلیخا، عزیز مصر، پادشاه مصر و دیگر عناصر دخیل در داستان برده نشده است و خداوند فقط به صورت کلی به آنها اشاره کرده است که چنین افرادی نیز در شکل گیری این قصه دخیل بوده اند اما جزئیات هیچ موضوعیتی برای قرآن کریم ندارد. اما در مقابل، گفتگوی حضرت یوسف با زندانیانی که خواستار تعبیر خواب خود شده بودند در چند آیه بیان شده است چون این گفتگو حاوی نکات پربار معرفی است.
یا در داستان حضرت موسی علیه السلام که در سوره های متعددی بیان شده است، قرآن کریم تنها به بخش هایی از داستان اشاره می فرماید که برای تربیت انسان ها سودمند است، اما جزئیات آنها که دخلی در تربیت بشریت ندارد در قرآن کریم ذکر نشده است.
به عنوان مثال در قصه ازدواج حضرت موسی علیه السلام با دختر حضرت شعیب علیه السلام، قرآن کریم در صدد آموزش تعامل صحیح میان دختر و پسر مجرد و همچنین بیان روش صحیح ازدواج است که به زیبایی هرچه تمام تر بیان شده است. با این حال، جزئیات ماجرا (مثلا نام دختر حضرت شعیب عیله السلام، تاریخ ماجرا و …) بیان نشده است.
همچنین در دفعات متعدد ذکر نام حضرت موسی علیه السلام در قرآن کریم، هیچگاه به تاریخ ولادت این پیامبر بزرگ الهی، تاریخ وفات ایشان و تاریخ دیگر ماجراهایی که در زندگی ایشان روی می دهد هیچ اشاره ای نشده است. با این حال، به مسائل عبرت آمیز و آموزنده زندگی این پیامبر عظیم الشان پرداخته و آنها را به زیبایی بیان کرده است زیرا این بخش ها از داستان ایشان در هدایت گری انسان ها نقش دارند.
بنابراین، اگرچه از تاریخ ولادت حضرت موسی علیه السلام سخنی در قرآن کریم نیامده است اما رویداد الهام به مادر ایشان و به رود انداختن این پیامبر، همچنین اطمینان و طمانینه ای که خداوند به قلب مادر حضرت موسی علیه السلام عنایت فرمود و مژده بازگشت فرزند او و رسیدن به مقام نبوت را به طور دقیق بیان کرده است.
همچنین قرآن کریم تاریخ هجرت حضرت موسی علیه السلام از مصر به مدین و تاریخ بازگشت ایشان از مدین به مصر را بیان نکرده است اما از جریان کمک کردن حضرت موسی علیه السلام به دختران حضرت شعیب علیه السلام برای تهیه آب گوسفندان و همچنین عفاف و پاکدامنی دختران حضرت شعیب علیه السلام و دیگر نکات مهم تربیتی که در خلال این داستان اتفاق افتاده است سخن گفته و آنها را به زیبایی بیان کرده است.
پس در قصه های قرآنی اگر چیزی در راستای هدف قرآن کریم که همان هدایت انسان ها است باشد، خداوند آنها را بیان کرده است و آن مواردی که در تربیت انسان ها و راهنمایی آنها به سوی زندگی سعادتمندانه بی تاثیر است بیان نشده و این موارد به حال خود رها شده اند.
همچنین در داستان اصحاب کهف خداوند اسامی آن جوانمردان و تعداد آنها و همچنین جزئیات دیگری از قبیل تاریخ و … را بیان نکرده است زیرا این جزئیات در پیام تربیتی این قصه تاثیری ندارد اما آن مواردی که پیام معرفتی دارند را اشاره کرده و به آنها با شیوا ترین بیان پرداخته است.
به صورت کلی قصد خداوند متعال از بیان تاریخ، تربیت انسان ها است و به همین جهت به نکاتی می پردازد که حاوی نکات معرفتی است و از آنجایی که جزئیات بیهوده، فاقد این خصیصه هستند، قرآن کریم به آنها اشاره ای نکرده است.