ورزش تحت تاثیر تصمیمات سیاسی؛ اشغال افغانستان، بهانهای برای تحریم بازیها در المپیک ١٩٨٠ مسکو
- انتشار: ۲۹ قوس ۱۴۰۲
- سرویس: ورزشی
- شناسه مطلب: 165140
در سال ۱٩٨٠، آمریکا و دهها کشور دیگر بازیهای المپیک مسکو را به دلیل تجاوز نظامی شوروی به افغانستان تحریم کردند. اما واشنگتن حتی قبل از ماجرای افغانستان هم مایل نبود که میزبانی المپیک به عهدۀ رقیب بزرگش باشد. بیش از چهل سال بعد و در آستانۀ برگزاری المپیک پاریس، اینبار مسئلۀ تجاوز روسیه به اوکراین برگزاری بازیها را با بحثهای سیاسی همراه کرده و موضوع شرکت کردن یا نکردن ورزشکاران روس در بازیهای المپیک را پیش کشیده است.
در سال ۱٩٨٠ جیمی کارتر پیشنهاد کرد که بازیهای تابستانی به جای شوروی، در یونان برگزار شود. اما گذشته از فقدان تأسیسات لازم در یونان، کمیته بینالمللی المپیک پیشنهاد رئیسجمهوری ایالات متحده را نوعی مداخله در حوزۀ اختیارات خود دید و آن را رد کرد.
ایالات متحد آمریکا که از قبل با برگزاری بازیها توسط شوروی مخالف بود، با اشغال افغانستان بهدست نیروهای روس، دلیل موجهی برای مخالفت خود یافت و همراه با ۶٠ کشور دیگر بازیهای مسکو را تحریم کرد.
چهار سال بعد، المپیک لسانجلس از سوی شوروی و ۱۴ کشور بلوک شرق تحت تحریم قرار گرفت، به این بهانه که موج «شوروی هراسی» در آمریکا غالب شده است…
تحریم المپیک مسکو چگونه صورت گرفت؟
به رغم فروپاشی شوروی و تغییر قرن، این نوع بحثها و اختلافات همچنان در دنیای امروز ادامه دارد. حدود یک سال بعد از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین با همکاری بلاروس، کمیته بینالمللی المپیک اعلام کرد که ورزشکاران روس و بلاروس اجازۀ شرکت در بازیهای تابستانی ۲٠۲۴ پاریس را خواهند داشت، به شرط آن که بیطرفی خود را نشان دهند. نیاز به گفتن نیست که این تصمیم تا چه حد دولت کییف و ولودیمیر زلنسکی را خشمگین کرده است.
در سال ۱٩٨٠، اگرچه اشغال افغانستان دلیل اصلی تحریم اعلام شد اما واقعیت اینست که تصمیم جیمی کارتر انگیزههای داخلی هم داشت: او که کارزار انتخاباتی را برای دومین دورۀ ریاست جمهوریاش آغاز کرده بود از خطر رقیب جمهوریخواه خود، رونالد ریگان آگاهی داشت و گمان میکرد که موضعگیری سخت و قاطع در برابر شوروی، آراء بیشتری را از سوی قشرهای محافظهکار و سنتی جامعه نصیب وی خواهد کرد.
باب (رابرت) ادِلمن، مفسر مشهور ورزش که در دانشگاه کالیفرنیا تاریخ روسیه را تدریس میکند به یاد میآورد که در آن سالها، مسکو مطلقاً گمان نمیکرد که اشغال افغانستان به ورزش و بازیهای المپیک مرتبط شود. ادِلمن میگوید: «از نگاه مسکو قضیه از این قرار بود که عدهای از درسخواندگان سابق شوروی، قدرت را در افغانستان بهدست گرفته بودند اما وظائف خود را درست انجام نمیدادند، در نتیجه قوای شوروی وظیفه داشت برای تمشیت اوضاع – و نه برای اشغال خاک افغانستان – وارد عمل شود. آنها اصلاً تصور نمیکردند که مشکلات بعدی پیش بیاید.»
شاید اگر روسها تجربۀ المپیک ۱٩۷۶ را به یاد داشتند، با احتیاط بیشتری عمل میکردند. در آن سال، ۲٩ کشور که اکثراً آفریقایی بودند برای اعتراض به رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بازیهای تابستانی مونترآل را تحریم کردند.
اما به گفتۀ باب ادلمن «با اینکه شوروی بودجههای بزرگی را صرف ورزش میکرد ولی اصولاً ورزش و المپیک جزء دغدغههای اصلی رهبران کشور نبود.» شاید هم آنها از پیروزیهای چشمگیر ورزشکارانشان در المپیک مونترآل غرّه شده بودند. هرچه بود، مسکو چندان توجهی به خطر حربۀ تحریم نداشت و بنابراین از تلاش دولت آمریکا برای جلب حمایتهای بینالمللی غافل ماند.
در مقابل واشنگتن حتی برای کسب توافق کشورهای آفریقایی، محمدعلی کلی، مشتزن مسلمانشده را به این قاره فرستاد. این اقدام ناشیانۀ جیمی کارتر چندان موفق از کار در نیامد. جولیوس نیرره، رئیس جمهوری تانزانیا که دل خوشی از واشنگتن نداشت، محمدعلی را به حضور نپذیرفت و از سر لجبازی هم که شده، دستور داد ورزشکاران کشورش با حداکثر امکانات به بازیهای مسکو اعزام شوند. دولتهای آفریقایی در پاسخ تقاضای واشنگتن میگفتند: «شما در سال ۱٩۷۶ کجا بودید؟ چرا در تحریمها شریک نشدید؟» کشورهای آفریقایی به خوبی آگاه بودند که آمریکا آنطور که باید، علیه رژیم آپارتاید موضع نمیگیرد.
کشورهای اروپایی هم یکصدا از آمریکا پیروی نکردند. به غیر از آلمان غربی، نروژ و لیختناشتاین که صریحاً به تحریم پیوستند، قدرتهای بزرگ این قاره چون بریتانیا، فرانسه یا ایتالیا شرکت در بازیها را «زیر پرچم المپیک» پذیرفتند. باید گفت که موضعگیری دولتها الزاماً با نظر کمیتههای ملی المپیک یکسان نبود. به عنوان مثال، مارگارت تاچر، نخستوزیر محافظهکار بریتانیا مایل به همراهی کامل با آمریکا بود و موفق شد که در پارلمان رأی اکثریت را به نفع تحریم کسب کند. با اینحال کمیتۀ المپیک بریتانیا از نظر دولت پیروی نکرد و ورزشکاران را آزاد گذاشت تا خود انتخاب کنند: شرکت در مسابقات یا تحریم؟
ویلبرت گریوز، دوندۀ بریتانیایی که حالا ۶۶ سال دارد میگوید: «برای من تصمیم گرفتن دشوار نبود. اولین بار بود که فرصت شرکت در مسابقات المپیک را داشتم و به هیچ چیز دیگر فکر نمیکردم.»
در نهایت، ۲٠٠ ورزشکار انگلیسی به مسکو رفتند. به گفتۀ ویلبرت گریوز «آنها که به مسکو آمدند و مدال گرفتند فقط با همت و ارادۀ شخصی پیروز شدند.» او آرزو دارد که بتواند تماشاگر بازیهای پاریس نیز باشد.
آیا ورزشکاران روسیه به پاریس خواهند آمد؟
کمتر از هشت ماه مانده به بازیهای تابستانی ۲٠۲۴، هنوز دقیقاً معلوم نیست که چه کشورهایی در مراسم گشایش و پایان بازیها حضور خواهند داشت. به رغم تصمیم کمیته بینالمللی المپیک مبنی بر پذیرفتن ورزشکاران روس و بلاروس زیر پرچم المپیک، وزیر ورزش فرانسه گفته است: «احتمال دارد که دولت امانوئل ماکرون از ورود این ورزشکاران به فرانسه جلوگیری کند.» او تأکید کرده است که «توصیههای کمیتۀ بینالمللی المپیک الزاماً تعیینکنندۀ تصمیم ما در سال ۲٠۲۴ نخواهد بود.»
به گفتۀ وزیر ورزش فرانسه اگرچه شرایط شرکت ورزشکاران در بازیها را کمیتۀ بینالمللی المپیک مشخص میکند اما نظر دولت میزبان نیز مسلماً در نظر گرفته خواهد شد.
اتحادیهٔ بینالمللی فدراسیونهای دو و میدانی نیز در این مورد موضعگیری قاطعی دارد. اندکی بعد از حملۀ نظامی روسیه به اوکراین، این اتحادیه رسماً اعلام کرد که ورزشکاران روس و بلاروس مجاز به حضور در میدانهای بینالمللی نخواهند بود. سباستین کو مدیر بریتانیایی این اتحادیه که خود از دوندگان سابق است و اخیراً عضو پارلمان کشورش نیز بوده گفته است: «ویرانی و جنایاتی که در اوکراین شاهد بودیم و بخصوص مرگ ۱٨۵ ورزشکار اوکراینی، من را در اتخاذ این تصمیم مطمئنتر کرد.»
در مقابل، وزیر ورزش روسیه تصمیم اتحادیهٔ بینالمللی فدراسیونهای دو و میدانی را «سیاسیکاری و غیرقابلقبول» دانسته و گفته است: «بازیهای المپیک باید بیطرف بماند و فدراسیونهای بینالمللی نیز باید امکان شرکت در مسابقات را برای ورزشکاران شایسته و قوی فراهم آورند.»
این اظهارات بار دیگر المپیک ۱٩٨٠ مسکو را به خاطر میآورد. در این میان، پاریس تلاش میکند تا بازیهای ۲٠۲۴ را تا جایی که ممکن است از جدلها و اختلافات سیاسی دور نگاه دارد. اما اجتناب از سیاست همیشه امکانپذیر نیست. چنان که توماس باخ، رئیس کنونی کمیتۀ بینالمللی المپیک میگوید: «اگر قرار باشد سیاسیون تصمیم بگیرند که کدام ورزشکار حق شرکت در مسابقات را دارد، ورزش و ورزشکاران به آلت دست سیاست تبدیل خواهند شد. در این صورت خصوصیت بسیحکننده و یگانگیساز ورزش از بین خواهد رفت.»
آقای باخ میافزاید: «ما در برابر دوراهی قرار داریم. مسلماً درد و رنج ملت اوکراین و ورزشکارانش را درک میکنیم. اما از طرف دیگر، به عنوان یک سازمان جهانی در قبال حقوق بشر و منشور المپیک نیز مسئول هستیم.» به گفتۀ وی «این دو متن (اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور المپیک) اجازه نمیدهند که فردی به خاطر داشتن یک گذرنامۀ بخصوص به کل منزوی شود.»
با تکیه به همین استدلال است که نزدیک به ۳٠ دولت به کمیتۀ بینالمللی المپیک نامه نوشته و خواهان پایان جنگ اوکراین و بازگشت اتباع روسیه و بلاروس به جامعۀ جهانی شدهاند.
اما تاریخ به یاد میآورد که اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی حدود ده سال ادامه یافت و بازیهای المپیک مسکو به رغم تحریمها برگزار شد. به نظر میرسد که برای المپیک ۲٠۲۴ پاریس نیز امکان دیگری وجود ندارد جز این که به موازات اختلافنظرهای سیاسی و همراه با بحث و جدل برگزار گردد.
باب ادلمن میگوید: «بازیهای المپیک برای اظهار نظرها و مداخلات سیاسی هدف بسیار خوبی است… جمعیت زیادی بازیها را تماشا خواهد کرد و طبعاً سیاستمداران برای جلب توجه از چنین فرصتهایی استفاده میکنند. برای آنان که پشت میزهایشان نشستهاند، تفاوتی با سایر روزها نخواهد بود…»
نظرات(۰ دیدگاه)