نوحه طفلان زینب [متن اشعار نوحه طفلان زینب علیهم السلام]
- انتشار: ۲۹ دلو ۱۳۹۸
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 78380
نوحه طفلان زینب علیهم السلام از جمله نوحه هایی است که در ایام ماه محرم در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام خوانده می شود. در این مطلب مجموعه ای از اشعار نوحه طفلان زینب علیهم السلام را گردآوری کرده ایم.
اشعار نوحه طفلان زینب علیهم السلام
نوحه طفلان زینب علیهم السلام:
گلاب می چکد از گیسوان شانه شده
برای عرض ارادت دو گل بهانه شده
قبول کن که نفسهای من همین هایند
قبول کن که غمت را دلم نشانه شده
دو زینبی دو علی خود دو فاطمه صولت
دو زینبی دو حسن رو، دو بی کرانه شده
دو زینبی دو علی اکبری دو عباسی
دو ذوالفقار نبردی که جاودانه شده
دو شیر نر دو حماسه دو گرد باد غیور
دو صاعقه که به جان محشر زمانه شده
دو شیر خورده ز من دو زره به تن کرده
دو می زده دو رجز خوان دو حیدرانه شده
دو پهلوان دو قیامت دو غیرت طوفان
دلی به محضرتان خاک آستانه شده
مزن به سینه شان دست رد در این میدان
به جان یاری شکسته به جان مادرمان
(حسن لطفی)
نوحه طفلان زینب علیهم السلام:
ین شیر بچه های من از نسلِ حیدرند
همزاد پاکی و کرم از خونِ جعفرند
در اوج خویش اگر چه به طیار می رسند
ای رُکنِ عشق من به شما سجده می برند
رخصت دهید لشکرِ طاغوت و جبت را
با ذکر یا علی مدد از پا در آورند
در عشق رفته اند به دائی ماهشان
آئینه های رزم علمدارِ لشکرند
سوگند خورده اند که قربانیت شوند
من مطمئنم آبرویم را نمی برند
شمشیر بسته، مستِ کفن، تشنه ی وصال
بر جان خویش درد و بلای تو می خَرند
سهمی مرا ز داغِ جگر گوشه ها دهید
این دو امیدِ آبروی من به محشرند
تا زیر کعبِ نیزه نیفتاده ام ز پا
بگذار تا به پای تو از خویش بگذرند
دغ می کنند معجر من جا به جا شود
حساس و غیرتی به سرانجام مادرند
اسباب خجلت است کریمانه کن قبول
این دو ذبیح تحفه ی ناچیزِ خواهرند
در ازدحامِ نیزه و شمشیرها اگر
دیدی که قطعه قطعه و در خون شناورند
دلخوش نکن به یاوری خواهرانه ام
پاها مرا ز خیمه برونم نمی برند
شرمِ حضورِ خواهرِ خود را قبول کن
قربانیانِ اصغرِ خود را قبول کن
(علیرضا شریف)
نوحه طفلان زینب علیهم السلام:
زینب گرفت دست دو فرزند نازنین
میسود رویِ خویش به پای امام دین
گفت ای فدای اکبر ِ تو جانِ صد چو آن
گفت ای نثار اصغر ِ تو جانِ صد چو این
“عون” و “محمد” آمده از بَهر ِ عونِ تو
فرمای تا رَوَند به میدان اهل کین
فرمود: کودکند و ندارند حرب را…
…طاقت علی الخصوص که با لشگری چنین
طفلان ز بیم جان نسپردن به راهِ شاه
گه سر بر آسمان و گهی چشم بر زمین
گشت التماس ِ مادرشان عاقبت قبول
پوشیدشان سلاح و نشانیدشان به زین
این یک، پی ِ قتال دوانید از یسار
و آن یک، پی ِ جدال بر انگیخت از یمین
بر این یکی ز حیدر کرّار مرحبا
بر آن دگر ز جعفر طیّار آفرین
گشتند کشته هر دو برادر به زیر تیغ
شه را نماند جز علی اصغر کسی معین
(سروش اصفهانی)
نوحه طفلان زینب علیهم السلام:
دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب
که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب
دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب
به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب
دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب
که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب
دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب
به ایشان یاد داده ررزم را زینب
کنار شاه دشت کربلا برد آن دو مه رو را
بزیر لب کلامی گفت با شرم وحیا زینب
برادر گرچه عبدالله زبیماری نشد همره
اگر رخست ندارد بهر تو گردد فدا زینب
برای جانسپاری پیش پایت ای گل نرگس
بیاورده همه داروندار خویش را زینب
سلیمان تحفه ی ناقابل موری تقبل کن
اگر خواهی شود ای ذوالکرم حاجت روا زینب
حسینش گفت: داغ اکبرم بس باشد ای خواهر
مسوزان بیش از این قلب مرا ای باوفا زینب
سکوتی کرد و راضی شد به پرپر گشتن گلها
قسم چون داد آن دور از وطن را بر خدا زینب
پس از چندی همه دیدند زیر تیغ نامردان
صدایی میرسد از کودکان مادر بیا زینب
بیا مادر نما شیر طهورت را حلال ما
که راضی گشت از جانبازی ما مصطفی زینب
حسین فاطمه آورد با خود نعش طفلان را
ولی بیرون نیامد از میان خیمه ها زینب
(مجید خضرایی)
نوحه طفلان زینب علیهم السلام:
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش…
***
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
(سید حمید رضا برقعی)
نوحه طفلان زینب علیهم السلام:
بود زینب را دو مه سیما پسر
کز فروزان چهر هر یک چون قمر
هر دو از رخشندگی بدری تمام
وز دو گیسو لیلهٴقدری تمام
شد به سوی خیمه بانو با شتاب
با دلی پر آتش و چشمی پر آب
با سرشک افشاند گرد از مویشان
شانه زد بر عنبرین گیسویشان
هر دو را بر بست تیغی بر میان
و آن گه ایشان را بسان ارمغان
نزد شه آورد و بوسیدش قدم
گفت کای شاهنشه گردون خَدم
تو سلیمان و من آن مور ضعیف
واین دو فرزند من آن ران نحیف
تحفهٴاین مور اگر ناقابل است
مشکن اش دل زآن که او را هم دل است
تحفهٴناقابلش را کن قبول
تا نگردد مور هم از غم ملول
آن قدر افشاند سیلاب از دو عین
تا مرخص کرد ایشان را حسین
مادر آنان را چو جان در بر گرفت
وز دهان شان توشه با لب بر گرفت
گفت ای قربانتان جان و تنم
وی ضیاء دیده های روشنم
رو ز جان سازید قربان حسین
تا که گردم سر فراز عالمین
هر دو را با داغ و سوز و اشک و آه
شاه دین آوردی اندر خیمه گاه
بر زنان شور و قیامت در گرفت
هر زنی یک طفل را در بر گرفت
هر زنی آمد پی دیدارشان
بوسه زد بر چهرهٴخون بارشان
غیر زینب کز حرم نامد برون
بلکه اشکش هم نزد سر از جبون
تا برادر را نیفتد در خیال
که ز غم زینب شده افسرده حال
(مقصود کرمانی)