فریدا کالو؛ هنرمندی در اوج قدرت و درایت
- انتشار: ۲۸ دلو ۱۳۹۹
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 105238
فریدا کالو یکی از زن های به نام و مشهور در تاریخ هنر معاصر به شمار می رود. او یک نقاش مکزیکی بود که اکثرا به دلیل خودنگارههای زیبا و هنرمندانه اش، مشهور میباشد.
شاید کار خیلی سختی باشد که نقاشی های بانو فریدا را با نقاشی های دیگر نقاشان مشهور دنیا مقایسه کنیم.
بسیاری از آثار و نقاشی های فریدا سلف پرتره هستند و در مورد آنها گفته که اکثر نقاشی های من تصاویری از خودم هستند، چرا که من اکثر اوقات تنها بودم و خودم را بیشتر از هر کس و هر چیز دیگری میشناختم.
البته فقط نقاشیهای فریدا کالو نیست که توجه اکثر مردم جهان را به خود جلب کرده، بلکه زندگی پر فراز و نشیب و دردآور او نیز در شهرت و محبوبیت او بی تاثیر نبوده است.
زندگی نامه فریدا کالو
زندگی فریدا از همان ابتدای تولد سرشار بود از اتفاقات عجیب، اما او با درایت و هوش خود، ثابت کرد که زن بسیار قدرتمندی است.
فریدا کالو در تاریخ ۶ ماه ژوئیه در سال ۱۹۰۷ از پدری آلمانیتبار و مادری اسپانیایی-مکزیکی در خانهای که اکنون موزه فریدا است، موسوم به «خانه آبی» در شهرک کوچکی به نام کویوآکان در حومه شهر مکزیکوسیتی به دنیا آمد.
پدر او از عکاسان هنرمند و مشهور مکزیک بود که پرترههای زیادی از کودکی فریدا گرفته است. سلفپرترههایی که فریدا از خود میکشید در حقیقت به نوعی تداوم عکس های پدرش است.
فریدا فقط سه سال داشت که انقلاب مکزیک اتفاق افتاد و جنگ های داخلی شروع شد. در سن تقریبا شش سالگی به دلیل مبتلا شدن به فلج اطفال ماه ها در خانه بستری ماند.
فلج اطفال باعث شد که یک انحراف در پای راستش برای تمام عمر باقی بماند و باعث شد پای راست او لاغرتر از پای دیگرش باشد و این که همیشه عکس های فریدا را با دامن بلند دیده اید شاید دلیلش همین باشد.
وی به پزشکی علاقه بسیاری داشت و توانست در مدرسه پزشکی که تنها ۳۵ دختر در مقابل ۱۹۶۵ پسر شرکت کردند، تحصیلات خود را ادامه دهد.
شاید نقطه عطف زندگی فریدا کالو در سپتامبر سال ۱۹۲۵ با حادثه ای وحشتناک رقم خورد. فریدا دانشجوی جوان رشته پزشکی در تصادف شدید اتوبوس به شانه، سینه، کمر، لگن و پاهایش آسیب ها و شکستنگی های زیادی وارد شد.
خود فردا کالو در خصوص این تصادف وحشتناک می گوید، دسته صندلی مانند شمشیری که به گاو می زنند در من فرو رفت. متاسفانه در این بین، به دنبال جراحتی که بر اثر فرورفتن میلهای آهنی بر رحم او ایجاد شد، فریدا تا پایان عمر از داشتن فرزند محروم ماند.
فریدای بیچاره بر اثر این تصادف چندین هفته در بیمارستان بیهوش بود و زمانی که به هوش آمد، اولین در خواستی که از پدرش داشت، خرید لوازم نقاشی بود.
اولین نقاشی فریدا بعد از تصادف، تصویر یک اتوبوس بود که آن را با مداد طراحی کرده بود. او باور داشت که نقاشی تنها راهی است که به او قدرت می دهد و به او کمک می کند که از نو زندگی کند.
او از نظر عاطفی هم تجربیات پرفراز و نشیبی داشت. بعد از سانحه ای که برای او پیش آمد نامزدش از ازدواج با او منصرف شد. فریدا بعد از بهبودی، پرترههای خودش را نزد دیهگو ریورا، نقاش دیواری معروف و کمونیست مکزیکی برد که پیش تر در دوران کوتاه دانشجویی در کلاسهای طراحی با او آشنا شده بود.
نقاشیهای او به شدت مورد توجه دیهگو ریورا قرار گرفت و این دیدار دوباره آغازی شد برای زندگی مشترک آن دو که بعدها به ازدواج انجامید.
فریدا یک بار از دیهگو باردار شد که به سقط ناخواسته جنین انجامید. این تجربه ناکام مادری در آثار بعدی او نمود عینی پیدا کرد. تابلوی معروفی از فریدا وجود دارد که طرحی از خودش، جنین، رحم و خون است که گویای همین داستان است.
فریدا سومین همسر دیه گو بود در واقع دلیل آن هم این بود که او مدام به زنانش خیانت میکرد و فریدای ستمکش هم از آن مستثنی نبود.
فریدا میدانست که او با زنان دیگر در تماس است، اما هیچوقت به رویش نیاورد. اما اتفاقی که باعث شد فریدا بعد از ده سال به زندگی اش با دیه گو پایان دهد همبستر شدن او با خواهر کوچکش بود!!!
فریدا در مورد جداییشان میگویدکه دیگر دیهگو هم با من نیست، رهایش کردم. حالا خودم هستم، نقاشی میکنم و این بار خودم را دست در دست خودم می کشم، با خودم ازدواج کردهام. راستی، آیا من برای خودم کافی هستم؟
اگر نقاشیهای که او بعد از جدایی از دیه گو کشیده است را دیده باشید، حیوانات زیادی در نقاشیهای او وجود دارند که از حیوانات خانگی اش، چون میمون، طوطی، کبوتر و سگ الهام گرفته شده است.
فریدا از نظر جسمانی در وضعیت بدی قرار گرفت. او در سال ۱۹۵۳ به قدری بیمار شد که توان بلند شدن از روی تخت را هم نداشت. در همان سال او نمایشگاهی در مکزیک برگزار کرد که مجبور شد با تخت اش در آن حضور یابد.
در ۱۹۵۳ پزشکان به دلیل وخامت بیماری او که قانقاریا بود، مجبور شدند یکی از پاهایش را قطع کنند. فریدا که یک سال آخر عمرش را بر صندلی چرخدار میگذراند، برای تحمل دردهای جسمی و روحی به اعتیاد روی آورده بود.
فریدا در آخر ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۴ به دلیل انسداد جریان خون از دنیا رفت. خاکستر او هم اکنون درون کوزهای در خانه قدیمی اوست که حالا تبدیل به «موزه فریدا کالو» شدهاست.
او چند روز پیش از درگذشت اش در یادداشتهای روزانه اش نوشته بود که امیدوارم عزیمت لذت بخش باشد و امیدوارم هرگز بازنگردم.
آثار هنری سال های آخر زندگی فریدا کالو بسیار الهام بخش و تاثیرگذار بود. فریدا بیش از ۱۵۰ تابلوی نقاشی از خود به جای گذاشته است. او خودش سلف پرتره هایش را که بازتاب رنج های زندگی اش بودند بیش از همه دوست داشت.
فیلمی هم با نام «Frida» به کارگردانی جولی تایمور و با بازی سلما هایک در سال ۲۰۰۲ ساخته و به نمایش در آمد. در کنار آن موسیقی و کتابهای زیادی نیز از این نقاش معروف منتشر شده است که زندگی و شخصیت این زن قوی و برجسته را بهتر توصیف میکند.