سایه عشق مجازی بر سر عرفان اسلامی
- انتشار: ۲۶ میزان ۱۳۹۶
- سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
- شناسه مطلب: 31874
عشق، سه حرف بیشتر نیست اما به اندازه خلقت انسان در زمین، حرف دارد. عشق نیروی مافوق بشری است که دیگر نیروها را یارای مقاومت در برابر آن نیست. گرسنگی، تشنگی، بیخوابی، درد و سایر خواستههای انسان، غلام درگه عشق اند.
عشق فرمانروای وجود است که دست عقل نیز از دامان آن کوتاه است. با این وجود، عشق تنها ضعفی که دارد، تجلی عاشق در آیینه وجودی معشوق است. وقتی عشق قوای پنجگانه را در اختیار گرفت محال است که آدمی، جهان را به رنگ معشوق نبیند.
در این مرحله، مغز کمترین و قلب بیشترین فعالیت را دارد. ضربان قلب افزایش یافته و حتی فعل و انفعالات درونی که برخاسته از یاد معشوق است، در چهره عاشق پیداست. تپندهترین قلب، قلب عشاق است که در لحظات خاصی صدای تپش آن را نه تنها خود عاشق بلکه اطرافیانش نیز میشنوند. در واقع، زردی صورت عاشق، با اختلال گردش خون در قلب و بدن او ارتباط دارد. پس از این مرحله، زمان تعلق به مجاورت فرا میرسد یعنی عاشق هر چیز مجاور و مرتبط با معشوق را به رنگ معشوق میبیند. از دیدگاه عاشق، زمان و مکان به معشوق تبدیل میشود و حتی عاشق، خود را نیز به رنگ معشوق میبیند. اینها وجوه مشترک بین عشق حقیقی و مجازی اند اما از این لحظه به بعد، آهسته آهسته عشق به دو راهی میرسد که یک راه بسوی عشق حقیقی و راه دیگر بسوی عشق مجازی منتهی میشود.
سرانجام عشق حقیقی به اصل «وحدتالوجود» و «واجبالوجود» ختم شده که حتی در ظاهر اندکی با فقه نیز تضاد پیدا میکند اما عشق مجازی کمی متفاوتتر است. اگر صاحب عشق مجازی به معشوق رسید، عطشش آهسته آهسته فروکش کرده تا به خاموشی میگراید اما اگر به معشوق نرسید، به کوه آتشفشانی تبدیل میشود که تا لحظه مرگ از جوش و خروش نمیایستد. نرسیدن به معشوق، «قیس» را به «مجنون» تبدیل میکند و تیشه بر فرق «فرهاد» میکوبد. آری به خاطر همین نرسیدنهاست که نام عشاق، جاودانه وماندگار میشود.
عارفان اسلامی نیز با درک جاذبه و قدرت عشق مجازی، همواره تلاش کرده اند که مضامین عرفانی خود را در قالب و عناوین داستانهای عشقی تمثیل کنند و به منصه ظهور برسانند. اولین بار در جهان اسلام، شاعران عربزبان، اقدام به منظومههای عاشقانه- عرفانی چون لیلی و مجنون کردند اما دیری نگذشت که موج آن، ادبیات فارسی و عرفان خراسانزمین را نیز درنوردید. در حال حاضر حداقل 100 منظومه عاشقانه در زبان و ادبیات فارسی وجود دارد که بخش بیشتر آن، حاوی مضامین اخلاقی، عرفانی و معنوی است.
در بین شاعران فارسیسرا، «نظامی گنجوی»، گوی سبقت را در سرودن منظومههای عاشقانه از شاعران مغازلهگوی پیش و بعداز خود، ربوده است. «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین»، «فرهاد و شیرین» و «یوسف و زلیخا»، منظومههای عاشقانه نظامی گنجوی است که ثبت تاریخ ادبیات زبان فارسی و درج دیوان مضامین عرفانی است.
امیر خسروی دهلوی نیز با پیروی از نظامی گنجوی، منظومه «خسرو و شیرین» را با مهارت وصفنشدنی که در نکتهپردازی از گنجوی کم ندارد، سروده است. «وحشی بافقی» با سرودن منظومههای عاشقانه «ناظر و منظور» و «فرهاد و شیرین»، «فخرالدین اسعد گرگانی» در خلق منظومه «ویس و رامین»، «خواجوی کرمانی» در سرودن منظومه «همای و همایون»، «عنصری» در ایجاد منظومه «وامق و عذرا» و «جامی» در خلق منظومه عاشقانه «سلامان و ابسال» از دیگر شاعرانی هستند که به نیروی جادویی عشق مجازی پی برده بودند و برای همین، نکتههای عرفانی را در داستانهای عاشقانه بیان کرده اند.
کلام آخر این که حقیقت منظومههای عاشقانه، بسط مضامین عرفانی بر اساس ذایقه عرف است چون هیچ طعمی شیرینتر و هیچ لذتی لذیذتر از عشق نیست. عشق عصاره خواستههای انسانی، رمز جاودانگی، معمای چیستی، شرح کیستی، امید به زندگی و نکته اتصال انسان به هستی است.
محمد مرادی
نظرات(۰ دیدگاه)