جزیره آدم خوارها
- انتشار: ۲۱ اسد ۱۳۹۹
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 84676
شاید این که هنوز قبایل آدم خوار روی کره زمین وجود داشته باشند کمی از تصورات دور باشد. ممکن است باورتان نشود اما هنوز قبایلی وجود دارند که مردمان آن با شکار انسان ها زندگی خود را سپری می کنند.
کسانی که از دنیا به قدری عقب هستند که نمی دانند در چه قرنی زندگی می کنند و در دنیای پیرامون شان چه می گذرد و چه تغییراتی رخ داده است.
یکی از بزرگترین جزایر در سطح جهان، جزیره گینه نو در اقیانوس آرام جنوبی است که در شمال استرالیا قرار دارد.
این جزیره در قسمت غربی به اندونزیا تعلق دارد و باقی آن را پاپوا گینه نو را تشکیل می دهد.
این منطقه جغرافیایی دور افتاده به قدری زیبا، بکر و صعب العبور است که هیچ انسانی، حتی ماجراجوترین آنها نمی تواند به آنجا سفر کند.
گفته می شود فرزند یکی از میلیونرها و سیاستمداران آمریکایی برای این که از راز و رمز این منطقه جغرافیایی بی نسیب نماند به آنجا سفر کرد اما هیچ اثری از او یافت نشد.
بععد ها معلوم شد که افراد یکی از قبایل آدم خوار پاپوا این جوان را خورده است.
انسان آدم خوار
ساکنین جزایر آدم خوارها به دلیل گرسنگی به اصل حیوانی خود برگشته اند، آنها چاره ای جز استفاده از جنازه های یکدیگر نداشتند.
این ماهیت اصلی همه انسان هاست. همه ما غرایز ابتدایی و حیوانی در وجود خود داریم که به جای خود و برای زنده ماندن از آن استفاده می کنیم. آدم خواری نیز یکی از همین اجبارهایی است که تلاش انسان برای زنده ماندن را نشان می دهد.
غریزه های انسانی در شرایط خاص، هیچ تفاوتی با غرایز درنده خوها و حیوانات وحشی ندارد.
یکی از نمونه های بارز نزول انسانیت، هزاران زندانی حبس شده در یک فضای منجمد روسیه بودند.
آنها برای زنده ماندن مجبور بودند از انسانیت نزول کنند و به دنیای حیوانات درنده وارد شوند و زنده ماندن خود را به این واسطه تضمین کنند.
این انسان ها زندانیانی بودند که در یک جزیره سرد و دور افتاده در روسیه محبوس بودند.
این جزیره بعدها به جزیره آدم خوارها معروف شد. جزیره ای که انسان های آن به اجبار گرسنگی خوی حیوانی شان بیدار شده بود و چاره ای جز تغذیه با جنازه های یکدیگر نداشتند.
این زندانیان در سال ۱۹۳۳ زمانی که استالین خونخوار صاحب سلطنت بود، به دستور او وارد جزیره ای دور افتاده و سرد در سیبری شدند.
بر اساس یک نقشه شیطانی قرار شد بیشتر از ۲ میلیون نفر از عناصری که همراه دولت نبودند به مکان هایی دور افتاده و سرد سیبری و قزاقستان فرستاده شوند تا مثلاً تشکیل جوامع خاص را بدهند.
آنها پیش بینی کرده بودند که بعد از ۲ سال این به اصطلاح جوامع خاص می توانند با نیروی کار خود طبیعت خشن منطقه را در دست گیرند و رام کنند و با کشاورزی به خودکفایی برسند و نیازهای اولیه خود را تهیه کنند.
استالین و کابینه اش به خیال خود این افراد را به مکان های دور افتاده فرستادند تا هم از توطئه چینی ها و خراب کاری های شان درا مان باشند و هم سرزمین هایی را که دچار قحطی شده بودند جانی تازه بدهند.
در سال ۱۹۹۳ تعدادی بیش از ۲۵ هزار نفر از افرادی که عمده آنها را خلافکاران، مخالفین دولت، گداها و بی خانمان ها تشکیل می داد با قطارهایی که مخصوص بارگیری بوند به نقاط دور دست سیبری فرستاده شدند.
سفری طولانی و طاقت فرسا، سفری که در آن نه آب کافی برای نوشیدن وجود داشت و نه غذای مناسبی برای خوردن.
به همین دلیل افرادی که مستعد خشونت بودند خیلی زود یکدیگر را پیدا کردند و شروع به دزدی و غارت دیگر مسافران کردند.
زمانی که این مسافران به مقصد که منطقه تومسک بود رسیدند، اوضاع بسیار وحشتناک تری را تجربه کردند.
مقامات تومسک با مشاهده این وضعیت و مواجه شدن با افراد گرسنه و منتقل کننده بیماری، این افراد را به چشم انسان نگاه نکردند و به همین ترتیب بسیاری از این افراد در همان روزهای اول جان خود را از دست دادند.
مقامات تصمیم گرفتند باقیمانده این افراد را به جزیره ای منتقل کنند که از همه طرف به آب محدود می شد.
هر روز، شرایط برای این زندانیان مفلوک بسیار وحشتناک تر از قبل می شد. آنها فقط چند گونی آرد کپک زده در اختیار داشتند که مجبور بودند با آبهای کثیف و آلوده خمیر کنند و استفاده نمایند.
همین امر موجب بروز بیماری های عفونی در میان آنها شد و تعداد زیادی شان به وسیله همین از بین رفتند.
زندانیان زیادی در همان شب و روز اول ورود به جزیره جان خود را از دست دادند و بقیه در فضای باز و بدون هیچ گونه سرپناهی محکوم به زندگی کردن بودند.
آرد کپک زده ای که بین آنها توزیع می شد، باعث شد تا عده ای با خوی حیوانی خود برای سیر کردن شکم شان به مردم حمله کنند و آردشان را از آن خود کنند.
به این صورت، درگیری ها و شورش های هر روزه، چیزی متداول در بین آنها شده بود. به این ترتیب نگهبان ها نیز مجبور بودند هر روز تعدادی را به دلیل سرکوب کردن شورش ها، هدف تیر قرار دهند.
تشنگی و گرسنگی بر زندانیان غلبه کرده بود. این باعث شده بود آنها مانند حیوانات درنده در کمین یکدیگر بایستند، گاه یک نفره و گاهی نیز چند نفره به صورت گروهی هم نوعان خود را شکار می کردند و قسمت هایی از بدن شان که قابلیت خورده شدن داشت را می خوردند.
عده ای از زندانی ها سعی به فرار از این وضعیت را داشتند، اما توسط نگهبان ها کشته می شدند و آنهایی که می توانستند بروند در میان آبهای خشن و سهمگین و یا بیابان های خشک و یخ زده جان خود را از دست می دادند.
دولت شوری نیز بدون توجه به این وضعیت، هر روز زندانیان بیشتری به این منطقه می فرستاد.
متاسفانه نقشه ای که آنها در ابتدا طرح ریزی کرده بودند نتیجه ای جز به وجود آمدن یک زندگی رقت انگیز برای آن مردم نداشت که در نهایت منجر به آدم خواری و به وجود آمدن جزیره و قبایل آدم خوار شد.