اسلامی کردن جامعه؛ عقلانی كردن جامعه است
- انتشار: ۲۴ ثور ۱۳۹۶
- سرویس: دیدگاهدین و اندیشه
- شناسه مطلب: 22416
امام علی (ع) در خطبهای یکی از اهداف مهم انبیاء را برانگیختن عقلها میداند: لیثیروا لهم دفائن العقول. عقلانی كردن جامعه یكی از راههای اسلامی كردن جامعه است.
بگذریم از این كه «معنای عقل در میان فیلسوفان چیست» و «رابطه میان دین و عقل چگونه است»، ولی رشد استقلال فكری و آزادی اندیشه از نشانههای عقلانی واسلامی كردن جامعه میباشد. اسلام تعقل و تقلید را در تقابل هم نهاده است؛ در جامعهای كه تعصب و تقلید دست و پای فكر را بسته باشد و حق چون و چرا به قول حافظ «درد سر دهد» نمیتوان این جامعه را پیامبر پسند دانست.
چرا قرآن كریم اقتدا و پیروی از پدران و گذشتگان را محكوم كرده است، زیرا تقلید پیشینیان از عقلانیت به دور است: اولو كان اباءهم لا یعقلون شیئا ولا یهتدون. ملاك تبعیت از دیگری تعقل است.
علی (ع)در كلامی عقل را بر دو بخش تقسیم میكند؛ عقل روایت و عقل درایت. كسی را با سخن دیگری مجاب كردن و از گفتههای گذشتگان دلیل آوردن و سخن كسی را حاكم بر عقل دانستن كار عقل روایت است؛ واین از نگاه امام ارزشی ندارد؛ مهم عقل درایت است؛ یعنی سخن هر كسی و در هر مقامی باید با محك عقل سنجیده گردد و هر روایتی را باید درایت كرد.
در جامعهای كه عقلها به پیروی از عقول دیگران است و بازار تقلید پر رونق است و بازار تعقل كم سو و كسی را فرصت اندیشیدن نیست، نمیتوان آن جامعه را اسلامی دانست. به ویژه جایی كه مذهب بر اساس تعصب و تقلید همواره تبلیغ میشود و به خاطر بیخردی جهل مذهبی گسترده میشود. در آن جاست كه باید در انتظار هر نوع مفاسدی مانند خوارجی بودن وداعشی بودن نشست.
یكی از آیاتی كه در قرآن این مسئله را هشدار داده این آیه است: وَ ننزّلُ مِنَ القرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمةٌ للمُومنینَ ولا یزیدُ الظالمین اِلاّ خساراً»(اسراء/82) قران برای مؤمنین شفاست ولی برای غیرمؤمنین نه تنها شفا نیست، بلکه خسارت است.
یعنی در جوامع غیر عقلانی كه جهل مذهبی وجود دارد و در سایه جهل مذهبی ظلم سایه خود را گسترده است، دین خسران آور است. به تعبیر آیه شریفه، قرآن در دست ظالمان زیانبار است؛ چون سرپوشی برای ظلم خواهد بود. میدانیم جنایاتی در تاریخ اسلام به نام قرآن اتفاق افتاده كه در جاهلیت نیفتاده بوده است؛ از تاریخ عاشورا تا جنایات داعش. همه اینها در سایه قرآن و به نام قرآن اتفاق افتاد.
خواجه شیراز اینها را میدانست و میگفت :
حافظا می خور و رندی كن خوش باش ولی
دام تزویر مكن چون دگران قرآن را
و پیش از او فردوسی میدانست و میگفت :
زیان كسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
و مولانا بر این باور بود كه عدهای با ریسمان قرآن در چاه افتادند:
زانكه از قرآن بسی گمره شدند
زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنود
چون تو را سودای بالاسرنبود.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۱ دیدگاه)