سکوت معنادار طالبان
- انتشار: ۱۱ میزان ۱۴۰۳
- سرویس: تیتر 2دیدگاه
- شناسه مطلب: 196507
۱. تقریبا یک هفته از شهادت رهبر مجاهد و عزیز محور مقاومت در لبنان میگذرد و در این مدت، در رثای ان شهید عزیز، از سنگ و چوب هم صدا برخاست، اما از طالب نه.
فهم چرایی سکوت طالبان در ترور شهید سید حسن نصرالله توسط رژیم غاصب اسراییل، چندان سخت نیست.
آنها پیش از این، در مانیفست خود، رویکرد سلفی- تکفیری خود را به روشنی اعلام کرده اند و نسبت خود را با محور مقاومت و آن شهید عزیز مشخص نموده اند. طالبان با زبان حال و قال گفته اند که با شیعه، دشمنی دارند.
این گروه، شهید نصرالله را – علیرغم اینکه نوک پیکان مقاومت ضد صهیونیستی بود و اصلی ترین بار حمایت از حماس سنی مذهب را به دوش داشت- به دلیل شیعه بودن او، دشمن می انگارند و هیچ دشمنی، از کشته شدن دشمن خود، متاسف نمیشود.
مضاف بر آن، حجم زیادی از اعضای گروهک های تروریستی سلفی-تکفیری که در شام و عراق، ضرب شصت سید را چشیده بودند، اکنون در افغانستان و زیر چتر حمایت طالبان زندگی میکنند و به عنوان بازوی اجرایی این گروه در جاهایی که خود طالبان امکان عمل ندارند، عملیات تروریستی انجام میدهند.
اگر طالبان، نسبت به شهادت سید، ابراز تأسف میکردند، با یک چالش درونی از سوی این بازوها که با عناوین مختلفی همچون داعش و …. مددکار طالبان هستند، مواجه میشدند.
با این حساب، سکوت طالبان در برابر ترور سید شهید را میتوان به معنای رضایت کامل این گروه نسبت به آن واقعه دانست. رضایتی که با خشنودی آمریکا به عنوان ولی نعمت طالبان و اسراییل نیز همراه است.
۲. دشمنی طالبان با شیعیان، اظهر من الشمس است و البته دشمنی آنها با سنی معتدل و غیر سلفی هم، قطعی و بدیهیست.
طالبان به محض اینکه مجال مناسب پیدا کنند، با اهل سنت افغانستان، همان کاری را خواهند کرد که داعش، با اهل سنت معتدل عراق و سوریه انجام داد.
من مدتی قبل در یک یادداشت گفته بودم که نزاع در افغانستان، در حال چرخش به سمت نزاع مذهبی است و اکنون هم بر همان دیدگاه پای میفشارم.
با اینکه نزاع قومی، هنوز هم یک فکت اثر گذار بر تحولات افغانستان است، اما طالبان، با سرعت در حال ایجاد فاز جدیدی از بحران در منطقه هستند که رویکردی مذهبی دارد و در آن، در قدم اول شیعیان و پس از آن، سنی های غیر تکفیری، در آتش خواهد سوخت.
طالبان ماموریت دارند ساختارهای قومی- تکفیری را در منطقه ایجاد کنند و به همین دلیل، با پناه دادن به گروهک های جدایی طلب کشورهای همسایه، در حال هل دادن آنها به دامن جریان های سلفی هستند.
بنابراین،. بحران مذهبی (از نوع تقابل تکفیری ها با بقیه مسلمان)، در آینده نزدیک، اصلی ترین چالش منطقه و افغانستان خواهد بود و تنها راه مقابله با آن، عبور از گفتمان قومی و تمرکز بر گفتمان مذهبی (اعم از شیعه و حنفیت معتدل) است.
۳. من به عنوان یک تحلیلگر، خالق وضعیت ها نیستم، بلکه راوی وضعیت ها هستم. کار تحلیلگر، شبیه کار رادیولوژیست که با بررسی فنی، عمق بیماری و آسیب های احتمالی را به بیمار گزارش میدهد.
همانگونه که هیچ رادیولوژیستی، از بیان شرایط بیمار خود، قصد کشتن او و ایجاد بحران را ندارد. یک تحلیلگر هم، نه توان خلق بحران و هل دادن جامعه به سمت آن را دارد و نه قصد آن را. بلکه فقط چیزی را که غالب مردم به آن توجه ندارند، با توجه به فکت ها و داده ها، روایت میکند تا اگر گوش شنوایی برای آن وجود داشته باشد، برای درمان آن، چاره ای سنجیده شود.
۴. شهادت رهبر عزتمند و پر افتخار حزب الله لبنان را به همه آزادیخواهان و مبارزان جهان تسلیت میگویم.
بدون شک او نماد مبارزهای حق طلبانه در زمانه ما بود و ما داشتن پیوند با مسیری که او پیمود را موجب مباهات و افتخار میدانیم.
سید احمد موسوی مبلغ
نظرات(۰ دیدگاه)