بانوی عدالتخواه؛ تقلیل تا دعوای فرقه ای!
- انتشار: ۵ جدی ۱۴۰۱
- سرویس: دیدگاه
- شناسه مطلب: 135104

-موضوعهای معرفتی و تاریخی بسیاری در جامعه ما وجود دارد که به عنوان مباحث درون دینی و مذهبی، و نیز بیرون دینی و مذهبی قابل بحث میباشد. ضرورت این بحثها در آنست تا علاوه بر دست یابی به یک فهم درست و دقیق، غبارها و کج فهمیها زدوده شود. نکته مهم در این باره آنست که این بحثها نباید یکجانبه و فقط جنبه اثباتی و توصیفی داشته باشد. برای درک واقعیت و حقیقت باید نگاه انتقادی نیز وجود داشته باشد، و فاکتها و دیدگاههای بیرون دینی و مذهبی نیز مورد توجه قرار گیرد. در غیر آن طرح هرگونه بحثی به مثابه یک امر بیهوده “خود گویی و خود شنوی” خواهد بود.
-یکی از موضوعات تاریخی در جهان اسلام، خصوصا از منظر شیعی، زندگی حضرت فاطمه و درگذشت آن حضرت میباشد. این موضوع از جهات مختلف زندگی گذشته و امروز مسلمانان را تحت تاثیر قرار داده است. در شرایط کنونی برداشت و گفتمانی از زندگی آن حضرت، به برداشت و گفتمان غالب و مسلط و رسمی وجود دارد که داستان زندگی آن حضرت را یک داستان غم انگیز و تراژیک به تصویر میکشد؛ طوری که خوانش این داستان، از آغاز تا فرجام هیچ فهم و درکی فراتر از اندوه و غم و منفعل بودن، غلبه احساسات و عواطف بر منطق رفتار فردی و اجتماعی و تلاش برای یک هدف والا و بزرگ بشری، برای مخاطب حاصل نمیشود.
حال آنکه در زندگی آن حضرت و رویدادهای مربوط به آن، جنبه حقیقت گرایی و اصلاحی اهمیت محوری دارد. با تأمل و دقت بر زندگی آن حضرت در خواهیم یافت آنچه در موضع گیریهای آن حضرت چه در زمان پیامبر و یا پس از پیامبر اهمیت داشت و برای آن کوشید و رنج برد، وفاداری به ارزشهای نوین آن زمانه و نگرانی از انحراف جامعه از مسیر “عدالت” بنام اسلام بود. “عدالت سیاسی” برای حضرت فاطمه پس از رحلت پیامبر، شاخص اصلی سلامت و انحراف جامعه دانسته میشد. او از بازگشت اشرافیت قبایلی در پوشش اشرافیت دینی و امتیازخواهیهای بزرگ سیاسی و اجتماعی با توجیهات مذهبی به شدت نگران بود. زیرا کاملا آشکار بود که با انحصار قدرت سیاسی توسط اشرافیت تازه به دوران رسیده، فساد در تمام عرصهها و حوزههای دینی و اجتماعی سرایت خواهد کرد، که چنین نیز شد. جامعه ای که اسیر استبداد دینی باشد و اشرافیت مذهبی توجیه گر آن گردد، اجرای احکام فقهی و شرعی، در سایه چنین حاکمیتی که آشکارا “عدالت سیاسی” را نقض کرده است، هیچ جایگاه و نقش و اهمیتی برای تحقق کرامت انسانی و رشد جامعه باقی نخواهد گذاشت. حقیقت این موضوع را ما در سلطه اسلام تاریخی شاهد بوده ایم. مگر غیر از این است که همه خلفا و زمامداران جور، مدعی اجرای احکام اسلامی بوده اند و در کنار آنان دهها فقیه و مفتی و قاضی به آنان مشروعیت دینی و مذهبی میداده اند.
سوگمندانه شوربختی و نگون ساری امروز ما ریشه در چنان گذشته ای دارد. ما برای رهایی از چنین وضعیتی نیاز به نگرش انتقادی داریم. نگرش انتقادی که بتواند به پرسشهای هر چند در ظاهر ساختار شکنانه پاسخ بدهد. گریز از این حقیقت و فرو رفتن در لاک غفلت هیچ تغییر مثبتی را در سرنوشت ما به وجود نخواهد آورد. فراموش نمیشود که سالها پیش عده ای در برابر دیدگاههای متفاوت کلامی و تاریخی مرحوم سید محمدحسین فضلالله (لبنانی)چگونه روش تهدید و تکفیر را به جای روش علمی و منطقی به کار بردند. بنابراین به طور مشخص یکی از موارد مرور تازه با استفاده از علم (انسان شناسی، جامعه شناختی و تاریخ و…)، تحقیق درباره شخصیت حضرت فاطمه و زندگی پر از حوادث او میباشد تا دریابیم که از زندگی این بانو چه درک سازنده تاریخی میتوانیم بدست آوریم تا برای جامعه و زنان امروزی قابل پذیرش باشد؟ واقعیت آنست که نسل امروزی را با روشهای دیروز نمیتوان نسبت به موضوعهای معرفتی و تاریخی آشنا ساخت و قناعت داد.
عبدالشکور اخلاقی
نظرات(۰ دیدگاه)