ترفند های مبارزه با قرآن …
- انتشار: ۸ قوس ۱۳۹۳
- سرویس: دین و اندیشه
- شناسه مطلب: 1340
دشمنان اسلام براى مقابله با نفوذ گسترده قرآن، با زدن تهمت هاى ناروائى به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و اينكه او شاعر و كاهن، يا ساحر و مجنون است، نهايت درماندگى و عجز و ناتوانى خود را آشكار كردند، و چون این ترفند ها به جایی نرسید، از راههاى ديگرى وارد شدند و توطئه هایی را بر عیله قرآن کریم انجام دادند.
هدف مشركان، بى اعتبار كردن قرآن و زير سئوال بردن اساس وحى و جلوگيرى از گرايش مردم به سوى این کتاب آسمانی بود و براى رسيدن به اين هدف دست به هركارى مى زدند و راههاى گوناگونى را تجربه مى كردند.
يكى از توطئه هاى مهمى كه بر ضد قرآن ترتيب داده شد، اين بودكه گفتند مطالب و موضوعاتى كه در قرآن آمده، وحى آسمانى نيست، بلكه محمد صلى الله عليه و آله و سلم آنها را از بعضى از دانايان عصر خود و از علماء يهود و نصارى ياد گرفته و سپس به صورت قرآن عرضه كرده است.
آنها گاهى قرآن را همان افسانه هاى پيشينيان معرفى مى كردند و گاهى آن را افترائى بر خدا قلمداد مى كردند كه در ساختن آن، افرادى محمد صلى الله عليه و آله و سلم را يارى كرده است. قرآن کریم این قضیه را در چند مورد نقل کرده و به این مساله پرداخته است.
به گفته مفسران، دشمنان اسلام براى توجيه اين تهمت، اسامى چند تن را كه در زمان پيامبر خواندن و نوشتن بلد بودند، ذكر مى كردند و مدعى بودند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مطالبی را از آنها مى گيرد. مشرکان افراد متعددى را به عنوان معلمان پيامبر نام مى بردند كه اسامى بعضى از آنها در تفاسير آمده است. آنها افرادی مانند بلعام رومى كه آهنگرى در مكه بود و سلمان فارسى و يعيش يا دو غلام از اهالى عين التمر به نام هاى يسار و خير و افراد ديگر را معلمان پیامبر قلمداد می کردند و مدعی بودند قرآن، سخنان آنها است.
نوع كسانى كه به عنوان معلمان پيامبر قلمداد مى شدند افراد غير عرب بودند كه به هر دليل در مكه و حجاز زندگى مى كردند و به نظر مى رسد كه چون عرب ها زبان آنها را نمى فهميدند خيال مى كردند كه آنها از دانش بيشترى برخوردارند؛ به خصوص اينكه آنها مربوط به مليت و فرهنگ ديگرى بودند و طبعاً سخنانى مى گفتند كه براى عرب مكه تازگى داشت.
طراحان اين توطئه، چنين عنوان مى كردند كه گويا پيامبر خدا از كسانى خواسته كه افسانه هاى پيشينيان را براى او بنويسند، سپس آن نوشته را كسانى صبح و شام بر او مى خواندند و اين، مضحك ترين تهمتى است كه كفار مكه بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى زدند. در حالی که اگر چنين گروهى وجود داشت به هرحال شناخته مى شدند و حداقل خود آنها به پيامبر ايمان نمى آورند، كسانى كه نام آنها به عنوان معلمان ادعائى پيامبر ذكر شده اند، خود به آن حضرت ايمان آورده و با جان و دل در راه اسلام فعاليت مى كردند.
قرآن كريم اين تهمت ناروا را در آیه 103 سوره نحل مطرح می فرماید و به آن پاسخ محکم و منطقی می دهد: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ»، «ما ميدانيم آنها مي گويند اين آيات را بشري به او تعليم مي دهد، در حالي كه زبان كسي كه اينها را به او نسبت مي دهند عجمي است ولي اين قرآن زبان عربي آشكار است»
پاسخ قرآن از اين تهمت، روشن و منطقى است زيرا همه كسانى كه به عنوان معلمان پيامبر معرفى شده اند غير عرب بودند و واضح است كسى كه اهل يك زبان نباشد نمى تواند در آن زبان كتابى پديد آورد كه از لحاظ فصاحت و بلاغت و نظم و اسلوب و گيرائى و شيوائى، در اوج عظمت باشد وبزرگان و ادباء آن زبان، در برابر جملات آن كتاب اين چنين دچار شگفتى و حيرت باشند و خود را در مقابل آن عاجز و ناتوان ببينند.
معلم تراشى براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم منحصر به مشركان مكه و دشمنان معاصر پيامبر نبود، بعد ها نيز دشمنان اسلام كه از هيچ تهمت و دروغى درباره پيامبر خوددارى نمى كردند، از اين حربه کهنه و قدیمی استفاده كردند و معلم هاى تازه اى را براى پيامبر عنوان نمودند. جالب اینجا است که هم اکنون نیز بعضی از مستشرقان غربی، این تهمت را در قالب های تازه ای تکرار می کنند.
نظرات(۰ دیدگاه)