حکومت همه شمول دقیقا یعنی چه؟؟
- انتشار: ۳ حوت ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 127773
طالبان مدعی است که آنها تمامی شرایط به رسمیت شناختن را دارا شده اند و باید از سوی جهان به رسمیت شناخته شوند. اما کشورهای جهان که تقریباً اجماع دارند، میگویند طالبان یک گروه قومی هستند و حکومت موقت شان همه شمول نیست و زنان در آن جایگاهی ندارند. از سویی دیگر ششماه گذشته شاید بیشتر از هر موضوعی دیگر روی “همه شمول” بودن بحث شده است ولی هنوز طالبان یا نخواسته اند و یا نمی توانند حکومت همه شمول ایجاد کنند.
چرا هیچ کسی و هیچ جریانی جریان مقابل را درک و فهم نمی توانند آیا مفهوم “همه شمول” پیچیده است و یا ذهنیت و نوع فهم های جامعه و نخبگان متفاوت و متنوع است؟ به باور من افغانستان سرزمین اقوام گوناگون می باشد و این تنوع در ساختارهای ذهنی و زیست بوم فرهنگی آنها نهادینه و ذخیره است و با هیچ وسیله ای قابل حذف نیست چون جزء مولفه شخصیت آنهاست. دلیل که هر جریانی وقتی حاکم می شود برای خود قانون اساسی می نویسد و پرچم خاص خود را دارد و حکومت خود را “همه شمول” تلقی میکند، همین ذهنیت متنوع و فهم های متفاوت از هر موضوعی از جمله “همه شمول” است.
پس راه حل چیست؟
آیا بازگشت به “مذاکرات بین الافغانی” یا همان پروسه “دوحه” میتواند مشکلات موجود را حل نماید؟ یا به عبارتی دیگر آیا افغانستانی ها می توانند روی یک میز مذاکره بین الافغانی، بر این تنوع ها و تفاوتهای نهادینه شده در ساختارهای ذهنی شان غلبه نمایند و با هم روی منافع مشترک و اهداف مشترک به توافق برسند؟
تجارب گذشته نشان داده است که ائتلافها و مذاکرات بین الافغانی به نوعی آشتی با “دیپلماسی” بوده است و راه حلهایی را نیز تحت فشار افکار عمومی و دولتهای خارجی برای حل مشکلات کشور مطرح نموده و روی آن توافق کرده اند که موفقترین این پروسه ها نشست تاریخی و بین المللی “بُن” آلمان در ۲۰۰۱ میلادی بوده است که یک شالوده نظام سیاسی را پس از ۲۵ سال جنگ و خونریزی داخلی برای کشور پدید آوردند.
اما این پروسه نیز نتوانست پیچیدگیهای جامعه افغانستانی را بازتاب دهد و مشکلات آن را حل نماید و بازهم نخبگان سیاسی و سیاستگران قدرت حاکم هرکدام براساس ذهنیت متنوع خود به تفاسیر دلخواه از “دمکراسی” و قانون پرداختند و حکومت را بر مبنای ذهنیت تاریخی و قبیله ای خود به یک حکومت قومی و انحصاری تبدیل نمودند. دلیل این انحراف آشکار از مسیر توافق بن که مایه و اساس نظام “جمهوریت” بود، همان ساختارهای متنوع ذهنی و مناسبات قبیله ای قدرت که در نهاد فرد فرد جامعه وجود داشت بوده است.
پس بنابراین، مذاکرات بین الافغانی پاسخگوی مشکلات موجود کشور نمی تواند باشد ممکن است دوباره یک توافق تحمیلی ایجاد شود و تعدادی عناصر مورد حمایت دولتهای خارجی در قدرت شریک شوند و مانند “جمهوریت دروغین” اشرف غنی مسیر ناکام گذشته را به تجربه بگیرند ولی بازهم مشکل سر جایش باقی خواهد بود زیرا این راه حلها مطابق نیازهای اصلی جامعه نیست و به همین دلیل نسخه شفابخش برای مردم و کشور نبوده است.
انتظار از جامعه بین المللی، سازمان ملل و ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان به عنوان نیروی حاکم بر کشور آن است که یکبار برای همیشه یک گام به جلو گذاشته و بر تنوع و تفاوتها در این کشور اهتمام ورزند و بر مبنای همین تنوع ساختاری و فرهنگ زیست بوم داخلی افغانستان به ایجاد یک ساختار “همه شمول” که تنوع و تفاوت را بازتاب دهد و یک نظام همه شمول واقعی را به وجود آورد، فکر کنند. توافق روی “فیدرالیزم” به عنوان یک ساختار غیر متمرکز جغرافیایی، می تواند حس خود اتکایی اقوام کشور را به نیکی پاسخ دهد و الزام و وفاداری ملی به خاک و سرزمین را در آنها تقویت و ایجاد نماید. هرگاه تنوع و تفاوت در جامعه به رسمیت شناخته شد و جریانها و گروههای سیاسی نیز خود را با همان تنوع تطبیق میدهند و دیگر انحصار و خودبرتربینی قومی و استبداد و خودکامگی سیاسی از جامعه و ساختارهای ذهنی مردم حذف و برداشته میشود و آنگاه توافق ها نتیجه خواهد داد و آشتی ملی به معنای واقعی کلمه در افغانستان تحقق خواهد یافت!
احمدی رشاد
نظرات(۰ دیدگاه)