حرکت مردم فاریاب؛ نشانهها و دلالتها
- انتشار: ۲۴ جدی ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 126357
۱. حرکت منسجم و متحد امروز مردم فاریاب، اولین حرکت گسترده و معنادار پس از اشغال افغانستان توسط گروه طالبان، در برابر این گروه است. این حرکت، ممکن دوامدار نباشد، اما دلالتها و نشانههای آن روشن است و آن، خشم و نفرت عمومی مردم افغانستان از این گروه تمامیتخواه است. این حرکت جمعی، نشان دهنده این حقیقت است که افغانستان، بهسان بشکه باروت و آتش زیر خاکستر است و ممکن، هر لحظه با یک جرقه از یک نقطه افغانستان، شعلهور گردد.
۲. اینکه خلیلزاد، اشرفغنی و دارو دستهاش، با یک نوع تفاهم و بدون جنگ، افغانستان را به طالبان تحویل دادهاند، بدین معنا نیست که مردم افغانستان نیز چنین وضعیتی را پذیرفتهاند. ممکن است خستگی از جنگ، گرسنگی و تنگدستی مردم را مدتی تحت فشار قرار داده و جلو حرکتهای گستردهتر را بگیرند، اما تثبیت این وضعیت در درازمدت، برای طالبان دشوار خواهد بود؛ بسیار دشوارتر از فتوحات آنها در میدانهای نظامی.
۳. تردیدی نیست که هزارهها، تاجیکها و ازبکها و سایر اقوام غیر پشتون، سیسال برای ساختارشکنی قدرت، مقاومت و مبارزه کردهاند، هرگز آمادگی ذهنی و روانی برای پذیرش سلطه سیاسی و نظامی یک قوم و قبیله، بهویژه، یک گروه تمامیتخواه و نظام به نام “امارت” را ندارند. اینکه اشرفغنی و خلیلزاد، اکنون آنها را در برابر عمل انجام شده قراردادهاند، بدین معنا نیست که آنها نیز چنین وضعیتی را پذیرفتهاند.
۴. حضور رهبران اصلی سه قوم هزاره، تاجیک و ازبک، خارج از سلطه طالبان و روحیه تسلیمناپذیری آنها نیز، برای این گروه یک تهدید بالقوه محسوب میشود. خروج آنها از افغانستان، هرگز به معنای خروج دایم از صحنه نیست. مخاطب سخنان اصلی حکمتیار، مبنی بر “شکلگیری یک ائتلاف بزرگ”، در حقیقت فرستادن پیام به گروه طالبان است. طالبان و حامیان خارجی این گروه نیز تلاش خواهند کرد، به هر نحوی ممکن، مقامهای جبهه متحد سابق را به داخل کشور فراخوانده، تحت سلطه خود در بیاورند، یا حداقل از شکلگیری اتحاد جدید و همبستگی میان آنها جلوگیری کنند.
۵. اینکه در میان هزارهها یکعده از روی ناگزیری، یکعده از روی تملق و چاپلوسی و به امید مشارکت در کیک پسمانده قدرت، هر روز به گردن مقامهای طالبان گل و به شانه آنها چپن میاندازند، به معنای پذیرش نظام سیاسی به نام “امارت” از سوی عموم هزارهها نیست. بسیار بعید است که طالبان نیز پس از سیسال مبارزه نظامی و استخباراتی، از جایگاه سیاسی و میزان تاثیر و نفوذ اجتماعی این افراد در متن جامعه بیخبر باشند و به این حرکتها اهمیت بدهند.
۶. مجموعهها و حلقاتی که اصل نظام امارت را پذیرفتهاند، ناگزیر تمامی قانون، مقررات و شیوهی حکمرانی طالبان را نیز به تدریج خواهند پذیرفت. آنهایی که شب و روز شعار میدهند، ما از طالبان میخواهیم، حکومت همهشمول بسازند، حقوق اقوام، مذاهب و ملیتها را به رسمیت بشناسند، به زنان اجازه کار و تحصیل بدهند، آزادیهای مدنی و حریم خصوصی مردم را محترم بشمارند، عفو عمومی را رعایت کنند، اینها یا خود را فریب میدهند یا مردم را. اگر روزی طالبان، رویه سیاسی و شیوه حکمرانی خویش را تغییر بدهند؛ به زنان اجازه کار و تحصیل، به اقوام و مذاهب حق سیاسی و مذهبی، به همه مردم سهم مناسب در قدرت و حق مشارکت در تصمیمگیری را بدهند، دیگر، آن نظام سیاسی، “امارت” نخواهد بود و طالبان نیز، دیگر، طالبان نیست. امارت، یعنی همینکه اکنون هست، نه نظام سیاسی غیر از این.
۷. حتی اگر روزی برخی از مقامهای طالبان با مصلحتاندیشی و تحت فشار افکار داخلی و بینالمللی، تغییراتی را در رفتار و شیوه حکمروایی این گروه پذیرا باشند، بخشی اصلی نیروهای طالبان، که سیسال برای چنین حکومت و نظامی رزمیدهاند، آمادگی تغییرات گسترده را نخواهند داشت.
در نتیجه، تغییرات جزئی را مردم افغانستان نمیپذیرند و با تغییرات گسترده، طالبان دچار تغییر هویت و دگرگونی خواهند شد و چنین تغییری، برای نیروهای اصلی طالبان قابل پذیرش نخواهد بود.
بازهم منتظر آینده میمانیم تا دیده شود چه میشود؟
عبدالعلیم برهانی
نظرات(۰ دیدگاه)