معامله وطن
- انتشار: ۲۰ قوس ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 125026
امروز که وطن معامله شده است، همه یکدیگر را به خیانت متهم میکنند. اما خیانت در کدام سطح؟ توسط چه کسی؟ در مقابل چه چیزی؟
بیایید با یک مثال واضح سازیم. شما قاضی هستید. یک نفر از نانوا شکایت میکند که از خمیر نان میدزدد. با همین خبر ساده شما نانوا را خائن میدانید. اما وقتی تحقیق میکنید، درمییابید که داکتری بوده که چشم نانوا را عملیات کرده و پس از عملیات جراحی، یک چشم نانوا کور شده است. از آن به بعد نانوا درست نمیتواند ببیند.
باز هم تحقیق میکنید و میبینید که نه تنها شاورال از گندم و آرد دزدیده، بلکه در روز عملیات جراحی، شرکت برشنا برق شفاخانه را هم قطع کرده بود. تصادفاً میفهمید در همان روز چند نفر دیگر از جمله قصاب و ترکاری فروش هم زیر عملیاتهای دیگری معلول شدهاند …
شما شاروال را که از گندم و آرد دزدیده و رئیس برشنا را که از دزدی برق شفاخانه پولهای زیادی را به جیب زده نمیتوانید محاکمه کنید. چون آنها سهم بزرگی از دزدی گندم و برق را با ارگ تقسیم کردهاند. و تحت حمایت ارگ افرادی بالاتر از قانون و عدالت هستند. شما منحیث قاضی بر این همه بیعدالتی سکوت میکنید و یک روز میبینید که ارگ به همین دزدیهای معمولی هم راضی نشده و وطنتان را معامله کرده است.
حالا همهی ما زانوی غم در بغل گرفتهایم. در رسانهها یک خبر را میخوانیم. سخنگوی سابق ارگ میگوید: “همهی ما خائن بودهایم”.
اما هیچ رسانهای ادعای آن نانوا و دفاع آن داکتر را نشر نمیکند. و تاریخ نیز همین داکتر و نانوا را مقصر میداند. همه مینویسند که مثلاً فلان پادشاه رفت و یک نانوا را به خاطر کمفروشی در تندور انداخت و ما برای آن پادشاه چکچک میکنیم. و یا فلان رئیسجمهور با لباس شخصی به شهر برآمد و نزد یک گادیران رفت و دید که کرایه بار تا پلچرخی را قیمت میگیرد. بعد او گادیران را به اعدام تهدید کرد و گفت: “پرتو چکته” و ما از این طنز خوشمان میآید و بارها آن را نشر میکنیم.
ولتر چقدر دقیق گفته است: تاریخِ فکرِ مردم عبارت است از گذاشتن افسانهای به جای افسانه دیگر.
عبدالرزاق وحیدی (وزیر مخابرات حکومت جمهوری)
نظرات(۰ دیدگاه)