مناسباتِ ارگ و طالبان
- انتشار: ۵ سرطان ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 115525

اطلاعات و مشاهداتِ چندینساله پرده از واقعیتِ ارتباطات و مناسباتِ عمیق ارگ و طالبان و اشتراکاتِ ایدهها و دیدگاههای هردو در کنار افتراقات شان بر میدارد. بر وفق این اطلاعات و مشاهدات، ارگ، در پی مهار و کنترل طالبان و استفاده از این ابزار برای بسط حاکمیتِ قومی و سرکوب یاغیها و طاغیهای اقوام دیگر است. ارگ، نمیخواهد طالبان نابود شود و نمیخواهد بر کل کشور مسلط شود بلکه میخواهد در درون نظام، سلطه قومی را تقویت و حمایت کنند یعنی وسیلهی سرکوب اقوام دیگر و مانع قدرتیابی آنان باشد و از انرژی، قدرت و پتانسیل طالب در راستای تحکیم و توسعهی قدرت قومی بهره گیرد. ولی طالبان، سلطهی قومی و ایدئولوژیکی را با هم و همزمان میخواهد که مورد پذیرش ارگ نیست.
در واقع نقطهی اشتراک ارگ و طالبان در بسط سلطه و اقتدار قومی و حذف اقوام دیگر از دایرهی تصمیمات و مناسباتِ قدرت است. هیچکدام از غنی و طالبان خواستار مشارکتِ اقوام، توزیع عادلانهی منابع و امکانات، سهیم کردن همه در ساختار قدرت و تأمین حقوق شهروندی و برابری نیستند و ساختار دمکراتیک و حقوق بشر را بر نمیتابند بلکه تفکر تمرکزگرایی، انحصارگری و کنترل و مدیریت کشور توسط قوم واحد مخرج مشترک ایدهها و دیدگاههای طالبان و غنی است. از اینرو، هیچگاه ارگ اجازهی سرکوب، نابودی و حذف عناصر طالبانی از صحنهی معادلاتِ سیاسی را نداده است. بارها اسناد محرمانه و اطلاعات اسرارآمیز افشا شده است که ارتش، اجازهی فیر، پیشروی و کشتن طالبان را ندارند و در یکقدمی پیروزی، دستور بازگشت و عقبنشینی صادر میشود.
همچنین درهی مرگ سالهاست تحت سلطهی طالبان است و دهها شهروند بیگناه را بهکام مرگ فرستاده است ولی ارگ، هیچگاه توجه و اهمیتی به این فاجعه نداده است. در مقابل، از خیزشهای مردمی مخصوصا هزارگی و ازبیکی سخت هراسان است. در واقع یک میل سلاح دست هزاره و ازبیک گرانتر از دهها تن مواد منفجره، انبار مهمات و سلاحهای پیشرفته در دست طالبان است. ارگ، از طالبان نمیترسد و بیم استیلای طالب را ندارد. ولی از قدرتمند شدن اقوام بسیار هراس دارد. راز مسأله در همین نگرش قومی ارگ نهفته است. در مقابل، طالبان چون خاستگاه فکری-عقیدتیشان قومی و ایدئولوژیکی است، تنها به سلطهی قومی بر مناسبات و مقدرات کشوری قانع نیستند بلکه سلطهی همزمان قومی و ایدئولوژیکی که طالبانیسم باشد را میطلبند.
طالبان، تفکر برخاسته از عناصر سهگانهی وهابیت، سلفیت و دیوبندیه را دارند و رویای بسط و حاکمیت این ایده و تشکیل حکومت بر مبنای این ایدئولوژی را در کنار قومیت دارند چیزی که مورد پسند ارگ نیست چون ارگ، سکولار میاندیشد و حکومت را زمینی، خاکی و بشری میپندارد و چندان بر وحی و مناسبات دینی نمیاندیشد. اینجاست که اختلاف و تفاوت بین ارگ و طالبان هویدا میشود و هر چه طالبان بر شریعت و ارگ بر سکولاریسم تکیه کنند، گسستگیها، فاصلهها و شکافهای شان بیشتر میشود و در تقابل و ضدیت قرار میگیرند. و هرگاه خواستههای ایدئولوژیکی هر دو کمرنگتر و ضعیفتر شود بهسوی نزدیکی، سازش و هماهنگی پیش میروند. این است که کشور میدان تاختوتاز طالب و ارگ گشته و شهروندان، قربانی تضاد ایدئولوژیکی ارگ و طالب شده است.
محمد رضا دانش
نظرات(۰ دیدگاه)