خطای استراتژیک
- انتشار: ۲ سرطان ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 115412

خطر و پیامدهای خطای هر فرد و نهادی با جایگاه و مقام او تناسب دارد. گاهی استبداد رأی و نبود مشوره یا مشاوره غلط سبب خطاهای استراتژیک میشود.
این نکته را با مثال زیر نشان میدهم.
شهر الزّبدانی در مرز سوریه و لبنان زمانی در کنترل داعش بود. حزب اللّه لبنان وقتی خواست آن شهر را از چنگ داعش خارج کند، جنگ به کندی پیش رفت و سه ماه طول کشید. این شهر در محاصره بود و هر روز حلقه محاصره تنگتر میشد تا رسید به منطقه محدودی که مساحت آن فقط ۲ کیلومتر مربع بود. نیروهای داعش تسلیم نشدند و اگر آنها کشته میشدند شهر باید تخریب میشد. در آخر حزب اللّه تصمیم گرفت بجای تخریب کامل شهر و کشتن آنها از این برگ برنده استفاده بهتری کند. به داعش پیشنهاد کرد که در برابر اجازه خروج از این شهر به گروهی از طرفداران دولت سوریه که در نقطهی دیگری در محاصره داعش بودند اجازه خروج داده شود. در وقت انجام این معامله معلوم شد تعداد جنگجویان باقی مانده داعش در شهر الزّبدانی فقط ۲۰۰ نفر بودند.
وقتی ۲۰۰ نفر جنگجو میتواند شهری را اشغال کند، حالا شما بسنجید پیامد و بهای سنگین خطا و حماقتی مانند آزادی تعداد ۵۰۰۰ جنگجوی آدمکش را که ۲۵ برابر نیروهای داعش در زبدانی است.
اگر اشرف غنی متفکر که نه، فقط عاقل میبود، اگر در آزادی آنها با کارشناسان نظامی مشورت میکرد، اگر به این نکته تنبه میداشت که آنها قاتل مردم افغانستان بودند و باید محاکمه شوند و اگر او شوونیستی عمل نمیکرد، چنین خطای استراتژیک مرتکب نمیشد.
تا هنوز هم مردم و اردوی افغانستان بهای بسیار سنگینی برای آن غلط فاحش پرداخت کرده است؛ جان صدها بلکه هزارها انسان، ادوات نظامی و لوجستیک، آوارگی و دربدری صدها خانوار و غارت اموال آنها….
عقل یک فرد عادی حتی بدون مشاوره هم حکم میکند که آزادی این تعداد آدمکش باید نتیجه صلح باشد نه پیششرط آن. بلکه اصرار بر آزادی جنگجویان خودش نشانگر نیات شوم و عدم صداقت است. چه بجا دعا میکرد آن بنده خدا “خدایا از عمر ما بگیر و بر عقل ما بیفزای!”
پ.ن: در این نگاه فرض بر این است که اشرف غنی مولوی غنی نیست و گله را سگ چوپان نخورده است.
رسول حمیدی
نظرات(۰ دیدگاه)