مشکلات دادخواهی و فریاد ضد نسل کشی هزارهها!
- انتشار: ۲۴ جوزا ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 114868

گرچه دادخواهی و فریاد ضد نسل کشی هزارهها در شرایطی که ماشین قتل عام و انتحار سیستماتیک بیش از هر زمانی حیات فیزیکی، سیاسی و ارزشی این مردم را نشانه رفته است، قابل ستایش و تا حدودی راهگشاست؛ اما هزارهها دچار مشکلاتی اند که همواره بر دادخواهی آنها سایه افکنده مانع رسیدن به هدف شده و میشود؛ مشکلاتی که قرار ذیل است:
۱- مسئله نبودن اهداف جمعی و هویت همگانی:
یکی از مشکلات جدی هزارهها و شیعهها تقریبا در طول تاریخشان این بود و هست که هیچگاه اهداف جمعی و هویت همگانی برایشان تبدیل به یک مسئله و خواست جدی نگردیده است تا باعث انسجام درونی میشد. متأسفانه هزارهها و شیعهها همیشه شعارهای خوب و زیبا دادند ولی عملا نتوانستند از منافع شخصی و رقابتهای سخیف درونی فراتر بروند و در عمل تمام دار و ندار مادی و معنویشان را به پای منافع شخصی قربانی نمودند تا اهداف جمعی و هویت همگانی. نمونه بارزش وضعیت امروزی سران، نخبگان و مردم ماست. رهبرانی که اقتدار و احزاب سیاسی را برای منافع شخصی و خانوادگی به گروگان گرفته نابود نمودند؛ نخبگانی که غالبا برای نان و نام قلم میزنند و مردمی که از کم حافظگی هر از چندگاهی تبدیل به موج سران شده بدون مزد سواری و هزینه میدهند. پس تا اهداف جمعی و هویت همگانی تبدیل به مسئله و خواست جدی برای هزارهها نشود، نسل کشی متوقف شدنی نیست.
۲- فروکاستن ریشههای نسل کشی:
معضل و مشکل دیگر هزارهها و شیعهها این است که ریشههای نسل کشی را غالبا داخلی میپندارند در حالی که چگونگی بروز و ظهور جریانهای تروریستی در کشور و منطقه و نحوهی تعامل آنها با قدرتهای منطقوی و بینالمللی به خوبی میرساند که ریشههای نسل کشی صرفا ملی و داخلی نیست و از عقبههای فرا ملی برخوردار است. ولی متأسفانه هزارهها غالبا دچار فروکاستن ریشههای نسل کشی میشوند و این امر باعث میگردد که از توطئههای منطقوی و سیاستهای کلان بینالمللی و ریشههای فرا ملی غفلت بورزند و در نهایت نتوانند مبارزه جامع و سنجیده شده با نسل کشی داشته باشند و همواره با مجریان درگیر و از طراحان دور بمانند. بنابراین، تا دچار فروکاستن باشیم و توطئههای کلان منطقوی و بینالمللی را جدی نگیریم، باز نسل کشی متوقف نمیشود.
۳- فقدان بازیگران راهبردی:
یکی از جدی ترین مشکلات و گرفتاریهای شیعهها و هزارهها فقدان بازیگران و تصمیمگیران راهبردی است. نمونه بارزش سران و نخبگان فعلی اند که متأسفانه دستشان از هر نوع استراتژیک و سیاستهای کلان راهبردی خالی است و دچار سیاست ورزی سطحی و مقطعی اند و به همین جهت است که در تعاملات و یارگیری ملی، منطقوی و بینالمللی سخت ناکام اند؛ در حالی که مبارزه با نسل کشی سیاستهای کلان و بازیگران راهبردی میخواهد تا بتوانند با انسجام درونی و یارگیری ملی، منطقوی و بینالمللی برای مبارزات مردمشان ضمانت اجرایی و کفایت جهانی به ارمغان بیاورند.
خلاصه تا دچار مشکلات اهداف جمعی، فروکاستن ریشههای نسل کشی و فقدان بازیگران راهبردی باشیم، وضعیت همین خواهد بود.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)