تلنگری به رهبران شیعه و هزاره!
- انتشار: ۲۲ جوزا ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 114693

پس از آنکه نیروهای خارجی جول و پلاس خود را جمع کرده آماده رفتن شدند، طالبان عزم خود را برای سقوط ولسوالیها، ولایات و در نهایت حکومت جزم کردند. در این وضعیت احتمال تکرار حوادث دهه هفتاد و آغاز جنگهای داخلی مطرح شد. برخی از رهبران احزاب و سران جهادی آمادگی خود را برای یک دوره مقاومت اعلام کردند. احمد مسعود، پسر احمدشاه مسعود، هواداران پدرش را به مقاومت فراخواند و گفت که آمادگی میگیرد. مارشال دوستم در چند ولایت شمال شخصاً به میدان طالبان رفت و مقاومت را کلید زد.
امّا از رهبران هزاره و شیعه در این مورد تاکنون صدایی بلند نشده است؛ خلیلی و محقق و دانش همچنان در کنار اشرف غنی و عبدالله به کارهای روزمره خود مشغول اند؛ انگار آنها در حکومتی کار میکنند که از ثبات سیاسی کافی برخوردار است و خطر فروپاشی آن را تهدید نمیکند و طالبان هم در پشت دروازههای کابل نرسیده است.
برخی صاحبنظران از ادامه حضور رهبران هزاره و شیعه در حکومت انتقاد کردهاند. از نظر آنها وقت آن است که رهبران هزاره به میان مردم بروند و نیرو، سلاح و سنگر جنگی آماده کنند؛ تا بتوانند در فردای نه چندان دور از هزارهجات و مناطق شیعیان دفاع کنند.
به نظر این قلم، این دیدگاه چندان مبنای معقول و سرانجام نیکی ندارد؛ زیرا تشکیل جبهه مقاومت از درون حکومت بسیار آسانتر از بیرون آن است. حکومت حدود چهارصد هزار نیروی امنیتی دارد. درآمدها و بودجه کشور در اختیارش است، سلاح، طیاره، و امکانات نظامی و حمایتهای کشورهای خارجی را با خود دارد. همچنین حکومت به رغم فساد و کاستیهای فراوان، حکومت قانونی است و نمایندگی مردم افغانستان را در بیرون و داخل تمثیل میکند. رهبران شیعه و هزاره با داشتن درایت، میتوانند از صلاحیتهای خود استفاده کرده، امکانات دولتی را بهتر و مؤثرتر به میدان جنگ و سیاست بیاورند. در این صورت نظام و حاکمیت فرونمیپاشد و دستاوردهای ۲۰ ساله حفظ میشود.
با جداشدن رهبران شیعه و هزاره از حکومت و استقرارشان در یک یا چند ولایت، برای حکومت یکی از دو حالت پیش خواهد آمد:
۱- حکومت از هم میپاشد و دستاوردهای بیست ساله به باد میرود. این درست همان هدفی است که طالبان دنبال میکنند و برخلاف اهداف مقاومت است.
۲- اگر حکومت پایدار بماند، بدون تردید سرکوب مقاومت شیعیان را در صدر برنامههای خود قرار خواهد داد. در این صورت حکومت و طالبان متحد شده بر ضد شیعیان اقدام خواهند کرد. شاهد زنده آن را در لشکرکشی حکومت برای سرکوب قوماندان علیپور دیدیم و این بدترین گزینه برای شیعیان است.
از طرفیدیگر، از یاد نبریم که در بیست سال گذشته شیعیان همه امکانات و ظرفیتهای خود را در سبد حکومت گذاشتهاند. سلاح و امکانات جنگی خود را تحویل داده به قلم، کتاب و دانشگاه روی آوردهاند و بهترین جوانان شیعه و هزاره هماکنون در نیروهای امنیتی حضور گسترده و فعال دارند. پرسش این است که با کدام سلاح، امکانات و نیرو و با کدام حمایت خارجی در مقابل طالب و حکومت ایستادگی خواهند کرد؟
بنابراین تشکیل جبهه مقاومت با استفاده از امکانات حکومت بسیار بهتر از سازماندادن مقاومت در بیرون از حکومت است.
البته آنچه گفتیم مشروط به این است که رهبران هزاره فعّال باشند و هدف و طرحی برای مقاومت داشته باشند؛ امّا اگر برای حفظ جان خود در زیر چپن اشرف غنی پنهان شده باشند، دیگر نه در بیرون کاری میتوانند و نه در داخل حکومت.
نکته مهم پایانی این است که رهبران شیعه و هزاره در همانحال که از کلیّت نظام دفاع میکنند، برای روزهای سخت سقوط احتمالی حکومت و برآمدن طالبان نیز آمادگی بگیرند. از امکانات حکومت استفاده کرده، علیپورهای موجود را تقویت و علیپورهای دیگری به میدان بیاورند. چنان که لازم است با جبهههای مقاومت تاجیکان و ازبکان رابطه و دادوستد نزدیک داشته باشند.
بنابراین ایستادگی در برابر تهاجم سپاه تاریکی ایجاب میکند که شیعیان به وحدت درونی برسند، آگاهی لازم به مردم داده شود و با دیگر جبهههای مقاومت پیوندهای محکم ایجاد گردد.
سید اسحاق شجاعی
نظرات(۰ دیدگاه)