امریکا و استقرار در آسیای میانه/ کنترل چین مدعی و مدیریت افغانستان اهداف عمده امریکا
- انتشار: ۱۷ جوزا ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 114298

طرح یک مکانیزم بلند مدت در مورد چگونگی رویه با افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو می بایست نقطه شروع توسعه همکاری ها از بعد استراتژیک با منطقه باشد، منطقه ای که در خشکی اوراسیا جایگاه قلب را دارد.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا، گفته است ایالات متحده امریکا افغانستان را ترک می کند چون برای مبارزه با چین منابع کافی در اختیار داشته باشد. این سخن بلینکن اشتباه است زیرا این دو هدف لزوما جدای از هم نیستند. برعکس، ایالات متحده امریکا می تواند با ورود استراتژیک مناسب به آسیای مرکزی هر دو هدف را تعقیب کند. داشتن شرکای منطقه ای قابل اعتماد نظیر قزاقستان و ازبکستان که به گسترش روابط با ایالات متحده امریکا علاقه دارند، می توانند کمک کنند افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی به تهدیدی برای امنیت بین المللی تبدیل نشود و از سویی هم مانع تسلط چین بر منطقه خود شوند.
نیویورک تایمز طی گزارشی در ۲۷ می اعلام کرد پرسنل امنیتی افغان به طور روز افزون مواضع و پست های خود را در سراسر افغانستان به طالبان تسلیم می کنند. در هشتم می سال جاری میلادی، در حمله تروریستی به مکتب سید الشهداء واقع در منطقه هزاره نشین غرب کابل هشتاد و پنج محصل دختر کشته و چندین تن دیگر زخمی شدند. چنین رویدادهایی ترس های احتمالی در مورد سقوط دولت کنونی افغانستان پس از خروج کامل نیروهای امریکایی از این کشور تا یازده سپتامبر سال ۲۰۲۱ را تقویت می کنند. این موارد به طور مشخص نوعی از شرایط هستند که سبب بروز خلأ استراتژیک در افغانستان شده زمینه را برای رشد جهادگرایان فراملی مهیا می سازد و این می طلبد امریکا پایگاه هایی عملیاتی در کشورهای همسایه داشته باشد.
پاکستان البته روشن ترین گزینه اول است اما آن امکانات کافی نخواهد بود. از سویی هم اسلام آباد تحت فشار شدید داخلی قرار دارد که امتیاز استفاده از پایگاه های این کشور توسط امریکا تمدید نشود. تنها گزینه های دیگر کشورهای آسیای مرکزی می باشند. سفر اوایل ماه می زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان، به ازبکستان و تاجیکستان در همین راستا قابل توضیح است. نکته قابل ذکر اینکه سفر خلیلزاد که در مذاکره مستقیم با جنبش جهادی افغانستان(طالبان) می باشد به دو تا از سه کشور آسیای مرکزی هم مرز با افغانستان صورت گرفت. آنتونی بلینکن در چهارم می از طریق ویدئو کنفرانس با وزرای خارجه گروه ۵ به علاوه ۱ که شامل تمام پنج کشور آسیای مرکزی می باشد، صحبت نمود. این گفت و گو تنها دو هفته پس از تماس تلفنی بلینکن با همتایان ازبکستانی و قزاقزستانی اش صورت گرفت.
در همین زمان، سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه، نیز به تاجیکستان و ازبکستان سفر نمود. براساس گزارش ها، شویگو با این دو کشور قرارداد های امنیتی برای مهار تهدید های امنیتی ناشی از خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان، امضا کرد. از سویی هم لشکر ۲۰۱ ارتش روسیه از سال ۱۹۹۰ میلادی تاکنون در نقطه مرز مشترک تاجیکستان با افغانستان مستقر است. دوشنبه و مسکو قراردادی دارند که می گوید نیروهای روسی می بایست تا سال ۲۰۴۲ در تاجیکستان بمانند.
قدرت های بزرگ و شرکایشان در آسیای مرکزی می بایست از راه های نظامی یا طرق دیگر جلو گسترش ناامنی به آسیای میانه از خاک افغانستان را بگیرند. آینده حضور نظامی امریکا نیز نامشخص است اما گفته می شود واشنگتن به داشتن پایگاه هایی در آسیای مرکزی علاقه مند است تا از آن به عنوان جایگزینی برای حضور بر روی زمین خود در افغانستان استفاده نماید. از سوی دیگر چین مدت هاست در شرق تاجیکستان پایگاه نظامی ایجاد کرده تا از این طریق کریدور واخان در شمال شرق افغانستان و هم مرز با استان سین کیانگ را زیر نظر داشته باشد. این تحرکات نظامی و تلاش بین المللی برای گفت و گو با طالبان نشان می دهد که افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی بیشتر از مجاری دیپلماتیک قرار است مدیریت شود تا راه های نظامی.
بسیاری از بازیگران منطقه ای البته مدت زیادی ست در سنگر دیپلماسی فعال می باشند. کشورهایی مانند «پاکستان، ایران، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ترکیه، هند، چین، روسیه و قدرت های اروپایی» از جمله این قدرت های می باشند. بسیاری از این قدرت ها متحدان کلیدی امریکا به شمار می روند اما حتی قوی ترین آنها نیز در کمک به واشنگتن در مورد افغانستان محدودیت هایی دارند: این کشورها یا در کشور تاثیر کمی دارند یا منافع خود را در افغانستان دنبال می کنند، منافعی که همسو با منافع امریکا نیست.
برخی دیگر از این قدرت ها اما دشمنان جدی امریکا هستند. ایران، روسیه و چین کشورهایی هستند که منافع آنها در تضاد با منافع امریکاست و اتفاقا این سه کشور با آسیای مرکزی مرز مشترک دارند. امریکا برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک خود در مورد افغانستان نیازمند اتخاذ یک رویکرد خنثی می باشد. قزاقزستان با رویکرد دیپلماسی چندجانبه و تلاش هایش در عرصه همکاری های بین المللی می تواند گزینه خوبی برای امریکا باشد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و کسب استقلال قزاقزستان در سال ۱۹۹۱ میلادی، نورسلطان نظربایف، اولین رئیس جمهور قزاقزستان پس از استقلال این کشور، در سال ۱۹۹۲ پیشنهاد ایجاد یک مجمع بین دولتی به نام «کنفرانس اقدامات تعامل و اعتماد سازی در اسیای مرکزی» را داد. این مجمع در نهایت در سال ۱۹۹۹ با حضور شانزده کشور و به منظور بهبود وضعیت امنیتی در آسیا تاسیس شد. امروز اعضای این سازمان به بیست و هفت کشور می رسد و هشت کشور به عنوان ناظر می باشند. اسرائیل و ایران نیز عضو این سازمان هستند و در کنار یکدیگر در سازمان و کمیته های آن کار می کنند. رئیس جمهور نظربایف همچنین در خلع سلاح هسته ای کشورش نیز نقش کلیدی بازی کرد. قزاقزستان در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق بخشی از شوروی بود و پس از فروپاشی تلاش های زیادی صورت گرفت کشورهایی مثل قزاقزستان خلع سلاح شوند تا منطقه از هرگونه سلاح هسته ای آزاد شود.
در تازه ترین مورد قزاقزستان در مذاکرات اولیه در سال ۲۰۱۳ که در نهایت به امضای توافق هسته ایران موسوم به برجام شد، نیز نقش تسهیل کننده خوبی بازی کرد. از سوی دیگر آستانه پایتخت قزاقزستان از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ محل برگزاری نشست های مهم در مورد صلح سوریه با حضور کشورهای روسیه، ترکیه، ایران و دولت سوریه و مخالفین سوری بوده است. قزاقستان از نظر جغرافیایی بین روسیه و چین واقع شده است. قزاقستان به رهبری نظربایف و جانشین وی یعنی قاسم جومارت توکایف(دومین رئیس جمهور این کشور) توانایی خارق العاده ای در ایجاد توازن بین مسکو و پکن از خود نشان داد. به طور همزمان قزاقستان قادر بوده روابط خود با امریکا را حفظ کند، روابطی که به نظر می رسد در حال توسعه باشد.
قزاقستان اگرچه با افغانستان مرز مشترک ندارد اما رهبر طبیعی منقطه است چون بزرگ ترین اقتصاد را در اسیای میانه به خود اختصاص داده است. بنابراین طبیعی ست که قزاقستان موقعیتی برتر در تلاش های صورت گرفته برای کنترل و مدیریت مشکلاتی که در سال های آینده از افغانستان بر می خیزد داشته باشد.
امریکا البته در کنار قزاقستان می بایست همکاری با پاکستان و دگیر گفت و گو کنندگان اصلی را ادامه دهد. اکنون که امریکا دیگر حضور نظامی در افغانستان ندارد می بایست از فرصت های موجود در آسیای میانه برای مدیریت مشکلات افغانستان استفاده نماید.
طرح یک مکانیزم بلند مدت در مورد چگونگی رویه با افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی و ناتو می بایست نقطه شروع توسعه همکاری ها از بعد استراتژیک با منطقه باشد، منطقه ای که در خشکی اوراسیا جایگاه قلب را دارد.
چین انگیزه قوی برای امریکا جهت سرمایه گذاری در اسیای مرکزی می باشد. چین در سال های اخیر با راه اندازی پروژه کمربند و جاده سرمایه گذاری بزرگی در آسیای مرکزی که محاط به خشکی ست انجام داده است. بنابراین امریکا با تخصیص منابع به منطقه در حقیقت هم می تواند مشکلات افغانستان را مدیریت کند و هم دسترسی های لازم برای کنترل چین مدعی را پیدا می کند.
نظرات(۰ دیدگاه)