چگونگی تحقق زمینه‌های شهادت شهید مزاری! (۹)

  • انتشار: ۲۳ حوت ۱۳۹۹
  • سرویس: دیدگاهسیاست
  • شناسه مطلب: 108478

تاکنون نقش اضلاع پشتونیزم و چپی مثلث دوستان شهید مزاری در نابودی حزب وحدت و شهادت ایشان روشن گردید. حال باید دید که ضلع سوم مثلث دوستان شهید مزاری یعنی شخصیت‌های عمدتا سازمان نصر سابق چه کردند؟

برای درک بهتر نقش این ضلع باید از اخراج، تا مخالفت با تشکیل حزب وحدت، مخالفت با ریاست شهید مزاری، مخالفت با درخواست وی در تعیینات حزب وحدت، همسویی با حکمتیار و مذاکره با طالبان را مرور نمود.

افراد این ضلع دوستان شهید مزاری گرچه الآن سینه چاکان چالاک راه مزاری محسوب می‌شوند و خودشان را همسنگران و حامیان اصیل شهید مزاری قلمداد می‌کنند، اما اعمال و جهت گیری‌های سیاسی این‌ها چیزی دیگری را ثابت می‌کنند؛ مثلا:

۱- سینه چاکان چالاک کسانی بودند که شهید مزاری و همراهانش را از دفاتر سازمان نصر اخراج نمودند و ایشان حق حضور در دفتر مرکزی حزب نامبرده در تهران را نداشت و مجبورا دفتر دیگری را دست و پا نمود. عمل اخراج، بنا به نقل از دولت آبادی، توسط جریان قدرتمند شفق و خلیلی صورت گرفت؛ توسط همین‌هایی که امروزه به نام شهید مزاری گلو پاره می‌کنند و یخن می‌درند.

۲- در زمان تشکیل حزب وحدت و پیوستن شهید مزاری به آن، باز همین سینه چاکان چالاک با تشکیل حزب وحدت و پیوستن شهید مزاری مخالفت نموده سخن از سازمان نصر نوین به میان آورند که خلیلی طلایه دار این مخالفت بود.

۳- در زمان تعیینات بامیان، باز همین سینه چاکان چالاک اند که با ریاست شهید مزاری مخالفت می‌کنند اما استاد اکبری و طیف دیگری از سران حزب وحدت از ریاست شهید مزاری حمایت نموده ایشان را به کرسی ریاست می‌رسانند.

۴- در زمان تعیینات کابل، نیز همین سینه چاکان چالاک اند که از توصیه‌های شهید مزاری سرباز می‌زنند و درپی تشکیل تیم علیه رقیب شدند؛ سخنان شفق از قم تا وین به خوبی گویای این سرباز زدن است و شفق بارها گفت: شهید مزاری در شب تعیینات مرا خواست و به من گفت: آقای شفق بگذارید که تعیینات حزب وحدت به شکل عادی برگزار شود؛ اما من به شهید مزاری گفتم: این را از ما نخواهید. شما بروید کارتان را بکنید و ما کارمان را می‌کنیم. بعد این تیم شهید مزاری بود که وی را دوباره انتخاب نمود. پس سرباز زدن از توصیه‌های شهید مزاری و عصیان سینه چاکان چالاک به خوبی مشهود است.

۵- در همسویی با حکمتیار و ارتباط مخفیانه با وی، کار دیگر همین سینه چاکان چالاک بود که باز خلیلی طلایه دار این همسویی است. همسویی که فجایعش از گذشته تا الآن ادامه دارد.

۶- در زمان سخت طالبانی و محاصره کامل غرب کابل و حزب وحدت، باز همین سینه چاکان چالاک اند که با طالبان مذاکره نمودند و به شهید مزاری اطمینان دادند که طالبان نه تنها با شما مشکلی ندارند که حامی شما در برابر دولت وقت اند. بنابراین، هرچه زودتر با طالبان کنار بیایید. درپی همان اعتماد و کنار آمدن و تسلیم همه چیز به طالبان بود که شهید مزاری خود و یارانش را در چنگ جلادان و جریان تروریستی قرار داد و آن گونه به شهادت رسیدند و به موقعیت سیاسی حزب وحدت شاخه شهید مزاری در غرب کابل خاتمه داده شد.

۷- بعد از شهادت شهید مزاری، باز همین سینه چاکان چالاک بودند که روابط دوستانه با طالبان داشتند و نیروهایشان به راحتی از مسیر چشمه سالار، میدان شهر و جلریز برای زدن رقبای داخلی عبور و مرور می‌نمودند تا این‌که بار دیگر بامیان را با تمام امکاناتش به طالبان داده فرار نمودند و مردم را در شرایط سخت طالبانی تنها گذاشتند.

حال این سینه چاکان چالاک بفرمایند که اگر شهید مزاری تا این اندازه برایشان مهم و محترم بود، آن همه اخراج، مخالفت، به دام طالبان انداختن و تداوم دوستی با قاتلان ایشان برای چه بود؟

ادامه دارد…

محمد امین احسانی

نظرات(۰ دیدگاه)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *