لایههای متفاوت خشونت غربی و آمریکایی با زمینههای اینجایی و دلخوشیهای غیر عقلانی هزارگی!
- انتشار: ۴ جدی ۱۳۹۹
- سرویس: دیدگاهگوناگون
- شناسه مطلب: 102380

باید دقت نمود که خشونت طلبی مساوی با انتحار و انفجار نیست. گاهی خشونت علیه فرهنگ و تمدن یک کشور در قالب شعارهای فریبنده اعمال میشود و کشورهای استعماری و خشونت طلب، مردم کشور مورد هدف را با شعارهای فریبنده به گونهای اغفال میکنند که با دستان خودشان فرهنگ و تمدن خویش را برباد میدهند. به عنوان نمونه: درست است که ما مردم چند کلمه درس را گاها به شکل طوطی وار و سطحی خواندهایم، اما اگر عمیق تر به وضعیت مردم خود بنگریم، درخواهیم یافت که امروزه مردم ما مصداق بارز اغفال شدگان اند.
به نظر میرسد برای درک بهتر باید دید که غرب و از جمله آمریکا با چهره و شعار انسان مداری و رواداری مرتکب بدترین جنایات ضد بشری و خشونتهای سازمانی در دنیا بویژه در کشورما شده است و میشود. علاوه بر قتل عام صد و چند میلیون انسان در جهان که توسط این تمدن صورت گرفته است، میتوان از لایههای خشونت این تمدن در قبال افغانستان به ترتیب ذیل نامبرد:
۱- لایهی تروریست پروری و تقویت جریانهای افراطی خشونت غرب و آمریکا
در این مقطع غرب بویژه سازمان سیاه آمریکا با همکاری اطلاعات پاکستان اعمال خشونت را در قالب پدید آوردن جریانهای تروریستی و حمایت از گروههای افراطی دنبال نمود که جریان القاعده و حمایت از حزب اسلامی نمونههای خوبی این لایه از خشونتهای غربی است. در این مدت زمانی بود که غرب از هرگونه همکاری مهمی اطلاعاتی، نظامی و اقتصادی با احزاب شیعی دریغ نمود.
این روند غرب در دوران جنگ سرد تا کمی پس از آن تداوم یافت.
۲- لایهی طالبانی خشونت غرب و آمریکا
این لایه پس از آنکه حزب اسلامی نتوانست خواست غرب و پاکستان را برآورده نماید و رهبرش حکمتیار به عنوان فرد مطلوب غرب و پاکستان از رسیدن به قدرت باز ماند، شروع شد. این جا بود که جریان طالبان به عنوان بدیل حزب اسلامی توسط اطلاعات پاکستان با حمایت سیاه پدید آمد و بن لادن نیز در همین راستا بار دیگر از سودان از طریق پاکستان وارد افغانستان شد و به عنوان حامی مالی مهم طالبان عمل نمود.
در این دورانی از اعمال خشونت غرب بود که برخی مسئولین ما به دام مذاکرات فریبکارانه طالبان قرار گرفتند که کنار آمدن با این جریان جلاد و شهادت شهید مزاری و یارانش یکی از تلخترین پیامدهای این مذاکرات بود و پیامدهای دیگرش تا امروز همچنان ادامه دارد.
۳- لایهی مدنیت افراطی خشونت غرب و آمریکا
این لایه از خشونت، که در دوران جدید و پساطالبان شروع شد، ارزشهای فرهنگی و تمدنی این مردم را نشانه رفت. در این مرحله دشمن به خوبی از نفرت عمومی مردم نسبت به توحش طالبانی، علیه هرگونه جریان فرهنگی اسلامی بهره برد و هر اقدامی را که در برابر فرهنگ غرب میایستاد با انک اسلام طالبانی منزوی مینمود که تا الآن نیز تداوم دارد.
در این لایه است که ولنگاری، بیتفاوتی در قبال نفوذ جریانهای فرهنگی و تلاش برای ترویج و نهادینه نمودن فرهنگ غربی در قالب شعارها و فعالیتهای مدنی، ورزشی، مسافرتهای توریستی و تفریحی رقم خورد و میخورد. در این مقطع است که بدترین خشونت فرهنگی غرب علیه ارزشهای اسلام معتدل اعمال شد و میشود و صدای منتقدین منصف، که نه تحجر طالبانی را میخواهند و نه ولنگاری غربی را، با انک نگرش طالبانی و گاها با متهم نمودن به نگاهی جنسیتی خفه میشود. این است اعمال خشونت افراطی غرب با ویترین جذاب مدنیت.
ما در این مورد نیز فریبهای زیادی خوردیم و با عبرت نگرفتن از سیاستهای غرب در دوران جنگ سرد و طالبان، دچار دلخوشی و خوشبینیهای زیادی شدیم و در عین رشد نسبی که داشتیم، بسیاری از اصول های ارزشی خویش را با دست خود حراج نمودیم.
۴- لایهی صلح طالبانی و اعلام آماری خشونت غرب و آمریکا
این لایه از خشونت الآن دارد اعمال میشود که در حساسترین مقطع و خطرناکترین نوع خشونت است. مقطعی که در آن مردم ما بدجور از بیوزنی سیاسی و نظامی رنج میبرند و دو طرف بازی را مهرههای اصلی غرب تشکیل میدهند. مقطعی که در آن هیچ نقشی موثری برای مسئولین این مردم دیده نمیشود و بزرگان ما حتی همان ریاست ظاهری شورای عالی صلح را هم سخاوتمندانه بخشیدند.
خلاصه ما مردم متأسفانه از رهبر تا رهرو، از روشنفکر تا تاریک فکر و از حوزوی تا دانشگاهی بدجور چوب خوش باوری، اعتماد نمودنهای بیجا و احساساتی عمل نمودن خویش را خوردیم و میخوریم و باز در همان راه روانیم.
محمد امین احسانی
نظرات(۰ دیدگاه)