گزارشی تاریخی از چگونگی شکل‌گیری کشوری به نام افغانستان

  • انتشار: ۲۲ اسد ۱۳۹۶
  • سرویس: اجتماعی
  • شناسه مطلب: 30448


اینجا «خبوشان» از توابع شهرستان قوچان است که در 130 مرکز خراسان رضوی یا مشهد قرار دارد. بارها به قوچان رفته‌ام اما فرصتی نمی‌شد تا از منطقه خبوشان بازدید کنم. هفته گذشته هر طوری بود به خبوشان رفتم تا به 270 سال پیش برگردم. دوست داشتم نیمه شب یکشنبه ۱۱ جمادی‌الثانی ۱۱۶۰ برابر با ۲۸ خرداد/ جوزای ۱۱۲۶ خورشیدی را از نزدیک لمس کنم. در آن شب، هزاران تن از نیروهای «نادرشاه افشار» در بازگشت از یک لشکرکشی در همین منطقه که تصویرش را مشاهده می‌کنید، خسته و کوفته، خفته بودند. صدها و بلکه هزاران نیروی افغان که شامل اقوام مختلف افغانستان فعلی می‌شدند، نیز در گوشه‌ای از این منطقه، اردو زده و مشغول استراحت بودند. در آن لحظه، فرماندهی نیروهای افغان که در اردوی نادرشاه افشار خدمت می‌کردند، به عهده «احمدخان ابدالی» و «محمدخان علیزی» بود.
با خواندن عبارت بالا، شاید برای برخی از خوانندگان سوال پیش آمده باشد که افغان‌ها در لشکر نادر افشار چکار می‌کردند؟ برای پاسخ به این سوال لازم است که کمی به عقب برگردیم. در سال 1119 یا 1120هجری، «گُرگین خان» حاکم صفویان فارس در قندهار توسط قیام کنندگان به رهبری «میرویس خان غلجایی» از شاخه «هوتک»، کشته شد و برای همیشه دست صفویان از قندهار کوتاه گردید. در سال 1127 هجری، پس از درگذشت میرویس، بین محمود پسرش و «عبدالله خان» برادرش اختلافات عمیقی به وجود آمد که سرانجام به حذف عبدالله و حاکمیت محمود منجر شد. محمود در سال 1134 هجری، اصفهان مرکز پادشاهی صفویان را تصرف کرد و این سلسله را برانداخت. هوتکیان اصفهان در سال 1142 هجری توسط نادر شاه افشار که پشتوانه «شاه تهماسب» فرزند «سلطان حسین»، آخرین شاه صفوی را با خود داشت، برافتادند. نادر افشار یک سرباز عادی در منطقه «کلات» از توابع خراسان آن زمان بود که با شجاعت، دُرایت و جسارتی که داشت، پس از برافتادن هوتکیان در اصفهان، خود را شاه نامید و بسوی شرق خراسان یا افغانستان فعلی حرکت کرد. او در سال 1150 هجری به حاکمیت هوتکیان در قندهار هم پایان داد و بر نفوذ و قدرت «ابدالیان» که رقیب غلجاییان بودند و بعداً «دُرانی» نامیده شدند، افزود. در فتح قندهار به دست نادر افشار، احمدخان ابدالی که در سال‌های بعد توسط برخی «احمدشاه بابا» لقب گرفت، چهارده یا پانزده ساله بود. احمدخان از همان زمان، توجه نادر افشار را به خود جلب کرد و به زودی بر اختیارات و صلاحیت‌های او در لشکرش افزود. در شب قتل نادر، احمدخان 24 ساله، از فرماندهان ارشد او به شمار می‌رفت که در همکاری با محمدخان علیزی، فرماندهی نزدیک به 6 هزار نفر از افغان‌ها را به عهده داشت. 
به هر حال، نادر شاه افشار در شبی که منجر به قتلش شد، حال خوشی نداشت زیرا چند روز بیش از آن، بر پسرش «رضا قلی میرزا» خشم گرفته و دستور داده بود که چشمانش را کور کنند. نادرشاه یک سال قبل از آخرین شب زندگی‌اش، به جنون و بدبینی خاصی گرفتار شده بود که اطرافیان و حتی اعضای خانواده‌اش را دشمن می‌پنداشت. او به هر کسی که بدگمان می شد، مرگ یا نابینایی آن نگون‌بخت حتمی بود. فرماندهان ارشد نادرشاه افشار به این موضوع پی برده بودند و هر لحظه منتظر بودند که دستور مرگ یا کور کردن آن‌ها توسط نادرشاه صادر شود. 
نیمه شب یکشنبه 11 جمادی الثانی سال 1160 هجری قمری، فرصت مناسبی بود تا فرماندهانی که مرگ و کوری را در یک قدمی خود می‌دیدند، دست به کار شوند و کار نادر افشار را یک‌سره کنند. همین بود که چند تن از فرماندهان جسور نادرشاه افشار به خیمه «ولی نعمت» خود ریختند و در یک لحظه سر از تن نادر افشار جدا کردند. 
به قول شاعر:
سر شب سر قتل و تاراج داشت
سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت
به یک گردش چـرخ نیلــوفری
نه نـادر به جـا مانـد و نه نـادری
اینگونه شخصی که نام او، مو را بر بدن دشمنانش راست می‌کرد، در چشم به هم زدن توسط فرماندهان خود کشته شد و به تاریخ پیوست. صبح همان شب که خبر قتل نادر در بین لشکریانش پخش شد، هر گروه در صدد تاراج غنائم و تجهیزات لشکر برآمدند. احمدخان ابدالی نیز وقتی چنین دید، در صدد استقلال بر آمد و برای همیشه تاریخ منطقه را طور دیگری رقم زد. او با استفاده از هرج و مرج، کوله بارش را که آلماس مشهور «کوه نور» نیز در آن قرار داشت، بست و با صدها تن از نیروهای افغان راهی قندهار شد و چند روز بعد در منطقه «شیرسرخ» قندهار، اعلام پادشاهی کرد. این ماجرا در صفحه 122 کتاب تاریخ احمدشاهی که در عصر خود احمدخان ابدالی نوشته شده، مرقوم است. 
البته همان طور که خوانندگان عزیز در جریان هستند، در آن زمان هنوز کشوری به اسم افغانستان شکل نگرفته بود بلکه مناطقی که احمدشاه ابدالی بر آن فرمانروایی می‌کرد، نام‌های متعددی داشتند که در مجموع از توابع خراسان قدیم به شمار می‌رفتند و اکنون بخش اصلی آن در جغرافیای سیاسی افغانستان فعلی قرار دارد. حتی در زمان «تیمورشاه» فرزند و جانشین احمدشاه نیز کشوری به اسم افغانستان وجود نداشت اما این نکته را نباید فراموش کرد که اعلام پادشاهی احمدخان ابدالی، مقدمه‌ای برای ایجاد کشوری به اسم افغانستان در هشتاد سال پس از اعلام پادشاهی او بود. اگر اتفاقاتی چون اشغال شرق خراسان را توسط انگلیس که منجر به شکل‌گیری افغانستان فعلی گردید، به یک زنجیره تشبیه کنیم، حادثه منطقه خبوشان، حلقه اول و سرسلسله این زنجیره بود. سخن آخر این که خبوشان در واقع، محلی است که نطفه کشوری به اسم افغانستان در آن بسته شد.

محمد مرادی

نظرات(۰ دیدگاه)

نظر شما چیست؟