ویژگی های «قصه های قرآنی» (بخش دوم)
- انتشار: ۱۱ قوس ۱۳۹۹
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 99961
تفاوت قصه های قرآنی با داستان های بشری
قرآن کریم به عنوان آخرین و کامل ترین نسخه هدایت بشری توجه ویژه ای به بحث داستان و قصه داشته و از این ابزار در بالاترین درجه ممکن و اوج این فن بهره جسته است.
در بخش اول این نوشتار به بیان دو ویژگی مهم داستان های قرآنی اشاره شد که می توانید آن را از «اینجا» مطالعه کنید.
در ادامه نیز به بیان برخی دیگر از ویژگی های قصه در قرآن کریم اشاره می شود که در زیر مشاهده خواهید کرد:
بیان تحلیلی تاریخ
شیوه و اسلوب تاریخ نویسان در تمام ادوار گذشته این بوده است که برهه ای از زمان را مطرح کرده و به شرح وقایع و جزئیات آن می پردازند و سپس از آن عبور می کنند؛ به تعبیر دیگر، تاریخ نویسان فقط نقل واقعه می کنند و بیش از این کاری انجام نمی دهند.
قرآن کریم اما شیوه دیگری در بیان وقایع تاریخی دارد؛ خداوند متعال در قرآن کریم همراه با نقل تاریخ، آن را تحلیل کرده و به ابعاد بسیار جالبی از داستان اشاره می فرمایند که ممکن است خواننده از آنها غافل باشد. قرآن کریم، تاریخ را همراه با تحلیل وقایع آن بازگو می کند و فقط به نقل تاریخ بسنده نمی نماید و این شیوه منحصر به فردی است که داستان های قرآنی را از دیگر نقل های تاریخی به شکل واضحی متمایز می کند.
به عنوان مثال در داستان حضرت موسی علیه السلام، خداوند بارها نتیجه گیری کرده و علل و عوامل رویدادهای مختلف را بیان کرده است. خداوند در برخی آیات به بیان دلایل شکست فرعون و غرق شدن او اشاره کرده و دلایل عذاب الهی را بازگو کرده است.
خداوند متعال در آیه ۱۳۶ سوره مبارکه اعراف می فرمایند: «فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ»، «سرانجام از آنان انتقام گرفتیم و در دریا غرقشان ساختیم چرا که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل بودند.»
همینطور در داستان هایی که درباره حضرت ابراهیم علیه السلام نقل شده، درس های توحیدی بسیار زیبایی به همراه آن آمده است که به نوعی هدف اصلی بازگو کردن آن داستان ها می باشند.
امثال این آیات بسیار فروان هستند که در خلال بیان تاریخ، تحلیل وقایع نیز به همراه آنها ذکر شده و قسمت به قسمت مورد بررسی قرار گرفته و تحلیل شده است.
این ویژگی داستان های قرآن کریم در ایه آخر سوره مبارکه یوسف نیز به روشنی ذکر شده است. خداوند در آیه ۱۱۱ سوره مبارکه یوسف می فرمایند:
«لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»، «به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است سخنى نیست که به دروغ ساخته شده باشد بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایى] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى که ایمان مى آورند رهنمود و رحمتى است.»
در داستان های قرآن کریم موارد تربیتی بسیار زیبایی وجود دارد که شیرینی این داستان ها را صد چندان می کند و ابعاد جالبی از این وقایع را به روی خواننده می گشاید. تاریخ نویسان فقط به بیان تاریخ بسنده می کنند و از آن رد می شوند اما قرآن کریم در هر بیان تاریخی، درس ها و اندرزهای عبرت آموز و حکیمانه ای آورده است و بسیار زیبنده است که همواره با این نگاه به داستان های قرآنی نگاه کنیم.
قرآن کریم صرفا برای نقل تاریخ داستان نمی گوید، بلکه این داستان ها را با اهداف تربیتی و معرفتی نقل می کند تا انسان ها را از خواب غفلت بیدار کرده و از خلال تاریخ به آنها درس زندگی بیاموزد.
پس باید توجه داشت که داستان های قرآن کریم از این منظر بی همتاست؛ زیرا علاوه بر بیان برهه ای تاریخ، به بررسی، تحلیل و موشکافی آن نیز پرداخته و تاریخ را همراه با تحلیل آن به زیبایی هرچه تمام تر بیان کرده است، اما تاریخ های نوشته بشر، فقط نقل واقعه می کنند و از تحلیل آن عاجزند و نمی توانند در هر رویدادی، تحلیل های مرتبط با آن را ذکر کنند.
داستان هایی که فقط خداوند می تواند آنها را بیان کند!
برخی از داستان های قرآن کریم را هیچ کسی جز خداوند متعال نمی تواند باگو نماید زیرا فقط خداوند است که عالم به آن داستان ها است. داستان خلقت آدم علیه السلام، گفتگوی ملائکه با خداوند متعال درباره خلقت انسان، دستور سجده به انسان و سرپیچی ابلیس و … از جمله این داستان ها است.
به عنوان مثال، آیات ۳۰ تا ۳۹ سوره مبارکه بقره به داستان خلقت آدم و اتفاقات پس از آن اشاره دارد که با این آیه آغاز می شود:
« وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»، « و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مى گمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مى کنیم و به تقدیست مى پردازیم فرمود من چیزى مى دانم که شما نمی دانید.»
خداوند در این آیات گفتگوی خود با ملائکه را درباره خلقت انسان نقل می کند و پس از آن به دستور سجده بر انسان و سرپیچی ابلیس از این فرمان و سپس فریب خوردن آدم و حوا اشاره می فرماید. همچنین خداوند متعال در برخی از داستان های دیگر، وقایع و گفتگوهایی را مطرح می کند که جز خداوند عالم به خفیات، کسی را توانایی بیان آنها نیست.
داستان های قرآن کریم از این منظر نیز کاملا متفاوت با داستان های بشری است و باید به این بعد از داستان های قرآن کریم نیز توجه داشت.