ویژگی های «قصه های قرآن»
- انتشار: ۱۰ قوس ۱۳۹۹
- سرویس: اطلس پلاس
- شناسه مطلب: 99957
و تفاوت آنها با داستان های بشری (۱)
داستان گویی و بیان قصه، یکی از کهن ترین ابزار های بشری برای انتقال مفاهیم به شمار می رود و به تعبیر برخی از متخصصین این فن، ابزاری است که بیشترین سازگاری را با ذهن انسان دارد. به تعبیر دیگر، قصه و داستان یکی از انواع فرم کلامی است که بیش از هر متُد دیگری به طیع انسان می نشیند و مفاهیمی که از این طریق منتقل می شوند کاملا در اذهان حک می شوند.
به همین دلیل است که دامنه مخاطبین قصه بسیار بزرگ است و قدرت نفوذ آن نیز بسیار وسیع؛ تا جایی که کتب آسمانی نیز از داستان به عنوان یکی از ابزارهای موثر انتقال مفاهیم والای انسانی استفاده کرده است.
سوره های قرآن کریم مملو از داستان های زیبا و خواندنی است که در عین روایتی دلنشین، مفاهیم بسیار عمیق و انسان ساز را نیز به بهترین شکل ممکن در ذهن خواننده حک می کند.
اگرچه به تعبیر بزرگان، زبان و اسلوب قرآن کریم، زبان هدایت است و نمی توان آن را صرفا یک کتاب قصه دانست، چنانکه نمی توان آن را کتابی صرفا تاریخی، صرفا اخلاقی و یا کتابی که تنها در بر دارنده احکام است خواند، اما قرآن کریم به عنوان آخرین و کامل ترین نسخه هدایت بشری به بهترین شیوه از قصه گویی برای بیان پیام خود استفاده کرده است و از این ابزار در بالاترین درجه ممکن و اوج این فن بهره جسته است.
این نوشتار که در چند بخش تنظیم شده است به دانستنی هایی مختصر درباره «قصه گویی در قرآن کریم» اختصاص دارد که در ادامه مطالعه می کنید:
محور قصه های قرآن کریم چیست؟
یکی از نکات مهمی که در ابتدای این بحث باید بیان شود این است که محور و مبنای داستان های بشری با آنچه که قرآن کریم روایت می کند بسیار متفاوت است. قرآن کریم داستان های تاریخی را بر مبنای اهداف خود تنظیم و بیان کرده است و تاریخ نویسان و داستان پردازان نیز محورهای دیگری برای بیان قصه های تاریخی خود دارند.
تقریبا همه مورخین در طول تمام ادوار انسانی، تاریخ را بر محور سلسله های پادشاهی و دوره های حکومتی تنظیم کرده اند. این روش اختصاص به یک برهه زمانی یا ملتی به خصوص ندارد و همه مورخین چنین روشی را برای بیان تاریخ برگزیده اند.
حتی تاریخ نویسان مسلمان نیز که چنین روشی را در پیش گرفته و کتب تاریخی اسلامی مانند «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر و «تاریخ طبری» نیز مانند همه کتب تاریخی چنین روشی دارند اما روش قرآن کریم در بیان دوره های تاریخی بسیار متفاوت است و تاریخ را نه با محوریت سلسله های پادشاهان و دوره های حکومتی، که با محوریت انبیاء تنظیم کرده است.
به تعبیری دیگر، انسان ها تاریخ را با محوریت پادشاهان تنظیم کرده و روایت می کنند اما نقل تاریخ در قرآن کریم بر محور انبیاء می چرخد و خداوند با بیان سرگذشت پیامبران (صلوات الله علیهم اجمعین)، تاریخ بشریت و آنچه بر انسان گذشته است را نقل می کند.
این روش قرآن کریم بسیار آموزنده و دارای نکات معرفتی است که اگر مورد توجه قرار بگیرد، دیدگاه ما نسبت به مطالعه تاریخ را بسیار متفاوت می کند. قرآن کریم بزنگاه های تاریخ و فراز و فرودهای حکمت آمیز تاریخ بشریت را با محوریت رسولان خود تنظیم کرده و تاریخ انسان را بر این اساس بیان می فرماید.
خداوند در آیه ۱۲۰ سوره مبارکه هود می فرمایند: «وَکُلًّا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءَکَ فِی هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ»، «و هر یک از سرگذشتهاى پیامبران [خود] را که بر تو حکایت مى کنیم چیزى است که دلت را بدان استوار مى گردانیم و در اینها حقیقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است.»
همچنین خداوند در آیه ۱۶۴ سوره مبارکه نساء می فرمایند: «وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِیمًا»، «و پیامبرانى [را فرستادیم] که در حقیقت [ماجراى] آنان را قبلا بر تو حکایت نمودیم و پیامبرانى [را نیز برانگیخته ایم] که [سرگذشت] ایشان را بر تو بازگو نکرده ایم و خدا با موسى آشکارا سخن گفت.»
به همین جهت است که اگر به داستان های قرآنی نگاهی بیفکنیم خواهیم دید که در تمامی این قصه ها، رسولان و اولیای الهی محور داستان هستند و تاریخ بشریت با این محور بازگو می گردد.
نکته مهم تر این است که روایت قرآن کریم از انبیا علیهم السلام کاملا به دور از تحریف به دست ما رسیده است. دیگر کتاب های آسمانی نیز به کرات از انبیاء نام برده شده اما کتاب دیگر ادیان به دلایل مختلف مورد تحریف قرار گرفته و جعلیات فراوانی وارد آن گردیده است؛ لذا روایتی که کتب ادیان دیگر از پیامبران و به تبع پیامبران، از تاریخ دارند بسیار متفاوت از آن چیزی است که قرآن کریم آن را بیان کرده است. از این جهت، این سیر تاریخی که قرآن کریم با محوریت پیامبران علیهم السلام بیان کرده است کاملا واقعی و به دور از تحریفات است و چهره ای واقعی از تاریخ انبیاء را برای انسان ها به جا گذاشته است.
به عنوان مثال در داستان حضرت مسیح علیه السلام، روایتی که کتاب مقدس مسیحیان از این پیامبر بزرگ الهی دارند با آن چیزی که قرآن کریم روایت کرده بسیار متفاوت است و این دو روایت در خصوص بسیاری از مقاطع داستان زندگی ایشان وجود دارد.
خداوند متعال در آیه ۶۲ سوره مبارکه آل عمران می فرمایند: «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»، «آرى داستان درست [مسیح] همین است و معبودى جز خدا نیست و خداست که در واقع همان شکست ناپذیر حکیم است».
مخلص کلام اینکه تاریخ در قرآن کریم بر خلاف روش متداول میان انسان ها، نه با محورین پادشاهان بلکه با محوریت انبیا علیهم السلام نقل شده و این روایت کاملا حقیقی و به دور از تحریف تا دامنه قیامت راهگشای انسان ها است.