وضعیت فاجعهبار فروپاشی افغانستان
- انتشار: ۱۵ سنبله ۱۴۰۰
- سرویس: دیدگاهسیاست
- شناسه مطلب: 120096

فروپاشی، به وضعیتی گفته میشود که یک نظام حکومتی در یک کشور مستقل، به گونۀ کامل شکست بخورد و نهادهای نظامی، امنیتی، اقتصادی، بهداشتی- درمانی و… از کار باز بماند و تعطیل شود.
گلدسـتون (۱۹۹۱) فروپاشـی دولـت را بـه عنـوان بحران در اقتدار دولـت، اعتراض نخبگان، شورش مردمی، خشونت گسترشیافتـه، اعتراض نخبگان، شورش مردمی و جنـگ شهری تعریف میکند. از آنجا که «فروپاشی دولـت» در واقعیـت، خیلـی فراتـر از فروپاشـی دستگاه اداری دولت یا ورشکستگی حکومت است، ممکن است گمراه کننده باشد. منظور گلدستون از فروپاشی دولت را میتوان بـه گونۀ بهتـری در مفهـوم «از هـمپاشیدگی سرزمین» یافت، زیرا سازمان دولت که وظیفۀ حفظ، کنترل و ثبات در یک سـرزمین را به عهده دارد، سقوط میکند و در نتیجه این امکان برای نخبگـان و گـرو ههـای دیگـر بـه وجود میآید تا برای سلطه بر سرزمین، مبارزه کنند. از هـمپاشـیدگی سـرزمین دو بعـد دارد: یک. فروپاشی نهاد سیاسی؛ به این معنا که قواعد و ارزشهای حاکم بر تضادهای میـان گروهها، دیگر مشروعیت ندارد و از آنها پیروی نمیشود. دو. بعد دیگر، نزاع گروههایی که در بخشهایی از سرزمین منابع را بسیج و کنترل میکند، بر سر قدرت است. بـر این اساس، درجۀ از همپاشیدگی سرزمین را میتوان با تعداد اجزایی که به وسیلۀ گروههـای متنازع رهبری میشود، میزان تاثیرپذیری کل سرزمین از این تجزیـه و مـدت زمـان تجزیـه سنجید (ربکا. اس. کالی، ترجمۀ احمد شکرچی، پژوهشنامۀ علوم انسانی، شماره ۴۲ـ۴۱، مسیرهای منتهی به فروپاشی دولت؛ تلاش در جهت دستیابی به مدل تلفیقی از همپاشیدگی سرزمین). نظریۀ گلدستون نشان میدهد که بحرن کهنۀ انحصارگرایی و استبداد قومی در افغانستان، جز درمان فروپاشی سرزمین و تجزیه، درمان دیگری ندارد.
ابن خلدون، (۷۳۲–۸۰۸ ق.) نظریۀ فروپاشی حکومتها را توضیح میدهد. به نظر او، حکومتها چرخۀ «پیدایش، سالخوردگی، خودکامگی، تجملگرایی، بندگی شهوات و تمایل به گسست» را تجربه میکنند. ابن خلدون، سالخوردگی حکومت را یک بیماری کشنده، طبیعی و غیر قابل درمان میداند. او باور دارد که حکومتها سه نسل را تجربه میکنند و سپس توسط یک گروه مهاجم با ویژگیهای «ناآرامی، هوشیاری و شجاعت» مورد حمله قرار میگیرند و همین، باعث میشود که حکومت کهنه فرو بپاشد.
افغانستان، سرزمین شکست ادیان، مکتبهای بشری و تیوریهای علمی است، چون هیچکس پایبند قواعد دینی، خرد و دانش نیست. همۀ جهان در فهم و تحلیل رخدادهای این خاک، عاجز ماندهاند. ممکن است این گزاره مبالغهآمیز به نظر برسد، اما رخخدادهای شگفت و فراپیشبینی، آن را باورپذیر جلوه میدهد.
افغانستان، دو دهۀ پیش، وضعیت فاجعهآمیز فروپاشی مطلق را تجربه کرد. با سقوط حکومت کمونیستی نجیب، ارتش، پلیس، نهادهای اقتصادی، درمانی و… به گونۀ کامل نابود شد. تجهیزات پیشرفتۀ نظامی و جنگی به عنوان آهنپاره به پاکستان فروخته شد، کشور از حضور متخصصان در عرصههای مختلف محروم شد. مجاهدان توان و ظرفیت ادارۀ کشور را نداشتند و کشور را به کام جنگ داخلی بردند. به همین دلیل، مجاهدان نتوانستند دولت مقتدر تشکیل بدهند و فروپاشیدند و گروه طالبان، کشور را از چنگ مجاهدان بیرون کرد، اما طالبان، بدتر از مجاهدان ظاهر شدند و با خشونت، تندروی و خردگریزی و تمدنستیزی، ظرفیت تشکیل دولت قابل دوام را نداشتند و فروپاشیدند.
پس از سقوط خفتبار گروه تروریستی طالبان، جامعۀ جهانی، افزون بر حضور دهها هزار نیروی ورزیدۀ جنگی بزرگترین قدرتهای دینا، تجهیزات جنگی فوق پیشرفته مانند جنگندههای b52 و… برای تامین امنیت جهانی، سرکوب تروریستان، بازسازی نهادهای ارتش، امنیت، پلیس، وزارتخانهها، تاسیسات زیر بنایی، میلیاردها دالر هزینه کردند. اما شاهشجاع دوم، حامد کرزی، در پست ریاستجمهوری افغانستان، با حمایت از تروریستان قبیله میلیونها دالر کمک جهانی را برای تقویت گروه تروریستی در حال احتضار طالبان هزینه کرد و برای توقف سرکوب تروریستان گریه میکرد.
طالبان و وضعیت فروپاشی
گروه طالبان، وابسته به اندیشۀ واپسگرا و ضد تمدنی دیوبندیسم است. طالبان، مجموعۀ ناآشنا با دولتداری و ضد مظاهر تمدن جدید است. سران و فرماندهان طالبان به دلیل انجام اقدامهای تروریستی در لیست سیاه قرار دارند. طالبان، در دههۀ هفتاد، پنج سال بر افغانستان حکومت کرد و نتوانست حمایت جامعۀ جهانی و کشورهای همسایه را جلب کند.
طالبان اکنون سرمست پیروزی فراهمآمده از خیانت، بیتدبیری و ضعف مدیریت اشرف غنی و تردستی زلمی خلیلزاد هستند، اما نمیدانند که با وضعیت فروپاشی تمامعیار رو به رو هستند که تداوم حکومت طالبان را دشوار و غیر ممکن میسازد. چالشها و محدودیتهای طالبان در وضعیت دشوار فروپاشی را میتوان برشمرد:
- طالبان، با چالش مشروعیت مردمی مواجه هستند و عامۀ مردم افغانستان، به ویژه نخبگان، متخصصان، تحصیلکردگان، زنان و… از طالبان میترسند و طالبان با موج سهمگین تنفر همگانی مواجه هستند.
- طالبان، با چالش مشروعیت بینالمللی روبهرو هستند. طالبان گروه ترویستی است که در لیست سیاه تروریسم بینالملل قرار دارند. طالبان رابطۀ نزدیک با گروههای تروریستی خطرناک مانند القاعده و… دارند. تشکیل دولت طالبان جهان را به وحشت انداخته که افغانستان دوباره لانۀ امن تروریسم بینالمللی خواهد شد و جهان را با مشکلات رشد و گسترش گروههای تندرو افراطی و اقدامهای تروریستی تهدید خواهند کرد. جامعۀ جهانی این حکومت را به رسمیت نخواد شناخت که طالبان و مردم افغانستان را با دشواریهای فراوان گرانی، بیکاری و فقر گرفتار خواهد کرد.
- چالش اصلی طالبان، در ماهیت فکری آنان برمیگردد. طالبان، گروه تندرو متحجر، خردگریز و ضد تمدن جدید است. طالبان با دولتداری مدرن و تنکولوژی آشنایی ندارند و در فهم زبان امروز دنیا دچار مشکلی جدی هستند. طالبان تا کنون فقط انتحار کرده، بیشتر غیر نظامیان بی گناه و بی دفاع را کشتهاند. براساس آمارهای منتشر شده، طالبان در اقدامهای انتحاری و تروریستی بیش از چهل و پنج هزار (۴۵٫۰۰۰) انسان غیر نظامی را در مساجد، مکاتب، دانسگاه، زایشگاه، کلپ ورزشی، سالنهای عروسی، در مسیر راهها و… کشتهاند.
- گروه طالبان، افزون بر وابستگی استخباراتی، تفکر تندروانه و ضد تمدنی، بر اسا اندیشۀ تنگ تبارگرایانه بنیانگذاری شده و دارای تفکر برتریجویانۀ قومی و فاشیستی هستند. طالبان، هیچگونه مشارکت مردمی را نخواهند پذیرفت و حقوق شهروندی اقوام مختلف را بر اساس وابستگی غیر تباری نادیده خواهند گرفت. اعلام تشکیل جکومت فراگیر، تنها در حد استخدام کارمندان رده پایین خواهد بود، نه بیشتر از آن.
- طالبان، خواهان حکومت مطلقۀ امارتی است که مردم و نخبگان هیچگونه حقی در تعیین سرنوشت نخواهند داشت. آنان حکومت را حق ویژۀ قومیت خاص میدانند و سلطۀ دایمی میخواهند. طالبان، پس از تثبیت قدرت، با تندروی و برخوردهای خشن و مرگبار هر گونه صدای مخالف را در گلو خفه خواهد کرد. این وضعیت، برای مردمی که چهل سال حهان نو را دیدهاند و بیست سال مشق آزادی کردهاند، غیر قابل پذیرش است و به زودی با اعتراضهای انفجاری مواجه خواهند شد.
- طالبان با رفتارهای خشونتآمیز و اعدامها صحرایی موجی از وحشت و کابوس روانی خلق کردهاند. وضعیت امنیتی و گورستانی، برای مردم خوشایند نخواهد بود. هیچ چیز نمیتواند جای آزادی و امنیت روانی را بگیرد. برخی با زیرساخت تفکر طالبانی، از خستگی مردم از جنگ و امنیت گورستانی طالبان سخن میگویند، در حقیقت وضعیت فاجعهبار فروپاشی را درک نکردهاند و از سویی، ناخودآگاه ریشههای تفکر طالبانی در وجودشان بیدار شده که از وضعیت گورستانی لذت میبرند.
- چالش جدی و مهم طالبان برای جهان و افغانستان، تفکر تندروانه و وابستگس به گروههای تروریستی است. قطعۀ شرور تروریستی به نام «قطعۀ سرخ»، متشکل از تروریستان بینالمللی از گروههای متخلف تروریستی اعراب، اویغورها، چچنی، ازبکستانی، اروپایی و… است. دوباره کشور را به لانۀ امن تروریسم بینالملل مبدل خواهند کرد. محمد امینالحق دستیار امنیتی اسامه بن لادن که در اسلامآباد زندگی میکرد، چند روز پیش وارد ننگرهار در شرق افغانستان شده است. او در سالهای اخیر و پس از کشته شدن اسامه، در کمیسیون امور زندانیان گروه طالبان فعالیت میکرد.
گروه تروریستی تحریر شام و جبههالنصره در سوریه، پیروزی طالبان را جشن گرفته و تجلیل کردند. تحریر شام شاخۀ شبکۀ القاعده بوده و ابو محمد جولانی که در گذشته رهبر جبهه النصرت بود، رهبری این گروه را به عهده دارد. این جشن نشان داد که طالبان هنوزهم روابط مستحکم با شبکۀ تروریستی القاعده دارند. حرکت اسلامی ازبکستان
گروه جهادی هیات تحریر شام در سوریه در بیانیه ای در ۱۸ اوت به طالبان برای کنترل افغانستان تبریک گفت. این گروه از طالبان به خاطر «دستیابی به آزادی» از آنچه دست اشغالگران و متحدان آنها نامید، قدردانی کرد.
«ثبات»، رسانه حامی القاعده، در بیانیهای در ۱۷ اوت گفت پیروزی طالبان، دوران جدیدی را رقم میزند و ابراز امیدواری کرد وابستگان القاعده موفقیت را در سایر مناطق درگیری تکرار کنند. این نشریه تسلط طالبان بر افغانستان را با سایر پیروزیها در تاریخ اسلام مانند سقوط قسطنطنیه به دست عثمانیها مقایسه و پیشبینی کرد که این کار آنها تا آینده به یادگار خواهد ماند. چندین گروه رسانهای دیگر حامی القاعده، از جمله ارتش سایبری الملاحم، بیانیه مشترکی را در ۱۸ اوت در همین راستا منتشر کردند (بی.بی.سی: ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ – ۱۹ اوت ۲۰۲۱؛ https://www.bbc.com/persian/afghanistan-58268581).
- یکی از چالشهای اضلی طالبان، بیگانگی آنان با مظاهر تمدنی جدید و نهادسازی است. طالبان با اشارۀ استخبارات منطقه، نهادهای اساسی که سرمایۀ ملی هیتند را از هم پاشانده و قدرت مدیریت ارتش، پلیس، امنیت ملی و سایر نهادهای مهم دولتی و مدنی ندارند، بنابرین، نیروهای متخصص حوزههای تخصصی را مرخص کردهاند و نهادها به کلی فروپاشیده است.
- زیرساخت بسیاری از نهادها و وزارتخانهها دیجیتال و مدرنسازی شده، اما طالبان قدرت استفاده از آنها را ندارند. طالبان حتی خاضری کارمندان که به گونۀ دیجیتال درآمده را به کاغذی تبدیل کردهاند.
- دهها هزار نیروی متخصص، فنی و تحصیلکرده، از کشور خارج شدهاند؛
- یکی از چالشهای اصلی پیش روی طالبان، مشکلات اقتصادی است. طالبان با چالشهای ملی و بینالمللی، در تنگنای شدید اقصادی و کرۀ جنوبی شدن وضعیت گرفتار خواهد شد. طالبان اکنون با چالش سیر کردن شکم سربازان خود مواجه هستند. گزارشهای موثق از ولایتهای مختلف میرسد که طالبان برای تامین معیشت سربازان خود از مردم پول و نان جمع میکنند و حوالههای سنگین «عُشر» [زکات] وضع کردهاند. دریافت عشر، مالیات و اخاذیهای مختلف دولتی از سوی طالبان آغاز شده، مردم فقیر را به ستوه خواهند آورد. بدون شک مردم فقیر در کشوری که تمام نهادهای تسهیل کنندۀ بینالمللی خاج شده و فروپاشیده، عدم رونق تجارت و فرار سرمایه، موج بیکاری و فقر مردم به طغیان وادار خواهد کرد.
- متخصصان عرصههای مختلف کشورداری، یا مورد اعتماد طالبان نیستند، یا آواره شدهاند؛
- هزینههای سنگین دولت افغانستان وابسته به کمکهای جامعۀ جهانی بود، که کمکها قطع خواهد شد؛
- وضعیت فروپاشی و سردرگمی، تجارت را با چالش جدی مواجه میکند و سرمایهگذاران داخلی و خارجی سرمایۀشان را از کشور خارج خواهند کرد؛
- طالبان، در گذر زمان اندک، با چالشهای داخلی جدی تنازع قدرت مواجه خواهند شد؛
- رفتارهای خشونتآمیز نیروهای غیرقابل کنترل، عرصه را بر مردم تنگ خواهند کرد و شورشهای مردمی رخ خواهد داد؛
- انحصار قدرت قومی و گروهی، طالبان را با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد؛
- طالبان، قدرت پرداخت حقوق کارمندان، کارگران و نیروهای خدماتی را نخواهند داشت؛
- بخش مهمی از کارمندان دولت، به بهانههای مختلف خانهنشین خواهند شد؛
- زنان شاغل و نانآور خانوادهها بیکار و خانشین خواهند شد؛
- دانشگاهها، به ویژه دانشگاههای خصوصی، انستستوتها، لیسهها و ماتب خصوصی تعطیل و نیمهتعطیل خواهند شد؛
- به دلیل فروپاشی حاکمیت، نهادهای حکومتی و عدم توانایی ادارۀ کشور، موجی از بیکاری، فقر و فلاکت کشور را فراخواهد گرفت؛
- تجهیزات پیشرفتۀ نظامی، تانکها، هواپیماها، چرخبالهای دولت پیشین که در اختیار طالبان قرار گرفته، به احتمال خیلی زیاد به عنوان باجِ به رسمیت شناختن به کشورهای همسایه، به ویژه پاکستان، داده خواهد شد.
این وضعیت دشوار، ادامۀ حکومت دشوارساز طالبان را سخت و ناممکن خواهد ساخت.
علل فروپاشی
- کرزی:
کرزی با وقاحت تمام، بر خلاف نص صریح قوانین کشور، از گروه تروریستی طالبان حمایت میکرد. براساس تصریح مادۀ ۲۳۸ کد جزای افغانستان، کرزی به دلیل حمایت از گروه مسلح مخالف دولت، مرتکب خیانت ملی شده است. کرزی در مصاحبه با نجفیزاده از حملۀ طالبان و تصرف قندوز حمایت کرد و با وقاحت گفت آنان هم افغان هستند، ما چه حق داریم به آنان بگوییم که شما شهرها را تصرف نکنید؟ این کودن بیمغز نمیفهمید که این نظام دارای مشروعیت قانونی و مردمی است و براساس قوانین کشور، گروهای مسلح مخالف دولت، دشمن است.
- اشرف غنی
اشرف غنی هنگام تبلیغات دور اول نامزدی انتخابات ریاست جمهوری، از پر بودن زندانها از تروریستان اهل یک زبان و قومیت نالید و خالی کردن زندانها را هدف گرفت. اشرف غنی دو بار با تقلب و فشار امریکا رییس جمهور شد. در دوران حکومتش، برای قومیسازی و انحصار فردی قدرت تاش کرد و موفق شد حکومت را در حلقۀ سهنفره منحصر کند. اشرف غنی با پشتوانۀ امریکا و خلیلزاد، کانونهای قدرت اقوام را تضعیف کرد و از هم پاشاند. اشرف در قومیسازی مناسبات قدرت به گونهای با شتاب حرکت کرد که این گرایش در حکومت مبنای همۀ تصمیمگیریها قرار گرفت.
اشرف غنی میخواست قهرمان صلح، قهرمان قومی، اصلاحات و معمار افغانستان نوین و مدرن باشد. او شعار میداد که کار ناتمام امانالله و محمدداود را تمام میکند. اشرف میخواست طالبان را مانند حکمتیار داخل نظام بیاورد و سرشان حکومت کند. برای رسیدن به این کار، شورای عالی صلح و مصالحه را به وجود آورد و جشن آیسکریمخوری راه انداخت، اردو را به حالت دفاعی مطلق کشاند و اجازۀ سرکوب تروریستان طالب را نداد.
اشرف در انحصار و قومیسازی مناسبت قدرت به اندازهای افراط کرد که این رویکرد به عنوان اصل در آمد. از سوی دیگر، او انسان به شدت قدرتطلب، خودخواه، مستبد و دارای توهم دانایی بود. او در کابینه به دیگران اجازۀ تبادل نظر و مخالفت با خواستههایش را نمیداد. هر کس مخالفت میکرد با مشت بر میز میکوبید و چیغ میزد و ساکت میکرد.
اشرف غنی با انحصارطلبی قومی، خودخواهی و استبداد، اعتماد دولتمردان و زیردستان خود را از دست داده بود. شرف غنی همیشه برای حکومت خود چالش ایجاد میکرد و هزینه میتراشید. او با توهم دانایی و روانپریشی، حکومت را در آستانۀ فروپاشی قرار داد. اشرف غنی با روانپریشی و توهم، شیرازۀ حکومت را از هم پاشاند. افرط در قانونشکنی، تکتازی، تبارگرایی، استبدادگری، در مناسبات اداری و حکومتداری گسست جدی ایجاد کرد. ضعف مدیریت و عدم درک خطر فروپاشی، کشور را بع کام هیولای تروریسم سقوط داد. تمام تلاش اشرف غنی استیلای قومی، بر محور قدرت شخصی بود، اما این روانپریش مفلوک، وضعیت خطر را به خوبی درک نکرد و بدنامی تاریخی را به جان خرید.
عدهای با شدت تنفری که از رفتار قانونشکنانه و نابخردانۀ اشرف غنی، او را عامل اصلی پیروزی طالبان و واگذاری قدرت به طالبان قلمداد میکنند و ناخواسته، این روانی مفلوک، خودخواه مستبد و «فراری بابا» را به عنوان «اتل قومی» قالب میکنند.
اشرف غنی با توهم دانایی، میخواست قهرمان قومی، ملی و معمار افغانستان مدرن باشد. بارها شعار تمام کردن مدرنسازی امانالله و داود خان را سر داده بود. بر همین اساس تلاش میکرد جنگجویان طالبان را مانند حکمتیار از کوهها پایین بیاورد و سرشان حکومت کند. او میدانست که جنگ، جهل و تحجر، باعث انزوای پشتون خواهد شد. برای رسیدن به این منظور، کانکور را سهمیهبندی کرد، شورای عالی صلح و مصالحه را به وجود آورد و طالبان را به «جشن آیسکریم خوری» در پایتخت دعوت کرد. اشرف به شدت انسان خودشیفته، قدرتطلب، متوهم و روانپریش است. اشرف غنی، جامعۀ سنتی و پایبستهای قدرتمند سنت در جامعۀ پشتون را به خوبی نشناخته بود، محاسباتش درست از آب درنیامد و با ضعف مدیریت، اوضاع از کنترلش خارج شد.
- امریکا
جامعۀ جهانی در بیست سال گذشته برای بازسازی نهادهای ارتش، پلیس، امنیت، سایر نهادهای دولتی و…، زیرساختهای کشور و… میلیاردها دالر سرمایهگذاری کردند و برای استقرر نظام مردمسالار و تخریب لانۀ تروریسم بینالمللی مهمترین نیروی نظامی جهان مانند ناتو، امریکا و کشورهای اروپایی و… دهها نیروی نظامی با تجهیزات فوق پیشرفته به افغانستان آمدند و هزاران نیروی انسانی خود را از دست دادند.
متاسفانه حاکمان نالایق و بیشرف افغانستان، میلیاردها دالر کمک جهانی را صرف تقویت گروه تروریستی محتضر طالبان کردند. کرزی با وقاحت تمام برای توقف عملیات نظامی امریکا و ناتو، گریه میکرد. اشرف غنی تخلیۀ زندانها از تروریستان جنایتکار قبیله را هدف اساسی فعالیت انتخاباتی خود قرار داده بود و… امریکا و جامعۀ جهانی، با مشاهدۀ تقلای کرزی، اشرف غنی و خلیلزاد، به این نتیجه رسیدند که این ملک جور شدنی نیست، باید خود را از باتلاق جنگ عبث افغانستان برهانند.
امریکا، با شیطنتهای قومگرایانۀ خلیلزاد، یکی از ضلعهای علل فروپاشی نظام افغانستان است. امریکا، در حالی که پیمان استراتژیک با دولت افغانستان، با گروه طالبان توافقنامه امضا کرد و با فشار بر دولت افغانستان، هزاران جنگجوی تروریست طالب را از زندانها آزاد کرد. برگشت حدود سی هزار جنگجو به جبهههای جنگ، زمینههای سقوط نظام را فراهم کرد. گفتوگوی امریکا با طالبان و کنار گذاشتن مردم افغاستان که قربانی اصلی تروریسم بودند، طالبان را در موقعیت برتر روانی، سیاسی و نظامی قرار داد و در نهایت فروپاشی را رقم زد. امریکا، با اعتماد به خلیلزاد فاشیست، با خروج غیر مسئولانه، مردم افغانستان را به کام افعی تروریسم رها کرد.
روزنامه واشنگتن پست گزارش داد که ویلیام برنز، رئیس سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در کابل دیداری مخفیانه با ملا عبدالغنی برادر، معاون سیاسی رهبری طالبان و بالاترین مقام این گروه داشته است. به گزارش این روزنامه آمریکایی این دیدار سطح بالاترین ملاقات میان مقامی از کابینه جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحد با طالبان از زمان تسلط این گروه بر کابل است. واشنگتن پست میگوید سازمان سیا هنوز دربارۀ این خبر اظهار نظر نکرده، اما مقامهایی که از این دیدار خبر داشتهاند و نام آنها برده نشده آن را تایید کردهاند.
- آرمانباختگی جبهۀ عدالتخواهی و مقاومت
جبهۀ مقاومت در برابر تروریسم، متشکل از اقوام تاجیک، هزاره و ازبیک، در نشست بن، حدود هفتاد درصد قدرت را در اختیار گرفتند. رهبران گروههای سیاسی جبهۀ متحد شمال، به مرور زمان رفاهزده شده و به قدرت و ثروت دلبسته شدند و از آمانها و خطرهای بازی قدرت غافل شدند. فکر میکردند این وضعیت همیشگی و پایدار خواهد ماند. نظریۀ ابن خلدون، فرسودگی و فروپاشی این کانونهای مقتدر را به خوبی توضیح میدهد.
این جبهه به مرور زمان به دلایل مختلف تضعیف و به حاشیه رانده شدند. این جبهه درک درستی از مناسبات قدرت نداشتند و مهرهها را به خوبی نشناختند. در انتخابات ریاست جمهوری، کریم خلیلی و دوستم، تیم «تداوم و تحول» به رهبری اشرف غنی شکل دادند و با تقلب و حمایت امریکای زلمی خلیلزاد به ریاست جمهوری رسیدند. در ماههای نخست پیروزی اشرف غنی، دوستم با آنکه معاون اول ریاستجمهوری بود، بر خلاف نص صریح قانون اساسی به ترکیه تبعید شد.
اشرف غنی، در دور دوم ریاست جمهوری نیز با تقلب و دخالت مستقیم خلیلزاد برندۀ انتخابات شد. در دور، اشرغ غنی قدرت را به شکل کامل و عریان، قومیسازی کرد و تمام مقدرات کشور در اختیار سه نفر قرار گرفت. امرالله صالح و سرور دانش، حضور سمبلیک در معاونت اول و دوم داشتند.
اشرف غنی، با زیرکی و ابزارهای قدرت، کانونهای قدرتمند مقاومت و عدالتخواهی مانند جمعیت اسلامی، حزب وحدت و جنبش ملی اسلامی را از درون پاشاند. عذرخواهی شرمآور دوستم و افتضاح جنگ «تنبان قدرت ازبیکها»، جنگ «داندانکشی تاجیکها»، جنگ «کش و فش هزارهها» و شعار خفتبار و آرمانباختگی «همراهی با کاروان پیروز»، نشانۀ خامی و فهم نادرست بازی قدرت است.
- کشورهای منطقه
برخی از کشورهای منطقه، به ویژه پاکستان، از استقرار حکومت قدرتمند مستقل در افغانستان، متضرر خواهند شد و جولان دخالتهایشان گرفته خواهد، بنابراین تلاش میکنند افراد و گروههای تابع خود را به قدرت برسانند. استخبارات پاکستان با نقشۀ انگلیستان گروه طالبان را به وجود آوردند تا مجری سیاستها و اهداف پاکستان باشد. مهمترین مسالۀ پاکستان اختلاف مرزی خط دیورند و استفاد از منابع آبی رایگان افغانستان است که از راه حکومت دست نشانده میخواهد مشکل را حل کند. بخشی از مسئولان حکومتی ایران نیز به دلیل دشمنی با امریکا و دلخوری از گفتههای اشرف غنی در بارۀ آب هیرمند، با طالبان همراه شدهاند. ایران از خروج امریکا خوشحال است، اما فکری به حال نفوذ و حضور گروههای تکفیری مانند القاعده و داعش نکرده است. در تحلیل این بخش از حاکمیت ایران، حضور امریکا و اشرف در یک سو و طالبان در سوی دیگر قرار گرفته، وزنکشی شده است که خطر حضور امریکا را سنگینتر یافتهاند، اما پیوندهای ژرف زبانی، فرهنگی، تاریخی، تمدنی و ملت افغانستان را نادیده انگاشتهاند.
- طالبان
گروه طالبان، ساختۀ استخبارات انگلیس و پاکستان، با خاستگاه فکری دیوبندیسم، گروه بنیادگرا، خردستیز و ضد تمدن جدید است. حضور رییس سازمان اطلاعات پاکستان برای مهار جنگ داخلی و طایفگی شاخۀ درانی و غلجایی و نیز طراحی و مدیریت جنگ پنجشیر، به کابل، وابستگی و ضعف مدیریت طالبان را آفتابی کرد.
مهمترین ویژگی طالبان، وابستگی استخباراتی به پاکستان و تفکر ضد تمدنی و خردستیزی آن است. طالبان، با همین ویژگی افغانستان را لانۀ تروریسم بینالمللی ساخت و دار و ندار کشور را به پاکستان منتقل کرد. طالبان پس از شکست، دو باره با حمایت پاکستان، کشورهای عربی و حاکمان قبیلهگرای افغانستان، کرزی و اشرف غنی از حالت احتضار بیرون آمدند و کمکم قدرت گرفتند و سرانجام تمام افغانستان را گرفتهاند. طالبان با سرسختی و سرسپردگی به تمام تللاشهای صلح پشت پا زد، تا جایگاه سیاسی و نظامی خود را تقویت کند. طالبان، درک و دانش دولتداری ندارند و دوباره کشور را به لانۀ امن تروریسم بینالملل مبدل خواهند کرد.
براساس گزارش رویترز، تروریسم بینالمللی و طالبان در جنگ تحمیلی بیست ساله، از اکتبر ۲۰۰۱ میلادی تا ماه اپریل ۲۰۲۱ م. تلفات انسانی را در پی داشته است:
پلیس و ارتش ملی افغانستان شصت و شش هزار(۶۶،۰۰۰) نفر؛
شهروندان غیر نظامیان بیگناه جهل و هفت هزار (۴۷،۲۴۵ ) نفر؛
داوطلبان کمکهای انسان دوستانه: ۴۴۴ نفر؛
خبرنگاران: ۷۲ نفر؛
نیروهای مسلح کشورهای ائتلاف و ناتو: ۱،۱۴۴ نفر
پیمانکاران آمریکایی: ۳،۸۴۶ نفر.
طالبان و دیگر گروههای تروریستی: ۵۱،۱۹۱ نفر و…
حملۀ طالبان بر پنحشیر نشان داد که طالبان به دنبال ایجاد حکومت انحصار گروهی و قومی هستند، حضور نیروهای خارجی، که خودشان با خیرهسری کشانده بودند، بهانهای بیش نیست. از سوی دیگر نشان داد اگر معامله و خیانت زلمی خلیلزاد و اشرف غنی نمیبود، طالبان توان تصرف یک ولسوالی را هم نداشتند.
محمدی شاری
نظرات(۰ دیدگاه)